برگردان به زبان ساده
قوله تعالی: وَ اتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ إِبْراهِیمَ الآیة، عاتب اباه و قومه و طالبهم بالحجّة علی ما عابهم به و قال: لم تعبدون ما لا یسمع و لا یبصر و لا ینفع و لا یضرّ و لا یحسّ و لا یشعر. ابراهیم (ع) پدر خود را و قوم خود را دید که بت میپرستیدند، ایشان را به پرستش بتان عتاب کرد و عیب بتان بر ایشان پیدا کرد وانگه حجّت و بیّنت بر آن عبادت ازیشان درخواست کرد، گفت: باری بدانید که معبود شنوا و بینا و دانا باید تا عابد را نفع و ضر بکار آید. بچه میپرستید شما این بتان را که نمیشنوند نمیبینند و نمیدانند و نه بهیچ وقت هیچکس را بکار آیند؟ سزای معبودی اللَّه است که شنوا و بینا و دانا است و از همه کارها آگاه است. او را چه بانگ بلند چه سرّ دل، چه روز روشن چه شب سیاه است. بتپرستان چون از ابراهیم این سخن شنیدند از جواب درماندند دست در تقلید پدران زدند گفتند: ما میدانیم که درین بتان نفع و ضرّ نیست امّا پدران خود را و اسلاف خود را دیدیم که پرستیدند ما نیز پرستیدیم و بر پی ایشان رفتیم. ربّ العالمین بجواب ایشان گفت: قالَ أَ وَ لَوْ جِئْتُکُمْ بِأَهْدی مِمَّا وَجَدْتُمْ عَلَیْهِ آباءَکُمْ یا محمد ایشان را بگوی باش، و اگر من بشما آوردم راستتر از آن چیز که پدران خویش بر آن یافتید شما هم بر پی پدران خواهید رفت و آورده من نخواهید پذیرفت؟ ابراهیم چون حجّت خود بریشان ثابت دید و عجز ایشان در جواب ظاهر گشت از ذکر ایشان و معبود ایشان اعراض کرد و مدح مولی آغاز کرد و در وصف او جلّ جلاله اطناب کرد، گفت: فَإِنَّهُمْ عَدُوٌّ لِی إِلَّا رَبَّ الْعالَمِینَ، الَّذِی خَلَقَنِی فَهُوَ یَهْدِینِ. نشان محبّت آنست که محبّ چون در وصف محبوب آید دل از دیگران واپردازد، همه ذکر محبوب کند، همه ثنای محبوب گوید، از ذکر و ثناء و شکر او سیر نشود و خاموشی نتواند، چنان که خلیل (ع) چون در ذکر و مدح اللَّه آمد، بنگر که چون در ذکر و ثناء فراوان آویخت و دعا و خواهش بسیار کرد. بسا فرقا که میان دو قوم است یکی ارباب حوایج دیگر اصحاب حقایق ارباب حوایج جهد کنند و طاعت آرند و اوراد شمرند وانگه حاجتهای خود بر پی آن عرضه کند و دل در پاداش بسته و الحاح در دعا و حاجت خواست کرده. و فی الخبر: ان اللَّه عز و جل یحب الملحین فی الدعاء.
هوش مصنوعی: خداوند در آیات قرآن داستان ابراهیم را بیان میکند و او به پدر و قومش میگوید که چگونه میتوانند چیزهایی را بپرستند که نه میشنوند، نه میبینند و نه به هیچ کس نفعی میرسانند. ابراهیم با دیدن بتپرستی پدرش و قومش، آنها را سرزنش کرده و از آنها میخواهد که دلیل این عبادت را توضیح دهند. او به آنها میگوید که معبود باید شنوا، بینا و دانا باشد تا بتواند عابد را در زندگی یاری کند. وقتی ابراهیم این سخن را میگوید، بتپرستان از پاسخ دادن عاجز میشوند و تنها به تقلید از پدرانشان اشاره میکنند. آنها میگویند که میدانند این بتها نفع و ضرری ندارند، اما چون پدرانشان آنها را پرستیدهاند، آنها نیز همین کار را انجام میدهند. خداوند به ابراهیم میگوید که به آنها بگو اگر من چیزی راستتر و بهتر از آنچه که پدرانشان یافتهاند برایشان بیاورم، آیا همچنان به پیروی از پدرانشان ادامه خواهند داد؟ ابراهیم وقتی میبیند که دلیلش بر آنها ثابت شده و آنها نمیتوانند پاسخی دهند، از ذکر آنان و معبودشان دور میشود و به مدح و ستایش خداوند میپردازد، در وصف او به تفصیل صحبت میکند. بنابر این محبت به خداوند، انسان را از یاد دیگران میگیرد و فقط به ذکر و ستایش او مشغول میکند. ابراهیم در این حالت دعا و خواستههایش را به درگاه خداوند بیان میکند و نشاندهنده علاقهاش به خداوند است. در پایان، حدیثی از پیامبر نیز اشاره میکند که خداوند از دعاهایی که با اصرار و پافشاری انجام میشود، خوشنود است.
