گنجور

۴ - النوبة الاولى

قوله تعالی: کَذَّبَتْ قَوْمُ نُوحٍ الْمُرْسَلِینَ (۱۰۵) دروغ‌زن شمرد قوم نوح فرستادگان را.

إِذْ قالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ نُوحٌ آن گه که فرا ایشان گفت مرد ایشان نوح أَ لا تَتَّقُونَ (۱۰۶). بنپرهیزید؟

إِنِّی لَکُمْ رَسُولٌ أَمِینٌ (۱۰۷) من شما را فرستاده‌ای استوارم.

فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُونِ (۱۰۸) بپرهیزید از عذاب خدای و مرا فرمان برید.

وَ ما أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ نمیخواهم از شما هیچ مزدی إِنْ أَجْرِیَ إِلَّا عَلی‌ رَبِّ الْعالَمِینَ (۱۰۹) نیست مزد من مگر بر خداوند جهانیان.

فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُونِ (۱۱۰) بپرهیزید از خدای و مرا فرمان برید.

قالُوا أَ نُؤْمِنُ لَکَ گفتند: بگرویم بتو ایمان آریم ترا؟، وَ اتَّبَعَکَ الْأَرْذَلُونَ (۱۱۱) پس روان تو که نبوده‌تر از مردمانند.

قالَ وَ ما عِلْمِی بِما کانُوا یَعْمَلُونَ (۱۱۲) گفت: من چه دانم؟ بآنچه ایشان میکنند؟.

إِنْ حِسابُهُمْ نیست شمار ایشان، إِلَّا عَلی‌ رَبِّی لَوْ تَشْعُرُونَ (۱۱۳) مگر بر خداوند من اگر میدانید.

وَ ما أَنَا بِطارِدِ الْمُؤْمِنِینَ (۱۱۴) و من راننده گرویدگان نیستم.

إِنْ أَنَا إِلَّا نَذِیرٌ مُبِینٌ (۱۱۵) نیستم من مگر ترساننده‌ای آشکارا.

قالُوا لَئِنْ لَمْ تَنْتَهِ یا نُوحُ گفتند ای نوح اگر باز نه‌ایستی ازین سخن، لَتَکُونَنَّ مِنَ الْمَرْجُومِینَ (۱۱۶) ناچار از راندگان باشی و کشتگان بسنگ.

قالَ رَبِّ گفت خداوند من، إِنَّ قَوْمِی کَذَّبُونِ (۱۱۷). این قوم مرا دروغ‌زن گرفتند.

فَافْتَحْ بَیْنِی وَ بَیْنَهُمْ فَتْحاً برگشای میان من و میان ایشان برگشادنی وَ نَجِّنِی وَ مَنْ مَعِیَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ (۱۱۸) و باز رهان مرا و ایشان که با منند از گرویدگان.

فَأَنْجَیْناهُ وَ مَنْ مَعَهُ برهانیدیم او را و هر که با او بود، فِی الْفُلْکِ الْمَشْحُونِ (۱۱۹) در آن کشتی گران بار کرده پر.

ثُمَّ أَغْرَقْنا بَعْدُ الْباقِینَ (۱۲۰) آن گه بآب بکشتیم پس همه بازماندگان را از کشتی.

إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَةً درین نشانی است.

وَ ما کانَ أَکْثَرُهُمْ مُؤْمِنِینَ (۱۲۱) و بیشتر ایشان گرویده نبودند.

وَ إِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ الْعَزِیزُ الرَّحِیمُ (۱۲۲) و خداوند تو است آن توانای مهربان.

کَذَّبَتْ عادٌ الْمُرْسَلِینَ (۱۲۳) دروغ‌زن گرفتند عاد فرستادگان ما را.

إِذْ قالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ هُودٌ آن گه که ایشان را گفت مرد ایشان هود أَ لا تَتَّقُونَ (۱۲۴) بنترسید از خدای؟

إِنِّی لَکُمْ رَسُولٌ أَمِینٌ (۱۲۵) من شما را رسولی استوارم.

فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُونِ (۱۲۶) بپرهیزید از خدای و مرا فرمان برید.

وَ ما أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ و نمی‌خواهم از شما برین هیچ مزدی. إِنْ أَجْرِیَ إِلَّا عَلی‌ رَبِّ الْعالَمِینَ (۱۲۷) نیست مزد من مگر بر خداوند جهانیان.

