گنجور

۶۳۴- امیر نظام الدین علیشیر

از کمال علو قدر و عظمت شأن محتاج به ستایش و بیان نیست :

آن امیر علی سیر کاین لفظ
صورت نام اوست در اذهان
المقلب به صاحب الخیرات
المقرب بحضرت السلطان « بنایی »

وی خلف الصدق کجکینه بهادر است که در ایام سلاطین جغتای به تخصیص در زمان سلطان ابوسعید از متعینان درگاه آن پادشاه بوده و جد مادریش میر بوسعید در سلک اعاظم امرای بایقرا میرزا جد سلطان حسین میرزا منتظم بود، لهذا، در ایام صبی با پادشاه مذکور در یک مکتب چیزی خوانده اند، در خلال آن احوال چنانکه مشهور است بینهما مبانی عهد و میثاق سمت رسوخ پیدا کرده و در اوایل نشو و نما ملازمت ابوالقاسم بابر میرزا را اقدام نموده بنابر وفور قابلیت از آن پادشاه ملقب بفرزندی گشت و بعد از فوت او در مشهد مقدسه به تحصیل کمالات مشغول گشت، بواسطه فترتی که در خراسان واقع شده بود بصوب ماوراءالنهر رفته در سمرقند در مدرسه خواجه افضل الله ابواللیثی به تکمیل قواعد فضایل اشتغال داشت تا آنکه سلطان حسین میرزا بر سریر سلطنت خراسان جلوس کرد، در روز مسرعی بجانب ماوراءالنهر روانه ساخت و کتابتی بسلطان احمدی میرزا پادشاه آنجا نوشت و استدعای ارسال و اعزام امیر مذکور را کرد، آن پادشاه امیر مذکور را با آنکه در آن اوقات در کمال فقر و فاقه بود. یراق لایق نموده بخراسان فرستاد، چون میر، به هری رسید، پادشاه و ارکان دولت و اعیان مملکت موردش را به انواع تعظیم و تبجیل تلقی نمودند و در بدو حال منصب جلیل القدر مهرداری بدو مفوض گشت و بعد از اندک وقتی مقدم امراء دیوان گشته بر پشت نشانها و دفاتر مهر میزد و بعد از چند وقت ترک اشتغال دیوانی کرده اعتکاف و اعتزال اختیار کرد و ثانیا حسب التکلیف پادشاه متقلد دارایی ولایت استرآباد و آن نواحی گشته و در آن ولایت علم اقتدار بر افراشت بالأخره ترک آن مهم نیز کرده دامن همت از اشتغال بالکلیه درچید و مدت الحیات پیرامون امور دیوانی نگردید، اما در آن وقت بیشتر از پیشتر منظور نظر اعزاز و احترام بوده و شاه و سپاه دقیقه ای از دقایق از اکرام و احترام و عزت و حرمت فرو گذاشت نکردند، و اکثر شاهزادگان ملازمتش نمودند بخدمتش تقرب می جستند و قبولش در حضرت پادشاه بمثابه ای بود که یکنواخت خواجه مجدالدین محمد وزیر پادشاه را ضیافت کرده بود. و پیشکشی زیاده از حد کشیده هر چند در آن زمان دستور نبوده که چهار قب بتاجیک دهند اما بنابر خدمت پسندیده به تشریف مذکور مشرف شده چنانکه توره ایشان است در مجلس نه جا زانو زده بعد از ساعتی هم در آن مجلس میر . فرجی خود را که مشهور است که با جامه به سیزده تنگه و دو میری بر میآمده جهت خواجه مذکور فرستاده و خواجه آنرا بر بالای چهار قب پادشاه پوشیده با آنکه تا زانوی او بوده جهت او بدستور نه جا زانو زده بعد از ساعتی به تکلیف بر جای نشست بی تکلف هیچکس در دولت هیچ پادشاهی این قدر قبول نیافت که او یافت و فی الواقع همچو او صاحب توفیقی کمتر بصفحه ظهور آمده از جمله توفیقاتش آنکه مدت الحیات لمحه ای از اوقات را به تعطیل نگذرانیده بلکه همواره مستغرق تحصیل کمالات بوده و به تصنیف و تألیف و نظم اشعار آبدار که تا قیامت اثر از او بر صفحه روزگار باقی خواهد بود بذل سعی و جهد مالا کلام مینمود تصانیفش بدین موجب است : ۱- نظم الجواهر فارسی ۲- نثراللألی ۳- نسایم المحبه ۴- خمسه المتحیرین ۵- قصه شیخ صنعان ۶- منشآت ترکی ۷- مفردات در فن معما ۸- عروض ترکی ۹-تواریخ دقیقه ۱۰- حالات سید حسن اردشیر ۱۱- حالات پهلوان محمد ابوسعید ۱۲- محبوب القلوب ۱۳- مجالس النفائس ۱۴- حیرت الأبرار ۱۵- فرهاد و شیرین ۱۶- لیلی و مجنون ۱۷- سد سکندری . وی را پنج دیوانست چهار ترکی و یکی فارسی است بدین موجب ۱۸ – غرایب الصغر ۱۹- نوادرالشباب ۲۰- بدایع الوسط ۲۱- فواید الکبر ۲۲- دیوان فارسی که قریب به سه هزار بیت باشد، باشد، در شعر ترکی مطلقا تخلص ایشان نوایی است و در دیوان فارسی تخلص فانی میکنند دیگر در رعایت اهل فضل و استعداد باقصی الغایت کوشیده به یمن تربیتش هر یک در فنی نادره ی عصر گشته مصنفات غرا بنام آن امیر توفیق آثار نوشتند، دیگر ابواب خیرات و مبرات مفتوح داشته و به تعمیر سیصد و هفتاد بقاع خیر که از آنجمله نود(۹۰) رباط است که در اکثر آنها در ایام حیاتش بصادرین و واردین آب و آش میداده اند و باقی مساجد و مدارس و خوانق و پل موفق گردید، به یمن رعایت او ارباب حرفت چون صحاف و مذهب و مصور و حفاظ و محرر و خطاط و نقاش و سایر اهل صنایع در آن امور نهایت دقت بتقدیم رسانیده یگانه روزگار گشتند، آخر الأمر دست قضا و قدر بساط کثیرالأنبساط آن امیر نیکو سیر را در نور دید و در روز یکشنبه شهر جمادی الأول سنه ست و تسعمایه کلیات احوالش بشیرازه ی اختتام رسید از دیوان فارسیش این دو سه بیت ثبت افتاد

