قوله: کَذَّبَتْ قَوْمُ نُوحٍ الْمُرْسَلِینَ، ای کذّبت جماعة قوم نوح، فانّث للجماعة کقوله: قالَتِ الْأَعْرابُ، و قال المبرّد انّث لانّ القوم و القبیلة واحد، فترک اللفظ و اعمل المعنی و عنی بالمرسلین نوحا وحده، نظیره: یا أَیُّهَا الرُّسُلُ.
حسن بصری را پرسیدند: چونست این که ربّ العالمین میگوید: کَذَّبَتْ قَوْمُ نُوحٍ الْمُرْسَلِینَ، کَذَّبَتْ عادٌ، کَذَّبَتْ ثَمُودُ الْمُرْسَلِینَ و رسول بایشان زیادت از یکی نبود؟ گفت: پیغامبر که بایشان آمد، و نفی شرک و تصدیق رسل چون او را دروغزن گرفتند چنانست که همه را دروغزن گرفتهاند، که همه را باین معنی فرستادند. و قیل: کذّبوا آدم و ادریس و نوحا. و انّما قال «اخوهم» لانّه کان علی لسانهم و من جنسهم لا من طریق الدّین. حقّ تعالی هر پیغامبر که بقومی فرستاد هم از عشیره و قبیله ایشان فرستاد و بر زبان و لغت ایشان، از بهر آنکه چون بوی معرفت دارند و صدق و امانت وی شناسند آن بقبول نزدیکتر باشد و سخن او به درگیرد. أَ لا تَتَّقُونَ یعنی أ فلا تتّقون عقاب اللَّه بعد وضوح الحجّة و انتفاء الشبهة؟
إِنِّی لَکُمْ رَسُولٌ أَمِینٌ انّی رسول اللَّه الیکم و قد یضاف الرّسول الی المرسل الیه و الی المرسل کقوله: مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ و قوله: إِنَّ رَسُولَکُمُ الَّذِی أُرْسِلَ إِلَیْکُمْ لَمَجْنُونٌ و قوله أَمِینٌ یعنی علی الوحی و الرسالة لانّکم عرفتمونی قبل هذا فیما بینکم بالصّدق و الامانة. معنی آنست که مرا پیش ازین در میان قوم خویش بصدق و امانت شناختهاید چون با شما در کار شما راست گویم پس بدانید که بر وحی و رسالت حقّ هم راست گویم.
فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُونِ فیما آمرکم به فانّی لا اخونکم و لا ارید بکم سوء وَ ما أَسْئَلُکُمْ علی ما ادعوکم الیه مِنْ أَجْرٍ و ثوابا إِنْ أَجْرِیَ إِلَّا عَلی رَبِّ الْعالَمِینَ، و ذلک اریده.
فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُونِ کرّر لانّ الاوّل متصل بقوله أَمِینٌ و الثّانی بقوله ما أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ فهما سببان. و قیل کرّر لانّه فی الانذار ابلغ.
قالُوا أَ نُؤْمِنُ لَکَ وَ اتَّبَعَکَ الْأَرْذَلُونَ الاقلّون مالا و جاها: الرّذیلة هی الخصلة الذمیمة الّتی یمتنع عنه العقل و الشّرع ، و ضدّه الخصلة الحمیدة الّتی یدعو الیها العقل و الشّرع. قرأ یعقوب و اتباعک الارذلون ای لا نؤمن لک و من اتّبعک الارذلون، ای و هذه حالک کما تقول: لا نصحبک و اصحابک السّفلة، ای و السّفلة اصحابک، و قرأ الباقون و اتّبعک علی الفعل الماضی، ای لا نؤمن لک و قد اتّبعک الارذلون، ای و هذه حالک کما تقول: لا نصحبک و صحبک السّفلة. و الاتباع جمع تبع و التبع جمع تابع مثل طالب و طلب و حارس و حرس، و یجوز ان یکون جمع تابع کصاحب و اصحاب.