أَ تَبْنُونَ بِکُلِّ رِیعٍ می‌سازید و برمی‌آرید بر هر بالایی، آیة کبوتر خانه‌ای؟ تَعْبَثُونَ (۱۲۸): بازی میکنید و کبوترداری.

وَ تَتَّخِذُونَ مَصانِعَ و می‌کنید کارگاهها لَعَلَّکُمْ تَخْلُدُونَ (۱۲۹) تا مگر جاوید مانید.

وَ إِذا بَطَشْتُمْ و چون برمیکوبید، بَطَشْتُمْ جَبَّارِینَ (۱۳۰) نابخشاینده برمیکوبید.

فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُونِ (۱۳۱) بپرهیزید از خدای و مرا فرمان برید.

وَ اتَّقُوا الَّذِی أَمَدَّکُمْ بِما تَعْلَمُونَ (۱۳۲). بترسید از آن که شما را در هم پیوست، اینچه میدانید.

أَمَدَّکُمْ بِأَنْعامٍ وَ بَنِینَ (۱۳۳) شما را پیوسته داد ستوران و پسران.

وَ جَنَّاتٍ وَ عُیُونٍ (۱۳۴) و رزان و چشمه‌ها.

إِنِّی أَخافُ عَلَیْکُمْ عَذابَ یَوْمٍ عَظِیمٍ (۱۳۵) که من می‌ترسم بر شما از عذاب روزی بزرگ.

قالُوا سَواءٌ عَلَیْنا گفتند یکسانست بر ما.

أَ وَعَظْتَ أَمْ لَمْ تَکُنْ مِنَ الْواعِظِینَ (۱۳۶) که پند دهی یا از پند دهندگان نباشی.

إِنْ هذا إِلَّا خُلُقُ الْأَوَّلِینَ (۱۳۷) نیست این مگر دروغ ساختن پیشینان.

وَ ما نَحْنُ بِمُعَذَّبِینَ (۱۳۸) و هرگز ما را عذاب نخواهند کرد.

فَکَذَّبُوهُ فَأَهْلَکْناهُمْ دروغ‌زن گرفتند او را و هلاک کردیم ایشان را.

إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَةً درین گفت نشانی و عبرتی پیداست و پندی آشکارا، وَ ما کانَ أَکْثَرُهُمْ مُؤْمِنِینَ (۱۳۹) و بیشتر ایشان گرویده نبودند.

وَ إِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ الْعَزِیزُ الرَّحِیمُ (۱۴۰) و خداوند تو آن توانای مهربان.

کَذَّبَتْ ثَمُودُ الْمُرْسَلِینَ (۱۴۱) دروغ‌زن گرفت ثمود پیغامبران را.

إِذْ قالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ صالِحٌ آن گه که ایشان را گفت مرد ایشان صالح: أَ لا تَتَّقُونَ (۱۴۲) که از خدای بنپرهیزید؟

إِنِّی لَکُمْ رَسُولٌ أَمِینٌ (۱۴۳) من شما را فرستاده استوارم.

فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُونِ (۱۴۴) بپرهیزید از خدای و مرا فرمان برید.

وَ ما أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ و نمی‌خواهم از شما برین هیچ مزدی، إِنْ أَجْرِیَ إِلَّا عَلی‌ رَبِّ الْعالَمِینَ (۱۴۵) نیست مزد من مگر بر خداوند جهانیان.

أَ تُتْرَکُونَ شما را میخواهند گذاشت فِی ما هاهُنا در اینجه اندرست درین جهان، آمِنِینَ (۱۴۶) بی‌بیم.

فِی جَنَّاتٍ وَ عُیُونٍ (۱۴۷) وَ زُرُوعٍ در رزان و چشمه‌ها و کشت‌زارها، وَ نَخْلٍ طَلْعُها هَضِیمٌ (۱۴۸) و خرما بنان خوشه آن نرم و پخته.

وَ تَنْحِتُونَ مِنَ الْجِبالِ و می‌تراشید از کوه‌ها و سنگ خاره بُیُوتاً خانه‌هایی فارِهِینَ (۱۴۹) استادان و تیزکاران.

فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُونِ (۱۵۰) بپرهیزید از خدای و فرمان برید مرا وَ لا تُطِیعُوا أَمْرَ الْمُسْرِفِینَ (۱۵۱) و فرمان بردار مباشید گزاف‌کاران را الَّذِینَ یُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ ایشان که بزمین به تباه‌کاری میروند وَ لا یُصْلِحُونَ (۱۵۲) و کار و کرد خویش نیک نمی‌دارند.

قالُوا إِنَّما أَنْتَ مِنَ الْمُسَحَّرِینَ (۱۵۳) گفتند چه ای تو مگر یکی از خورندگان کرده و از آشامندگان.

ما أَنْتَ إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُنا نیستی مگر مردمی همچون ما فَأْتِ بِآیَةٍ إِنْ کُنْتَ مِنَ الصَّادِقِینَ (۱۵۴) بیار نشانی اگر راست‌گویانی.

قالَ هذِهِ ناقَةٌ گفت اینک آن ماده شتر. لَها شِرْبٌ او را آبشخور وَ لَکُمْ شِرْبُ یَوْمٍ مَعْلُومٍ (۱۵۵) و شما را آبشخور روزی دانسته.

وَ لا تَمَسُّوها بِسُوءٍ و هیچ بد مرسانید باو فَیَأْخُذَکُمْ عَذابُ یَوْمٍ عَظِیمٍ (۱۵۶) که بگیرد شما را عذابی روزی بزرگ.

فَعَقَرُوها پی‌زدند او را و بکشتند فَأَصْبَحُوا نادِمِینَ (۱۵۷) پس بامداد کردند پشیمانان.

فَأَخَذَهُمُ الْعَذابُ فرا گرفت ایشان را عذاب، إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَةً درین نشانی ست وَ ما کانَ أَکْثَرُهُمْ مُؤْمِنِینَ (۱۵۸) و بیشتر ایشان گرویده نبودند.

وَ إِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ الْعَزِیزُ الرَّحِیمُ (۱۵۹) و خداوند تو توانا است مهربان.

کَذَّبَتْ قَوْمُ لُوطٍ الْمُرْسَلِینَ (۱۶۰) دروغ‌زن گرفتند قوم لوط پیغامبران را.

إِذْ قالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ لُوطٌ آن گه که گفت ایشان را مرد ایشان لوط أَ لا تَتَّقُونَ (۱۶۱) بنپرهیزید از خدای؟

إِنِّی لَکُمْ رَسُولٌ أَمِینٌ (۱۶۲) من شما را پیغامبری استوارم.

فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُونِ (۱۶۳) بپرهیزید از خدای و مرا فرمان برید.

وَ ما أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ و نمی‌خواهم برین هیچ مزدی إِنْ أَجْرِیَ إِلَّا عَلی‌ رَبِّ الْعالَمِینَ (۱۶۴) نیست مزد من مگر بر خداوند جهانیان.

أَ تَأْتُونَ الذُّکْرانَ مِنَ الْعالَمِینَ (۱۶۵) گرد می‌آیید با نران از مردمان‌

وَ تَذَرُونَ و میگذارید ما خَلَقَ لَکُمْ رَبُّکُمْ مِنْ أَزْواجِکُمْ آنچه آفرید خداوند شما از جفتان شما؟ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ عادُونَ (۱۶۶) نیستید شما مگر قومی از اندازه در گذارندگان.

قالُوا لَئِنْ لَمْ تَنْتَهِ یا لُوطُ گفتند ای لوط اگر باز نشوی و باز نه‌ایستی ازین سخن لَتَکُونَنَّ مِنَ الْمُخْرَجِینَ (۱۶۷) ناچاره که از بیرون کردگان باشی، قالَ إِنِّی لِعَمَلِکُمْ مِنَ الْقالِینَ (۱۶۸) لوط گفت: من کرد شما را از زشت‌دارانم، رَبِّ نَجِّنِی وَ أَهْلِی مِمَّا یَعْمَلُونَ (۱۶۹) خداوند من باز رهان مرا و کسان مرا از آنچه ایشان میکنند.

فَنَجَّیْناهُ وَ أَهْلَهُ أَجْمَعِینَ (۱۷۰) باز رهانیدیم او را و کسان او را همگان.

إِلَّا عَجُوزاً فِی الْغابِرِینَ (۱۷۱) مگر پیر زنی از بازماندگان در شارستان.

ثُمَّ دَمَّرْنَا الْآخَرِینَ (۱۷۲) آن گه دمار برآوردیم و نیست کردیم دیگران را.