دلم بدست تو مرغی است در کف طفلی
که نی کشد نه گذارد نه سازدش قفسی

این مطلع مشهور نیز از اوست :

نه دل بباغ کشد نی بلاله زار مرا
من وغم تو بعیش و طرب چکار مرا

و این مطلع قصیده ایست که تتبع دریای ابرار کرده است :

آتشین لعلی که تاج خسروان را زیور است
اخگری بهر خیال خام پختن در سر است

در محلی که مولانا جامی از حجاز معاودت کرده بود امیر علیشیر این رباعی را در سلک نظم کشیده و به استقبالش فرستاده اند .

انصاف بده ای فلک مینا فام
زین هر دو کدام خوبتر کرد خرام
خورشید جهانگرد تو از مطلع صبح
یا ماه جهانگرد من از جانب شام

اشعار نامدار ترکی اش بنابر فرط وضوح مناسب ندید بهمین یک معمای ترکی اختصار رفت .

معما باسم محسن :

مجلده شیخ دون کیجه کوت نیشی باشلادی
سیندردی شمع نقلینی حوض الچیره تاشلادی

مولانا صاحب دارا قصیده ای در مرثیه او گفته که از یک مصرعش تاریخ ولادتش ظاهر میشود که در سنه اربع و اربعین و ثمانمایه روی نموده و یک مصرعش تاریخ وفات و این چند بیت از آنجاست .

ای فلک بیداد و بیرحمی بدینسان کرده ای
ای اجل ملک جهان را باز ویران کرده ای
کرده ای گاه از جفا حیران دل صد اهل دین
گه ز کین قصد هلاک مسلمان کرده ای
کرده بر جانها کمین بنهاده ای دام عنا
هر زمان از کینه جویی صید صد جان کرده ای

