۲۶- سورة الشعرا- مکیة
۱ - النوبة الاولى : قوله تعالی: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ، بنام خداوند فراخ بخشایش مهربان. ۱ - النوبة الثانیة : این سورة الشعرا دویست و بیست و هفت آیت است و هزار و دویست و نود و هفت کلمه و پنج هزار و پانصد و بیست و دو حرف. جمله به مکه فرو آمد مگر سه آیت در آخر سورة که به مدینه فرو آمد، و ذلک قوله: وَ الشُّعَراءُ یَتَّبِعُهُمُ الْغاوُونَ الی آخر السورة و در این سورة ناسخ و منسوخ نیست مگر یک آیت: وَ الشُّعَراءُ یَتَّبِعُهُمُ الْغاوُونَ که سیاق آن بر عموم است، پس رب العالمین شعرای مؤمنان از آن مستثنی کرد: حسان بن ثابت و کعب بن مالک و عبد اللَّه بن رواحه، گفت: إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ ذَکَرُوا اللَّهَ کَثِیراً، ذکر اینجا انشاد شعر است در طاعت حق، پس این استثنا ناسخ آن آیت گشت. و در بیان فضیلت جمله طواسین مصطفی گفت بروایت ابن عباس: قال (ص) «اعطیت السورة التی تذکر فیها البقرة من الذکر الاول، و اعطیت طه و الطواسین من الواح موسی (ع)، و اعطیت فواتح القرآن و خواتیم السورة التی تذکر فیها البقرة من تحت العرش، و اعطیت المفصل نافلة». ۱ - النوبة الثالثة : قوله تعالی: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ، اسم من قرت به العیون، و تحقّقت به الظنون، له من العرش الی النون، و إِذا أَرادَ شَیْئاً أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ اسم لمن لم یزل و لا یزال، موصوفا بوصف الجلال و نعت الجمال، سبحانه هو اللَّه الکبیر المتعال. نام خداوند ذو الجلال، قادر بر کمال، مفضل بانوال، موصوف بوصف جلال، منعوت بنعت جمال. خداوندی که بیوجود او وجود نه، بیفضل او شهود نه، بیلطف او سجود نه، بیخدمت او تن را نظام نه، بینعت او جان را قوام نه، بینظر او دل را زندگی نه، بیتوفیق او تن را بندگی نه. خداوندی که تاریخ ازل و ابد کم از بدایت اقبال او، و نعمت هر دو سرای کم از یک ذرّه شعاع آفتاب افضال او. انوار سعادت در بوستان بهشت یک قطره از دریای نوال او و آثار شقاوت در زندان جحیم یک شرر از آتش جلال او. ای جوانمرد! اگر تو پنداری که هر کس را مسلّم است که به بستاخی قدم در سراپرده عزّت بسم اللَّه نهد، پنداشت خطاست. بجلال قدر بار خدا که صدق همه صدّیقان و اخلاص همه مخلصان و معرفت همه عارفان بر درگاه نقطه باء بسم اللَّه بحیرت ایستاده و چون حلقه بر در بمانده، که تا مگر اشراف دهند ایشان را بر انوار اسرار این نام، و هرگز ندادند و دست رد بسینه ایشان باز نهادند، که: ۲ - النوبة الاولى : قوله تعالی: وَ تِلْکَ نِعْمَةٌ تَمُنُّها عَلَیَّ و این انیز دستی است ترا بر من که سپاس نهی بآن بر من أَنْ عَبَّدْتَ بَنِی إِسْرائِیلَ (۲۲) که قوم مرا به بندگی گرفتی تا من در میان شما بالیدم و در دست تو برآمدم. ۲ - النوبة الثانیة : قوله تعالی: وَ تِلْکَ نِعْمَةٌ تَمُنُّها عَلَیَّ أَنْ عَبَّدْتَ بَنِی إِسْرائِیلَ، این آیت را دو تأویل گفتهاند: یکی آنست که در نوبت اول رفت که موسی (ع) بر وجه تهکم و انکار با فرعون گفت: و ایّة نعمة لک علی فی ان عبّدت بنی اسرائیل و قتلت اولادهم ظلما و استعبدت ابوی حتی نشأت فیکم و لو لم تستعبدهم و لم تقتلهم کان لی من اهلی من یربینی و لم یلقونی فی الیم، فای نعمة لک علیّ؟ باین قول وَ تِلْکَ نِعْمَةٌ بر طریق استفهام است، یعنی او تلک نعمة، فحذف الف الاستفهام، کقوله: فَهُمُ الْخالِدُونَ. یعنی أ فهم الخالدون. ۲ - النوبة الثالثة : قوله تعالی: وَ تِلْکَ نِعْمَةٌ تَمُنُّها عَلَیَّ الایة...