وَ أَمْطَرْنا عَلَیْهِمْ مَطَراً بر ایشان ببارانیدیم بارانی، فَساءَ مَطَرُ الْمُنْذَرِینَ (۱۷۳) چون بد بارانی ترسانیدگان و تهدید نیوشندگان را.

إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَةً و درین نشانی ست، وَ ما کانَ أَکْثَرُهُمْ مُؤْمِنِینَ (۱۷۴) و بیشتر ایشان گرویده نبودند.

وَ إِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ الْعَزِیزُ الرَّحِیمُ (۱۷۵) خداوند تو تواناست مهربان.

کَذَّبَ أَصْحابُ الْأَیْکَةِ الْمُرْسَلِینَ (۱۷۶) دروغ‌زن گرفت مردمان ایکة پیغامبران را

إِذْ قالَ لَهُمْ شُعَیْبٌ آن گه که شعیب گفت ایشان را أَ لا تَتَّقُونَ (۱۷۷) بنپرهیزید از عذاب خدای‌

إِنِّی لَکُمْ رَسُولٌ أَمِینٌ (۱۷۸) من شما را رسولی استوارم‌

فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُونِ (۱۷۹) بپرهیزید از عذاب خدای و فرمان برید مرا.

وَ ما أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ و نمی‌خواهم برین از شما هیچ مزدی، إِنْ أَجْرِیَ إِلَّا عَلی‌ رَبِّ الْعالَمِینَ (۱۸۰) نیست مزد من مگر بر خداوند جهانیان.

أَوْفُوا الْکَیْلَ تمام پیمایید وَ لا تَکُونُوا مِنَ الْمُخْسِرِینَ (۱۸۱) و از کاهندگان و زیان نمایندگان مباشید وَ زِنُوا بِالْقِسْطاسِ الْمُسْتَقِیمِ (۱۸۲) و بقپان راست سنجید.

وَ لا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْیاءَهُمْ و چیزهای مردمان مکاهید، وَ لا تَعْثَوْا فِی الْأَرْضِ مُفْسِدِینَ (۱۸۳) و به تباه‌کاری در زمین مروید دلیروار.

وَ اتَّقُوا الَّذِی خَلَقَکُمْ و بپرهیزید از عذاب آن خدای که شما را بیافرید، وَ الْجِبِلَّةَ الْأَوَّلِینَ (۱۸۴) و گروهان پیشینیان.

قالُوا إِنَّما أَنْتَ مِنَ الْمُسَحَّرِینَ (۱۸۵) گفتند تو نیستی مگر آفریده‌ای خوردن و آشامیدن را

ما أَنْتَ إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُنا و نیستی مگر مردمی همچون ما وَ إِنْ نَظُنُّکَ لَمِنَ الْکاذِبِینَ (۱۸۶) و نمی‌پنداریم ترا مگر از دروغ‌زنان.

فَأَسْقِطْ عَلَیْنا فرو افکن بر ما کِسَفاً مِنَ السَّماءِ پاره‌ای از آسمان، چنان که برستخیز خواهد بود، إِنْ کُنْتَ مِنَ الصَّادِقِینَ (۱۸۷) اگر از راست‌گویانی.

قالَ رَبِّی أَعْلَمُ بِما تَعْمَلُونَ گفت خداوند من به داند آنچه شما میکنید از.

فَکَذَّبُوهُ دروغ‌زن گرفتند او را فَأَخَذَهُمْ عَذابُ یَوْمِ الظُّلَّةِ فرا گرفت ایشان را عذاب روز ظلة.

إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَةً و درین نشانی بود و پندی آشکارا وَ ما کانَ أَکْثَرُهُمْ مُؤْمِنِینَ (۱۹۰) و بیشتر آنانند که گرویده نبودند.

وَ إِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ الْعَزِیزُ الرَّحِیمُ و خداوند تواناست مهربان.