اطلاعات

قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

از کمال علو قدر و عظمت شأن محتاج به ستایش و بیان نیست :
هوش مصنوعی: عظمت و مقام والای او نیازی به ستایش و توضیح ندارد.
آن امیر علی سیر کاین لفظ
صورت نام اوست در اذهان
هوش مصنوعی: آن امیر علی سیر، که این نام به نوعی شناخته شده و در ذهن‌ها جا افتاده است.
المقلب به صاحب الخیرات
المقرب بحضرت السلطان « بنایی »
هوش مصنوعی: آنکه به صاحب نعمت‌ها و نزدیک به درگاه پادشاه است، با نام «بنایی» شناخته می‌شود.
وی خلف الصدق کجکینه بهادر است که در ایام سلاطین جغتای به تخصیص در زمان سلطان ابوسعید از متعینان درگاه آن پادشاه بوده و جد مادریش میر بوسعید در سلک اعاظم امرای بایقرا میرزا جد سلطان حسین میرزا منتظم بود، لهذا، در ایام صبی با پادشاه مذکور در یک مکتب چیزی خوانده اند، در خلال آن احوال چنانکه مشهور است بینهما مبانی عهد و میثاق سمت رسوخ پیدا کرده و در اوایل نشو و نما ملازمت ابوالقاسم بابر میرزا را اقدام نموده بنابر وفور قابلیت از آن پادشاه ملقب بفرزندی گشت و بعد از فوت او در مشهد مقدسه به تحصیل کمالات مشغول گشت، بواسطه فترتی که در خراسان واقع شده بود بصوب ماوراءالنهر رفته در سمرقند در مدرسه خواجه افضل الله ابواللیثی به تکمیل قواعد فضایل اشتغال داشت تا آنکه سلطان حسین میرزا بر سریر سلطنت خراسان جلوس کرد، در روز مسرعی بجانب ماوراءالنهر روانه ساخت و کتابتی بسلطان احمدی میرزا پادشاه آنجا نوشت و استدعای ارسال و اعزام امیر مذکور را کرد، آن پادشاه امیر مذکور را با آنکه در آن اوقات در کمال فقر و فاقه بود. یراق لایق نموده بخراسان فرستاد، چون میر، به هری رسید، پادشاه و ارکان دولت و اعیان مملکت موردش را به انواع تعظیم و تبجیل تلقی نمودند و در بدو حال منصب جلیل القدر مهرداری بدو مفوض گشت و بعد از اندک وقتی مقدم امراء دیوان گشته بر پشت نشانها و دفاتر مهر میزد و بعد از چند وقت ترک اشتغال دیوانی کرده اعتکاف و اعتزال اختیار کرد و ثانیا حسب التکلیف پادشاه متقلد دارایی ولایت استرآباد و آن نواحی گشته و در آن ولایت علم اقتدار بر افراشت بالأخره ترک آن مهم نیز کرده دامن همت از اشتغال بالکلیه درچید و مدت الحیات پیرامون امور دیوانی نگردید، اما در آن وقت بیشتر از پیشتر منظور نظر اعزاز و احترام بوده و شاه و سپاه دقیقه ای از دقایق از اکرام و احترام و عزت و حرمت فرو گذاشت نکردند، و اکثر شاهزادگان ملازمتش نمودند بخدمتش تقرب می جستند و قبولش در حضرت پادشاه بمثابه ای بود که یکنواخت خواجه مجدالدین محمد وزیر پادشاه را ضیافت کرده بود. و پیشکشی زیاده از حد کشیده هر چند در آن زمان دستور نبوده که چهار قب بتاجیک دهند اما بنابر خدمت پسندیده به تشریف مذکور مشرف شده چنانکه توره ایشان است در مجلس نه جا زانو زده بعد از ساعتی هم در آن مجلس میر . فرجی خود را که مشهور است که با جامه به سیزده تنگه و دو میری بر میآمده جهت خواجه مذکور فرستاده و خواجه آنرا بر بالای چهار قب پادشاه پوشیده با آنکه تا زانوی او بوده جهت او بدستور نه جا زانو زده بعد از ساعتی به تکلیف بر جای نشست بی تکلف هیچکس در دولت هیچ پادشاهی این قدر قبول نیافت که او یافت و فی الواقع همچو او صاحب توفیقی کمتر بصفحه ظهور آمده از جمله توفیقاتش آنکه مدت الحیات لمحه ای از اوقات را به تعطیل