گنجور

صحیفهٔ ششم در طبقهٔ ترکان

۶۳۴- امیر نظام الدین علیشیر : از کمال علو قدر و عظمت شأن محتاج به ستایش و بیان نیست : ۶۳۵- امیر شیخ نظام الدین احمد المشهور به سهیلی : از نژاد اتراک است و از غایت دقت طبع و صفای ادراک الحق آن قوم را به یمن طلوع آن اختر افق احتشام سرخ رویی تمام حاصل است . مصرع : « چنین دهد اثر آری طلوع چون چون تو سهیل .» ( و هر در شاهوار که آن خلاصه روزگار ببرکت طبع سهیل آثار ) از معدن یمن خاطر بر سر بازار اظهار آورده چون عقیق یمانی آبدار است و همچون لعل بدخشانی نامدار، در تذکره الشعراء مذکور است که منشاء تخلصش آنکه ویرا خلوص اعتقادی نسبت بشیخ آذری بوده از خدمتش دریوزه ی تخلصی میکند بنابر التماس او شیخ تفأل بکتابی که در نظر داشته کرده آنرا میگشاید در سطر اول لفظ سهیل برآمده لاجرم بدین تخلص مسمی گردیده . ۶۳۶- مولانا میر محمد صالح : پسر امیر نور سعید است که از اعاظم امرای جغتای بوده و نبیره ی امیر شاه ملک که رکن السلطنه امیر تیمور گورکان است و خودش جوانی بغایت خوش فهم و بسوز و درد بوده چنانکه مصرع : توان شناخت ز سوزی که در سخن باشد . این دو مطلع از اشعار اوست : ۶۳۷- مولانا میر آهی : از ترکان جغتای است و در زمان سلطان حسین میرزا در جرگه امرا مهر میزد عاشق پیشه و لوند و خوش مشرب بود ابیات نیک از او مشهور است این چند بیت از آن جمله است : ۶۳۸- امیر حسین علی جلایر : طفیلی تخلص میکرد و ازامران سلطان حسین میرزا بود با وجود امارت فانی مشرب و بی تکلف و خوش صحبت بود و در آن زمان در شعر خصوصا در قصیده همه کس او را قبول داشته است . این قصیده ی او مشهور است . ۶۳۹- حسین قلی میرزا : از جماعت ترکان شاملوست پدرش امیر آخور صاحب قران مغفور بود. او نیز چند روزی بخدمت صاحبقرانی مشرف شد اما بواسطه سعایت بعضی از مفسدان اخراج شده متوجه خدمت همایون پادشاه شد . حالیا یکی از امرای معتبر اوست طبعش در شعر خوب و سلیقه اش مرغوب است، این مطلع از اوست : ۶۴۰- آی غوت میرزا : پسر بایزید سلطان نبیره ی جانان سلطان است، استاجلو جدش امیر الامرای حضرت صاحبقران مغفور بود. ۶۴۱- یوسف بیک : از شعبه چاوشلو طایف ایست از استاجلو اگر چه ترک است اما اطوار آدمیانه از ایشان بظهور میرسد . و در تقوی و طهارت و اجتناب از امور نا مشروع چندانکه تعریف کنند زیاده از آن است چه حالیا مدت دوازده سال شد که با من می باشد هرگز امری که منافی عقل و شرع باشد ازا و مشاهده نیفتاده در شجاعت و سپاهیگری کامل است و در شعر فارسی و ترکی طبعش بسیار خوب، حاصل آنکه در این زمان مثل او ترک بلکه تاجیک نیز کم پیدا میشود . یوسف تخلص میکند. ۶۴۲- نارنجی سلطان ارس باری خوان : از ولایت ارسبار من اعمال کردستان است . در اوایل در خدمت کپک سلطان که یکی از امرای معتبر حضرت صاحبقرانی بودمی بود الحال که مدت بیست سال شد در خدمت شاهزادگی بهرام میرزا میباشد،در خوانندگی درها می پاشد در سپاهیگری نیز دعوی بسیار میکند، اما تا غایت کاری نکرده، انشاءالله تعالی بعد از این بکند وجه تسمیه سلطانی او آنکه . نواب صاحبقرانی سرکاری نمدپوشان که در اردوی معلی ترکی میباشند و خود را لشکر رضا میدانند شفقت فرمودنده اند، حضرت سلطان مذکور شعر فارسی و ترکی هر دو میفرمایند و تخلص نارنجی میکنند چون سلطان مذکور در سخن گفتن طولی میدهند ذکر ایشان نیز مطول شد این مطلع غرا از جمله اشعار آن جناب است : ۶۴۳- مولانا خیالی : در خدمت امرای ترک بسر می برد و در آخر بخدمت حضرت صاحبقرانی سرافراز شده از جمله مخصوصان گشت و فی الواقع لیاقت آن داشت چه، بسیار مرد فقیر و درویش نیک نفس خیرخواه بود و در شاعری نیز طبعش بسیار خوب افتاده و از شعرای ترک کم کسی را رتبه او تواند بود، دیوان غزل را تمام کرده و قصاید نیز دارد . و در مثنوی نیز خوب بود، جواب گوی و چوگان مولانا عارفی گفته، این بیت در تعریف جغه از آن کتابست :