۳ - النوبة الثالثة: قوله تعالی: وَ اتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ إِبْراهِیمَ الآیة، عاتب اباه و قومه و طالبهم بالحجّة علی ما عابهم به و قال: لم تعبدون ما لا یسمع و لا یبصر و لا ینفع و لا یضرّ و لا یحسّ و لا یشعر. ابراهیم (ع) پدر خود را و قوم خود را دید که بت می‌پرستیدند، ایشان را به پرستش بتان عتاب کرد و عیب بتان بر ایشان پیدا کرد وانگه حجّت و بیّنت بر آن عبادت ازیشان درخواست کرد، گفت: باری بدانید که معبود شنوا و بینا و دانا باید تا عابد را نفع و ضر بکار آید. بچه می‌پرستید شما این بتان را که نمی‌شنوند نمی‌بینند و نمی‌دانند و نه بهیچ وقت هیچکس را بکار آیند؟ سزای معبودی اللَّه است که شنوا و بینا و دانا است و از همه کارها آگاه است. او را چه بانگ بلند چه سرّ دل، چه روز روشن چه شب سیاه است. بت‌پرستان چون از ابراهیم این سخن شنیدند از جواب درماندند دست در تقلید پدران زدند گفتند: ما میدانیم که درین بتان نفع و ضرّ نیست امّا پدران خود را و اسلاف خود را دیدیم که پرستیدند ما نیز پرستیدیم و بر پی ایشان رفتیم. ربّ العالمین بجواب ایشان گفت: قالَ أَ وَ لَوْ جِئْتُکُمْ بِأَهْدی‌ مِمَّا وَجَدْتُمْ عَلَیْهِ آباءَکُمْ یا محمد ایشان را بگوی باش، و اگر من بشما آوردم راست‌تر از آن چیز که پدران خویش بر آن یافتید شما هم بر پی پدران خواهید رفت و آورده من نخواهید پذیرفت؟ ابراهیم چون حجّت خود بریشان ثابت دید و عجز ایشان در جواب ظاهر گشت از ذکر ایشان و معبود ایشان اعراض کرد و مدح مولی آغاز کرد و در وصف او جلّ جلاله اطناب کرد، گفت: فَإِنَّهُمْ عَدُوٌّ لِی إِلَّا رَبَّ الْعالَمِینَ، الَّذِی خَلَقَنِی فَهُوَ یَهْدِینِ. نشان محبّت آنست که محبّ چون در وصف محبوب آید دل از دیگران واپردازد، همه ذکر محبوب کند، همه ثنای محبوب گوید، از ذکر و ثناء و شکر او سیر نشود و خاموشی نتواند، چنان که خلیل (ع) چون در ذکر و مدح اللَّه آمد، بنگر که چون در ذکر و ثناء فراوان آویخت و دعا و خواهش بسیار کرد. بسا فرقا که میان دو قوم است یکی ارباب حوایج دیگر اصحاب حقایق ارباب حوایج جهد کنند و طاعت آرند و اوراد شمرند وانگه حاجتهای خود بر پی آن عرضه کند و دل در پاداش بسته و الحاح در دعا و حاجت خواست کرده. و فی الخبر: ان اللَّه عز و جل یحب الملحین فی الدعاء.۴ - النوبة الثانیة: قوله: کَذَّبَتْ قَوْمُ نُوحٍ الْمُرْسَلِینَ، ای کذّبت جماعة قوم نوح، فانّث للجماعة کقوله: قالَتِ الْأَعْرابُ، و قال المبرّد انّث لانّ القوم و القبیلة واحد، فترک اللفظ و اعمل المعنی و عنی بالمرسلین نوحا وحده، نظیره: یا أَیُّهَا الرُّسُلُ.

اطلاعات

منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

حاشیه ها

1402/02/13 02:05
یزدانپناه عسکری

77- وَ اتَّقُوا الَّذِی خَلَقَکُمْ و بپرهیزید از عذاب آن خدای که شما را بیافرید، وَ الْجِبِلَّةَ الْأَوَّلِینَ (۱۸۴) و گروهان پیشینیان.

***

[یزدانپناه عسکری]

الشعراء : 184 - وَ اتَّقُوا الَّذی خَلَقَکُمْ وَ الْجِبِلَّةَ الْأَوَّلینَ‏

محافظت کنید از نور آگاهی خلقت جبلی خود  با درآمدن به درک جبلی اولین[درک و تعقل و فطرت اولیه خدائی]؛

(وَ اتَّقُوا الَّذی أَمَدَّکُمْ بِما تَعْلَمُونَ‏ - الشعراء/132؛ وَ لَقَدْ أَضَلَّ مِنْکُمْ جِبِلاًّ کَثیراً أَ فَلَمْ تَکُونُوا تَعْقِلُون‏ - یس/62)