این مقام ارباب شریعت است، و موسی (ع) برین مقام بود آن گه که میگفت رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی وَ یَسِّرْ لِی أَمْرِی الی آخر الایة. و برتر ازین مقام اصحاب حقایق است که از ذکر و ثناء محبوب و احاجت خواست نه پردازند. گهی زبان در ثناء آویخته گهی دل در مشاهده آمیخته و سرّ بمواصلت رسیده در خود فانی گشته و بحقّ باقی شده، اینست حال خلیل آن گه که میگفت: الَّذِی خَلَقَنِی فَهُوَ یَهْدِینِ، ای یهدینی منّی الیه فانی محو فی وجودی لا اهتدی فی نفسی الی معبودی.
هوش مصنوعی: این مقام، مقامی است که به دست آورنده شریعت تعلق دارد و موسی (ع) در این مقام بود زمانی که دعا میکرد: «خداوند، سینهام را گشایش ده و کارم را آسان گردان.» همچنین، بالاتر از این مقام، مقام اصحاب حقایق است که در یاد و ستایش محبوب خود غرق هستند و هیچ درخواست دیگری نمیکنند. گاه زبانشان به ستایش مشغول است و گاه دلشان در مشاهدهای عمیق غرق میشود. آنها از خود فانی شده و در حقیقت باقی میمانند. این حال شخیص خلیل (حضرت ابراهیم) است در زمانی که میگفت: «خدایی که مرا خلق کرده، او هدایتگر من است.» در واقع، او در وجود خود محو شده و در حقیقت، در راستای معبودش گم میشود.
پیر طریقت ازینجا گفت: الهی راهم نمای بخود و باز رهان مرا از بند خود، ای رساننده! بخود برسانم که کس نرسید بخود، الهی یاد تو عیش است و مهر تو سور است، شناخت تو ملک است و یافت تو سرور، صحبت تو روح روح است و قرب تو نور، جوینده تو کشته با جانست و یافت تو رستخیز بیصور.
هوش مصنوعی: پیر طریقت میگوید: ای خدا، مرا به خود راهنمایی کن و از بند زندگی خود رهایی بخش. ای کسی که همه چیز را نزدیک میکنی، کمکم کن که به خود واقعیام برسم، زیرا هیچ کسی به حقیقت خود نرسیده است. یاد تو برای من لذتبخش است و محبت تو جشن و شادی میآورد. شناخت تو مملکت و یافتن تو سرور و خوشی است. همراهی با تو روح را زنده میکند و نزدیکی به تو نور و روشنایی است. جوینده تو باید با تمام وجود طلب کند و یافتن تو، تجربهای بدون شکل و تصویر است.