، موسی (ع) چون بفرعون رسید و او را بر توحید دعوت کرد و لختی آیات و معجزات برو ظاهر کرد فرعون سر وازد از توحید و آن گه بر موسی سپاس و منّت نهاد که: ترا نه من پروردم و از کودکی ببزرگی رسانیدم؟ موسی از روی انکار جواب داد که بر من سپاس چه نهی بآنکه بنی اسرائیل را بندگان گرفتی و خود کرا رسد که بنده گیرد و خداوندی کند مگر خدای عالمیان کردگار جهان و جهانیان. فرعون گفت: وَ ما رَبُّ الْعالَمِینَ این خدای عالمیان چیست و کیست؟ فرعون این سؤال بیادبوار کرد و موسی در تعظیم شد، گفت: رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَیْنَهُمَا ای فرعون اگر تو نمیدانی و بتوحید وی راه نمیبری هفت آسمان و هفت زمین، و هر چه در میان آن، نشانست و گواه بر خداوندی و یگانگی او، کائنات و محدثات همه آیات و رایات قدرت او. ۳ - النوبة الاولى : قوله تعالی: وَ اتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ إِبْراهِیمَ (۶۹). برخوان بر ایشان خبر ابراهیم. ۳ - النوبة الثانیة : قوله تعالی: وَ اتْلُ عَلَیْهِمْ یعنی اتل یا محمد علی اهل مکه، خبر ابراهیم إِذْ قالَ لِأَبِیهِ وَ قَوْمِهِ ما تَعْبُدُونَ و ایّ شیء تعبدون؟ ۳ - النوبة الثالثة : قوله تعالی: وَ اتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ إِبْراهِیمَ الآیة، عاتب اباه و قومه و طالبهم بالحجّة علی ما عابهم به و قال: لم تعبدون ما لا یسمع و لا یبصر و لا ینفع و لا یضرّ و لا یحسّ و لا یشعر. ابراهیم (ع) پدر خود را و قوم خود را دید که بت میپرستیدند، ایشان را به پرستش بتان عتاب کرد و عیب بتان بر ایشان پیدا کرد وانگه حجّت و بیّنت بر آن عبادت ازیشان درخواست کرد، گفت: باری بدانید که معبود شنوا و بینا و دانا باید تا عابد را نفع و ضر بکار آید. بچه میپرستید شما این بتان را که نمیشنوند نمیبینند و نمیدانند و نه بهیچ وقت هیچکس را بکار آیند؟ سزای معبودی اللَّه است که شنوا و بینا و دانا است و از همه کارها آگاه است. او را چه بانگ بلند چه سرّ دل، چه روز روشن چه شب سیاه است. بتپرستان چون از ابراهیم این سخن شنیدند از جواب درماندند دست در تقلید پدران زدند گفتند: ما میدانیم که درین بتان نفع و ضرّ نیست امّا پدران خود را و اسلاف خود را دیدیم که پرستیدند ما نیز پرستیدیم و بر پی ایشان رفتیم. ربّ العالمین بجواب ایشان گفت: قالَ أَ وَ لَوْ جِئْتُکُمْ بِأَهْدی مِمَّا وَجَدْتُمْ عَلَیْهِ آباءَکُمْ یا محمد ایشان را بگوی باش، و اگر من بشما آوردم راستتر از آن چیز که پدران خویش بر آن یافتید شما هم بر پی پدران خواهید رفت و آورده من نخواهید پذیرفت؟ ابراهیم چون حجّت خود بریشان ثابت دید و عجز ایشان در جواب ظاهر گشت از ذکر ایشان و معبود ایشان اعراض کرد و مدح مولی آغاز کرد و در وصف او جلّ جلاله اطناب کرد، گفت: فَإِنَّهُمْ عَدُوٌّ لِی إِلَّا رَبَّ الْعالَمِینَ، الَّذِی خَلَقَنِی فَهُوَ یَهْدِینِ. نشان محبّت آنست که محبّ چون در وصف محبوب آید دل از دیگران واپردازد، همه ذکر محبوب کند، همه ثنای محبوب گوید، از ذکر و ثناء و شکر او سیر نشود و خاموشی نتواند، چنان که خلیل (ع) چون در ذکر و مدح اللَّه آمد، بنگر که چون در ذکر و ثناء فراوان آویخت و دعا و خواهش بسیار کرد. بسا فرقا که میان دو قوم است یکی ارباب حوایج دیگر اصحاب حقایق ارباب حوایج جهد کنند و طاعت آرند و اوراد شمرند وانگه حاجتهای خود بر پی آن عرضه کند و دل در پاداش بسته و الحاح در دعا و حاجت خواست کرده. و فی الخبر: ان اللَّه عز و جل یحب الملحین فی الدعاء. ۴ - النوبة الاولى : قوله تعالی: کَذَّبَتْ قَوْمُ نُوحٍ الْمُرْسَلِینَ (۱۰۵) دروغزن شمرد قوم نوح فرستادگان را.