نگذرانیده بلکه همواره مستغرق تحصیل کمالات بوده و به تصنیف و تألیف و نظم اشعار آبدار که تا قیامت اثر از او بر صفحه روزگار باقی خواهد بود بذل سعی و جهد مالا کلام مینمود تصانیفش بدین موجب است : ۱- نظم الجواهر فارسی ۲- نثراللألی ۳- نسایم المحبه ۴- خمسه المتحیرین ۵- قصه شیخ صنعان ۶- منشآت ترکی ۷- مفردات در فن معما ۸- عروض ترکی ۹-تواریخ دقیقه ۱۰- حالات سید حسن اردشیر ۱۱- حالات پهلوان محمد ابوسعید ۱۲- محبوب القلوب ۱۳- مجالس النفائس ۱۴- حیرت الأبرار ۱۵- فرهاد و شیرین ۱۶- لیلی و مجنون ۱۷- سد سکندری . وی را پنج دیوانست چهار ترکی و یکی فارسی است بدین موجب ۱۸ – غرایب الصغر ۱۹- نوادرالشباب ۲۰- بدایع الوسط ۲۱- فواید الکبر ۲۲- دیوان فارسی که قریب به سه هزار بیت باشد، باشد، در شعر ترکی مطلقا تخلص ایشان نوایی است و در دیوان فارسی تخلص فانی میکنند دیگر در رعایت اهل فضل و استعداد باقصی الغایت کوشیده به یمن تربیتش هر یک در فنی نادره ی عصر گشته مصنفات غرا بنام آن امیر توفیق آثار نوشتند، دیگر ابواب خیرات و مبرات مفتوح داشته و به تعمیر سیصد و هفتاد بقاع خیر که از آنجمله نود(۹۰) رباط است که در اکثر آنها در ایام حیاتش بصادرین و واردین آب و آش میداده اند و باقی مساجد و مدارس و خوانق و پل موفق گردید، به یمن رعایت او ارباب حرفت چون صحاف و مذهب و مصور و حفاظ و محرر و خطاط و نقاش و سایر اهل صنایع در آن امور نهایت دقت بتقدیم رسانیده یگانه روزگار گشتند، آخر الأمر دست قضا و قدر بساط کثیرالأنبساط آن امیر نیکو سیر را در نور دید و در روز یکشنبه شهر جمادی الأول سنه ست و تسعمایه کلیات احوالش بشیرازه ی اختتام رسید از دیوان فارسیش این دو سه بیت ثبت افتاد
هوش مصنوعی: وی با نام کجکینه بهادر در زمان سلطنت جغتایی‌ها به‌ویژه در دوره سلطان ابوسعید، فردی مهم و معتمد در درگاه آن پادشاه بود. جد مادری‌اش، میر بوسعید، از بزرگان و امیران بایقرا میرزای جد سلطان حسین میرزا بود. بنابراین، او در کودکی در یک مکتب با پادشاه تحصیل کرده بود. در خلال آن زمان، رابطه‌اش با پادشاه توسعه یافت و او در اوایل جوانی به ملازمت بابر میرزا، فرزند ابوالقاسم، مشغول شد و به دلیل قابلیت‌هایش، لقب فرزند پادشاه را گرفت. بعد از مرگ بابر، در مشهد به تحصیل علوم و کمالات پرداخت. او به ماوراءالنهر رفت و در سمرقند مشغول یادگیری شد تا اینکه سلطان حسین میرزا بر تخت سلطنت نشست و او را به خراسان دعوت کرد. با ورود به هری، مورد توجه و احترام پادشاه و بزرگان قرار گرفت و منصب مهمی به او واگذار شد. او به‌مدت کوتاهی در امور دیوانی مشغول بود، اما سپس به تدریج از آن کناره گرفت و به امور معنوی و علمی پرداخت. در ادامه، به‌عنوان والی استرآباد منصوب شد ولی باز هم از این منصب کناره‌گیری کرد و بیشتر بر امور معنوی متمرکز شد. او در طول حیاتش مورد احترام بالایی قرار داشت و شاه و سپاه همواره به او احترام می‌گذاشتند. او توانست نوابغ و دانشمندان زیادی را تربیت کند و آثار بسیاری به جا گذاشت که تا امروز باقی مانده است. آثارش شامل شعر و نثر در زبان‌های مختلف و موضوعات گوناگون است و بیشتر از سه هزار بیت شعر دارد. او به محافل علمی و فرهنگی اهمیت می‌داد و در زمان حیاتش به ساخت و مرمت بسیاری از مساجد و مدارس اقدام کرد. در نهایت، در سنه هشتصد و نود و یک هجری به دیار باقی شتافت و آثارش گواهی بر تلاش‌های او در زمینه فرهنگ و علم است.