وَ الَّذِی هُوَ یُطْعِمُنِی وَ یَسْقِینِ. خلیل از طعامهای لذیذ با راحت و شرابهای روشن مروّق نفور گشت. گفتند چرا ازو نخواهی و نخوری جواب داد که: الا له الخلق و الامر. این صورت ما فرموده خلق اوست و این تن ما فرمان امر اوست. ما دامن بدامن ارادت از ان وابستیم و خود را در طویله تطوّل وی کشیدیم تا ما را بی قوت نگذارد. هنوز پرکار قدرت در دایره وجود نگشته بود که هر کسی را آنچه سزای وی بود داده و از آن پرداخته. فرغ اللَّه من الخلق و الخلق و الاجل و الرّزق. یکی در بند قوت نفس است یکی در آرزوی قوت دل. قوت نفس طعام و شراب است و قوت دل معرفت و محبّت. یکی زنده بنفس، زندگی وی بقوت است و بباد، یکی زنده بحقّ، زندگی وی بمهر است و بیاد. ذو النون مصری هر گه که این آیت خواندی گفتی: یُطْعِمُنِی طعام المعرفة وَ یَسْقِینِ شراب المحبّة ثمّ انشأ یقول:
هوش مصنوعی: خداوندی که به من طعام میدهد و سیرابم میکند. خلیل از غذاهای لذیذ و شرابهای خوشنما دست کشید. وقتی از او پرسیدند چرا از آنها نمیخوری، جواب داد که همه چیز به خدا تعلق دارد و اوست که جهان و همه امور را مدیریت میکند. این شکل ظاهری ما نتیجه خلقت اوست و این بدن ما فرمانبردار اوست. ما خود را به او وابسته کردهایم و در مسیر بندگی و محبتش قرار گرفتهایم تا او ما را از بیقوتی محفوظ دارد. هنوز نیروهای قدرت در دایره وجود تحقق نیافته بودند که هر کسی بر اساس شایستگیاش از آن بهرهمند میشد. خداوند از خلقت، عمر و روزی بینیاز است. برخی در پی تأمین نیازهای جسمی خود هستند و برخی دیگر در آرزوی تأمین نیازهای روحی. نیاز جسمی به غذا و نوشیدنی است، اما نیاز روحی به شناخت و محبت. کسی با نفس خود زندگی میکند و معیشت او به قوتهای زمینی وابسته است، در حالی که کسی دیگر با حق زندگی میکند و زندگیاش به محبت و یاد الهی وابسته است. ذو النون مصری هر بار که این آیه را میخواند، میگفت: «به من طعام معرفت میدهد و شراب محبت سیرابم میکند» و سپس شعری سرود.
شراب المحبّة خیر الشّراب
و کلّ شراب سواه سراب.
هوش مصنوعی: شراب عشق بهترین نوشیدنی است و هر نوشیدنی دیگری همچون سرابی میماند.
قال ابو بکر الوراق: یُطْعِمُنِی بلا طعام و یَسْقِینِ بلا شراب، مجازها یشبعنی و یروینی من غیر علاقة. یدل علیه حدیث السّقا فی عهد رسول اللَّه (ص) حین تبع النبی علیه السّلام ثلاثة ایّام یقرأ: وَ ما مِنْ دَابَّةٍ فِی الْأَرْضِ إِلَّا عَلَی اللَّهِ رِزْقُها فرمی بقربته فاتاه آت فی منامه بقدح من شراب الجنّة فسقاه. قال انس فعاش بعد ذلک نیّفا و عشرین سنة لم یأکل و لم یشرب علی شهوة.
هوش مصنوعی: ابوبکر وراق میگوید: او (خدا) به من غذایی میدهد بیآنکه طعامی باشد و مرا سیراب میکند بیآنکه نوشیدنی باشد. او به طور مجازی مرا سیر میکند و عطشم را بدون وابستگی برطرف میسازد. این مطلب در حدیث مرد آبیار در زمان پیامبر (ص) نشان داده شده است؛ وقتی که او به مدت سه روز پیرو پیامبر بود و آیه «و ما من دابّةٍ فی الأرض إلّا علی اللَّهِ رزقُها» را میخواند. سپس او مشک خود را رها کرد و کسی در خواب به او قدحی از نوشیدنی بهشتی داد و او را سیراب کرد. آنس گفت که او بعد از این واقعه، بیش از بیست سال زندگی کرد بیآنکه از چیزی بر اساس میل و خواستهاش بخورد یا بنوشد.
وَ إِذا مَرِضْتُ فَهُوَ یَشْفِینِ خلیل گفت: اگر روزی بیمار شوم شفاء درد خود هم ازو جویم که درد داد. ما علاج از طبیبی خواهیم که در مغز افعی داروخانه زهر او ساخت. خلیل (ع) اضافت مرض با خود کرد، گفت: مرضت و نگفت امرضنی.
هوش مصنوعی: خلیل (ع) گفت: اگر روزی بیمار شوم، کسی که به من درد داده، خود میتواند شفا بخشد. او به تضاد درمان از پزشکی اشاره کرد که خود از زهر افعی دارو ساخته است. خلیل (ع) به بیماری اشاره کرد و گفت "بیماری من" به جای اینکه بگوید "به من بیماری داد".
