الباب الثامن: فی الخصال المذمومة و ما یتولد منها
شمارهٔ ۱ : بدخواه کسی به مقصد خود نرسد شمارهٔ ۲ : تا تو دل را زکبر و زشهوت و آز شمارهٔ ۳ : گر کعبه کنی خراب از بدخویی شمارهٔ ۴ : این جلوه گری به خلق راهی دگر است شمارهٔ ۵ : آن را که هوای نفس او معبود است شمارهٔ ۶ : مردم همه از زرق و فسون محرومند شمارهٔ ۷ : رازت همه دارای فلک می داند شمارهٔ ۸ : در دل همه شرک و روی بر خاک چه سود شمارهٔ ۹ : دوری ز برادرِ نه صادق بهتر شمارهٔ ۱۰ : یاران زمانه پیچ پیچند همه