دلم بدست تو مرغی است در کف طفلی
که نی کشد نه گذارد نه سازدش قفسی
هوش مصنوعی: دل من همچون پرنده‌ای است که در دستان کودکی گرفتار شده است. این پرنده نه می‌تواند پرواز کند و نه کسی به آن اجازه می‌دهد که در قفسی قرار بگیرد.
نه دل بباغ کشد نی بلاله زار مرا
من وغم تو بعیش و طرب چکار مرا
هوش مصنوعی: دلم به باغ نمی‌کشد و از زار زعفران‌ها خبری ندارم. من و غم تو، چه نسبتی به شادی و خوشی داریم؟
و این مطلع قصیده ایست که تتبع دریای ابرار کرده است :
هوش مصنوعی: این جمله به معنی این است که این آغاز یک شعر است که توسط شخصی به نام "تتبع" در مورد دریای نیکان نوشته شده است.
آتشین لعلی که تاج خسروان را زیور است
اخگری بهر خیال خام پختن در سر است
هوش مصنوعی: زیور تاج پادشاهان، لعل داغ و آتشینی است که در دل آن، تنها چند ناامیدی و خیال خام پخته می‌شود.
در محلی که مولانا جامی از حجاز معاودت کرده بود امیر علیشیر این رباعی را در سلک نظم کشیده و به استقبالش فرستاده اند .
هوش مصنوعی: در جایی که مولانا جامی از حجاز برمی‌گشت، امیر علیشیر این رباعی را به نظم درآورده و به استقبال او ارسال کرده است.
انصاف بده ای فلک مینا فام
زین هر دو کدام خوبتر کرد خرام
هوش مصنوعی: ای آسمان زیبا، انصاف بده؛ از میان این دو کدام یک بهتر و زیباتر حرکت کرد؟
خورشید جهانگرد تو از مطلع صبح
یا ماه جهانگرد من از جانب شام
هوش مصنوعی: خورشید عالم‌سوز تو از سمت صبح می‌آید و ماه زیبای من از سوی شام به تماشا می‌نشیند.
اشعار نامدار ترکی اش بنابر فرط وضوح مناسب ندید بهمین یک معمای ترکی اختصار رفت .
هوش مصنوعی: شعرهای معروف ترکی به خاطر وضوح و روشنی زیادی که دارند، به جای اینکه به طول و تفصیل بروند، به یک معما یا عبارت کوتاه تبدیل شده‌اند.
مجلده شیخ دون کیجه کوت نیشی باشلادی
سیندردی شمع نقلینی حوض الچیره تاشلادی
هوش مصنوعی: شیخی که ماجراها و داستان‌هایش مشهور است، به یک حادثه غم‌انگیز دچار شد و مانند شمعی که می‌سوزد، به درد و رنج افتاد و از خود نور می‌گرفت.
مولانا صاحب دارا قصیده ای در مرثیه او گفته که از یک مصرعش تاریخ ولادتش ظاهر میشود که در سنه اربع و اربعین و ثمانمایه روی نموده و یک مصرعش تاریخ وفات و این چند بیت از آنجاست .
هوش مصنوعی: مولانا صاحب دارا شعری در مرثیه او سروده که از یک بیت آن می‌توان تاریخ تولدش را متوجه شد. او در سال 444 هجری قمری به دنیا آمده و در بیت دیگری تاریخ وفاتش نیز بیان شده است. این چند بیت از اشعار اوست.
ای فلک بیداد و بیرحمی بدینسان کرده ای
ای اجل ملک جهان را باز ویران کرده ای
هوش مصنوعی: ای آسمان، تو با بی‌عدالتی و بی‌رحمی‌ات این‌گونه عمل کرده‌ای؛ ای مرگ، تو هم ملک جهان را دوباره ویران کرده‌ای.
کرده ای گاه از جفا حیران دل صد اهل دین
گه ز کین قصد هلاک مسلمان کرده ای
هوش مصنوعی: گاه به خاطر ستم و ظلمی که به دل اهل دین می‌کنی، آنها را در حیرت و شوک قرار می‌دهی، و گاه به خاطر کینه‌ای که داری، برای نابود کردن مسلمانان نقشه می‌کشی.
کرده بر جانها کمین بنهاده ای دام عنا
هر زمان از کینه جویی صید صد جان کرده ای
هوش مصنوعی: تو با کینه‌توزی خود، در کمین جان‌ها نشسته‌ای و هر لحظه دام‌های خود را برای شکار جان‌های زیادی پهن کردی.