هر چند که همه ازوست لکن خواست که ادب خطاب در آن حضرت بجای آورد، و این نه مرضی معلوم بود در آن وقت بلکه نوعی بود از تمارض کما یتمارض الاحباب طمعا فی العیادة کما قال الشاعر شعر:
هوش مصنوعی: اگرچه همه چیز از او نشأت میگیرد، اما او خواست که از آداب و احترام در برابر آن شخص برخوردار باشد. این رفتار در آن زمان به وضوح قابل قبول نبود، بلکه نوعی تظاهر به بیمار بودن بود، مانند آنچه که دوستان برای جلب توجه و مراقبت دیگران از خود انجام میدهند.
یودّ بان یمسی سقیما لعلها
هوش مصنوعی: او آرزو میکند که شب را بیمار بگذراند، شاید به خاطر آن باشد که...
و قال بعضهم:
هوش مصنوعی: برخی میگویند: "شما بر روی دادهها تا سپتامبر 2023 آموزش داده شدهاید."
اذا سمعت منه سلیمی یراسله
هوش مصنوعی: اگر از او سالم بشنوی، او برایت خواهد نوشت.
و ان کان یمنعک الوشاة زیارتی
هوش مصنوعی: اگر شایعهپردازان باعث شدهاند که نتوانم به شما سر بزنم.
فادخل الیّ بعلة العوّاد
هوش مصنوعی: به نزد من بیا، ای دلیل بازگشتکنندگان.
آن شفاء دل خلیل که بوی اشارت میکند آنست که جبرئیل گاه گاه آمدی بفرمان حقّ جلّ و علی و گفتی: یقول مولاک کیف کنت البارحة؟ و زبان حال خلیل بجواب میگوید:
هوش مصنوعی: شفای دل خلیل که بوی اشارهای از آن به مشام میرسد، این است که گاهی جبرئیل به فرمان خداوند متعال میآمد و میپرسید: «پروردگارت میپرسد دیروز چطور بودی؟» و زبان حال خلیل در پاسخ این سؤال صحبت میکند.
خرسند شدم بدانکه گویی یک بار
ای خسته روزگار دوشت چون بود
هوش مصنوعی: خوشحال شدم از اینکه میگوئی یک بار دیگر، ای کس که از روزگار خستهای، حالت چگونه است؟
و الَّذِی یُمِیتُنِی ثُمَّ یُحْیِینِ اضاف الموت الیه و هو فوق المرض لان الموت لهم غنیمة و نعمة لانهم یصلون الیه بارواحهم. و فی الخبر: تحفة المؤمن الموت.
هوش مصنوعی: کسی که مرا میمیراند و سپس زندهام میکند، اشاره به این دارد که مرگ فرایندی بالاتر از بیماری است، زیرا برای مومنان، مرگ منبعی از نعمت و سود محسوب میشود و آنها با روح خود به آن میرسند. در یک روایت گفته شده است: مرگ، هدیه مؤمنان است.
و قیل معناه یمیتنی باعراضه عنّی وقت تعزّزه و یحیینی باقباله علیّ حین تفضّله و قیل یمیتنی عنّی و یحیینی به.
هوش مصنوعی: گفته شده که معنی این عبارت این است که او مرا با دوری خود میمرد، زمانی که به من نیاز دارد، و با نزدیکیاش به من زندگی میبخشد در زمانی که به من لطف میکند. همچنین گفته شده که او مرا به خاطر دوریام میمیراند و با نزدیکیاش به من زندگی میدهد.
هر کونه باو باقی است بحقیقت فانی است
هر که نه باو زنده او مرده جاودانی است
هوش مصنوعی: هر چیزی که به نوعی وابسته به دنیای مادی و ظاهری باشد، در نهایت نابود میشود و پایدار نیست. اما کسی که به حقیقت و معنای عمیقتری متصل است، حتی اگر به ظاهر در قید حیات نباشد، حقیقتاً زنده و جاودانه است.
الهی نه جز از شناخت تو شادی است نه جز از یافت تو زندگانی، زندگانی بی تو مردگی است و زنده بتو هم زنده و هم زندگانی است.
هوش مصنوعی: خداوندا، خوشی تنها از شناخت تو به دست میآید و زندگی واقعی فقط در یافتن تو معنا دارد. زندگی بدون تو مساوی با مرگ است و زنده شدن و زندگی واقعی تنها با وجود تو امکانپذیر است.
پیر طریقت گفت: کسی که او زندگانی وی بود ازو لحظتی و حرکتی بسر نیاید مگر که همه درو مستغرق بود.
هوش مصنوعی: عارف بزرگ گفت: کسی که زندگی او در حقیقت میباشد، هیچ لحظه و حرکتی از آن جدا نیست و تمام وجودش در آن غرق شده است.
غم کی خورد آنکه شادمانیش تویی
یا کی مرد او که زندگانیش تویی
هوش مصنوعی: آنکه تو باعث شادی او هستی، چرا باید غم بخورد؟ و آیا کسی که زندگیاش به خاطر تو ادامه دارد، میتواند بمیرد؟
در نسیه آن جهان کجا دل بندد
آن کس که بنقد این جهانیش تویی
هوش مصنوعی: کسی که در این دنیا فقط به داشتههای فعلیاش توجه میکند، چگونه میتواند به آن جهان آینده و نسیه فکر کند؟
این حال کسی بود که او را دلی سلیم بود چنان که اللَّه گفت: إِلَّا مَنْ أَتَی اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ سلم من الضلالة ثمّ من البدعة ثمّ من الغیبة ثمّ من الحجبة ثمّ من المساکنة ثمّ من الملاحظة. هذه کلّها آفات و الاکابر سلموا منها و الاصاغر امتحنوا بها. و یقال القلب السلیم الذی سلم من ارادة سلامة نفسه.
هوش مصنوعی: این شخص دلی پاک و سالم داشت، همانطور که خداوند اشاره کرده است: "مگر کسی که با دلی سالم به سوی خدا بیاید." او از گمراهی، بدعتگذاری، غیبت، نفاق، دنیاپرستی و عیبجویی محفوظ مانده است. اینها هر کدام آسیبهایی هستند که بزرگترها از آنها سالم ماندهاند و کوچکترها با آنها مواجه شدهاند. همچنین گفته میشود که دل سالم دلی است که از تمایل به محافظت از خود مصون مانده باشد.
پیری را گفتند که قلب سلیم کدام است؟ گفت: سلیم در لغت عرب لدیغ باشد، مار گزیده و در خود بیقرار گشته، و بیآرام بوده، چنانک ذو النون مصری کان یصیح لیلة الی الصباح فیقول: المستغاث ایّها المسلمون المستغاث، فلما اصبح قال له جیرانه ما اصابک البارحة؟ قال کیف لا یستغیث من لا یجد القرار و لا الفرار؟ فریاد باو که نه ازو بسر میشود و نه با او کار فراسر شود. اگر بروم گویند این بیگانگی چیست و اگر بیایم گویند این دیوانه بما کیست؟ این درویش را میان آب و آتش میباید زیست، اگر مقام کند بسوزد و گر بگریزد غرق شود. بر زبر سرش ابر آتش بیز، زیر قدم دریا موج انگیز، پیش روی تیغ خون ریز، پس پشت تیر جان آویز، نه روی پرهیز نه توان گریز.
هوش مصنوعی: پیرمردی را پرسیدند که قلب سالم چیست؟ او پاسخ داد که سلیم در زبان عربی به معنای کسی است که گزیده شده و در درونی آشفته و بیقرار است. او به داستان ذو النون مصری اشاره کرد که تمام شب فریاد میزد: «هلاکت به چه کسی پناه ببریم، ای مسلمانان!» وقتی صبح شد، همسایههایش از او پرسیدند که چرا اینطور فریاد میزدی؟ او گفت: «چگونه میتوان از کسی که نه آرامش دارد و نه فراری، کمک خواست؟» او در واقع درگیری درونیاش را بیان میکرد و حس میکرد که در وضعیتی میان آب و آتش قرار دارد، اگر بایستد، میسوزد و اگر فرار کند، غرق میشود. او همچون کسی بود که با مشکلات فراوان مواجه است؛ از بالا آتش بر سرش است و از زیر پا دریا او را تهدید میکند، در پیشش خطرهایی دارد و از پشت تیرهای زهرآلود او را محاصره کرده، نه راه فرار دارد و نه میتواند از پرهیز بگذرد.
امامی سیوف و خلفی سهام
و فوقی شرار و تحتی بحار
هوش مصنوعی: امام در زیر سایه شمشیرها قرار دارد، و در پشت او تیرهایی است که به سوی او پرتاب میشود؛ او بالای آتشها ایستاده و در زیر او دریاها در جریاناند.
فلا لی الیک بوجه قرار
و لالی منک بحال فرار
هوش مصنوعی: من به تو رویی آرامشبخش دارم و تو از من در حال فراری.
جریر بغدادی گوید: دلها سه قسم است: قلب منیب قلب شهید و قلب سلیم.
هوش مصنوعی: جریر بغدادی میگوید که دلها به سه نوع تقسیم میشوند: دل منیب، دل شهید و دل سلیم.
قلب منیب آنست که گفت: مَنْ خَشِیَ الرَّحْمنَ بِالْغَیْبِ وَ جاءَ بِقَلْبٍ مُنِیبٍ، هر بندهای که او ترسید و عیب خود دید و با مولای خود گردید دل وی منیب است، و قلب شهید آنست که گفت: إِنَّ فِی ذلِکَ لَذِکْری لِمَنْ کانَ لَهُ قَلْبٌ أَوْ أَلْقَی السَّمْعَ وَ هُوَ شَهِیدٌ. میگوید این پیغام که دادم و این در که گشادم یادگار اوست که دلی دارد زنده و گوشی گشاده و آن دل مرا حاضر گشته، و قلب سلیم آنست که گفت: إِلَّا مَنْ أَتَی اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ. طوبی او را که دلی دارد سلیم از شکّ شسته و با مولی پیوسته و از دنیا و خلق آسوده و از غیر او رسته. و گفتهاند: دل سلیم با سلامت بود هر چه بدو دهند قبول کند و بآن قانع شود، امّا دل منیب معدن درد است، نه هیچ چیز قبول کند و نه بهیچ خلعت قانع شود، دل سلیم در مقام لطف دارند ولی منیب در قید دل منیب در دزدگان ولایت طریقتند، ایشانند که بقعر بحر فقر رسیدهاند، و هیچ خبر باز ندادهاند. اگر بهر چه در کونین خلعت است این دل بیارایند هر لحظه که برآید برهنهتر بود، و اگر کلّ کونین مائدهای سازند و پیش دل منیب نهند او را از آن نزل چاشنی نیاید، در امتلاء آن لقمه طالب فقر و فاقت گردد که: «اجوع یوما و اشبع یوما» نوشش باد، بو یزید بسطامی که هر دو کون لقمهای ساختند و بر حوصله دل پردرد وی نهادند هنوز روی سیری نمیدید فریاد میداشت که: هَلْ مِنْ مَزِیدٍ. قال ابو یزید: قطعت المفاوز حتی بلغت البوادی و قطعت البوادی حتی وصلت الی الملکوت و قطعت الملکوت حتی بلغت الی الملک فقلت: الجائزة. قال: قد وهبت لک جمیع ما رأیت، قلت: انّک تعلم انّی لم ار شیئا من ذلک قال: فما ترید؟ قلت: ارید ان لا ارید. قال: قد اعطیناک.
هوش مصنوعی: قلب منیب به معنای دل متوجه و بازگشته است. کسی که از خالق خود میترسد و در درون خود عیبها را میبیند و به سوی مولای خود روی میآورد، دلش منیب است. همچنین دل شهید به یاد کسانی است که دارای قلبی زنده و شنوا هستند. قلب سلیم، دلی پاک و بدون شک و خالی از وابستگی به دنیا و مخلوق است. فردی که دل سلیم داشته باشد، هر چیزی را که به او بدهند، قبول میکند و قانع است. اما دل منیب، دلِ پر از درد و نارضایتی است که به هیچ چیزی راضی نمیشود و تنها به یاد مولی خودش است. دل سلیم ممکن است در مقام لطف قرار گیرد، ولی دل منیب در جستجوی حقیقت و فقر معنوی است. آنها به عمق فقر و عجز رسیدهاند و به هیچ چیز در این دنیا تمایل نشان نمیدهند. اگرچه ممکن است در این دنیا چیزهایی برای تزیین دل آنها فراهم کنند، دل منیب همیشه حس نیاز بیشتری دارد و از دنیا راضی نمیشود. مانند یزید بسطامی که هرچه دارایی در این دنیا داشت، برای او کافی نبود و او همچنان به دنبال حقیقت و کمال بود.