ارذلون بقول مفسّران پیشهورانند: کفشگر و جولاه و حجّام و امثال ایشان، معنی آنست که بتو چون ایمان آریم و پسروان تو اهل صناعت و پیشهورانند نه خواجگان و محتشمان، و این سخن از روی جهل و حماقت گفتند از بهر آنکه صناعت و حرفت چون مباح باشد در باب دیانات پسندیده است و قدحی در مردم نیارد، و گفتهاند ارذلون سفلهاند اهل خساست و مکاسب دنی.
نوح گفت: وَ ما عِلْمِی بِما کانُوا یَعْمَلُونَ انّما لی منهم ظاهر امرهم و علیّ ان ادعوهم و لیس علیّ من خساسة احوالهم و دنائة مکاسبهم شیء و لم اکلّف ذلک انّما کلّفت ان ادعوهم. معنی آنست که از خساست احوال و دنائت مکاسب ایشان بمن چه باز میگردد و مرا چه میباید دانست که نه دانش آن مرا تکلیف کردهاند، مرا تکلیف آن کردهاند که ایشان را دعوت کنم بتوحید و مردم که بر یکدیگر تفاضل دارند بایمان و توحید و طاعت دارند نه بآنچه شما میگویید. پس خواستند که نوح را بر اتباع خود بیرون آرند و اغراء کنند، گفتند: انّهم یضمرون الکفر و یظهرون لک الایمان. ایشان منافقانند، در دل بیرون از آن دارند که بزبان میگویند، بزبان ایمان میآرند و بدل کافر میشوند.
نوح جواب داد که: إِنْ حِسابُهُمْ إِلَّا عَلی رَبِّی لَوْ تَشْعُرُونَ یعنی الیّ ظاهرهم و اللَّه یحاسبهم علی ما فی قلوبهم بر من نیست که دل ایشان بازجویم و بدانم بر من آنست که ظاهر ایشان قبول کنم و اللَّه تعالی خود مطلع است بر دلهای ایشان و خود حساب باطن و اسرار ایشان کند. همانست که مصطفی (ص) گفت در آن خبر معروف: فاذا شهدوا ان لا اله الا اللَّه عصموا منّی دماءهم و اموالهم الا بحقّها و حسابهم علی اللَّه عزّ و جل.
و قال سفیان الثوری: لا نحاسب الاحیاء و نحکم علی الاموات.
وَ ما أَنَا بِطارِدِ الْمُؤْمِنِینَ یعنی لا اطردهم بقولکم انهم یضمرون الکفر إِنْ أَنَا إِلَّا نَذِیرٌ مُبِینٌ ای ما انا الا معلم بمواضع المخافة لتحذروها و لم اکلّف ما فی الضّمائر.
قالُوا لَئِنْ لَمْ تَنْتَهِ یا نُوحُ عن هذه المقالة لتکوننّ من المرجومین. یعنی المشتومین و قیل من المقتولین بالحجارة.
قالَ رَبِّ إِنَّ قَوْمِی کَذَّبُونِ تکذیبا لا یرجی معه ایمانهم و لا اجابتهم.
فَافْتَحْ بَیْنِی وَ بَیْنَهُمْ فَتْحاً ای اقض بینی و بینهم قضاء تنجینی به منهم و نَجِّنِی وَ مَنْ مَعِیَ من العذاب الّذی تهلکهم به.
فَأَنْجَیْناهُ وَ مَنْ مَعَهُ ای خلّصناه مع المؤمنین فِی الْفُلْکِ الْمَشْحُونِ المملوّ من الانس و الجنّ و السّباع و الطیور من کلّ صنف ذکر و انثی.
ثُمَّ أَغْرَقْنا بعد انجاء نوح و من معه الْباقِینَ من قومه. و فی الآیة تنبیه علی انّ نوحا (ع) کان مبعوثا الی من علی وجه الارض. الا تری انّه قال فی قصّة موسی و فرعون: ثُمَّ أَغْرَقْنَا الْآخَرِینَ و قال هاهنا: ثُمَّ أَغْرَقْنا بَعْدُ الْباقِینَ و کذلک تبیّن فی دعائه حیث قال: رَبِّ لا تَذَرْ عَلَی الْأَرْضِ مِنَ الْکافِرِینَ دَیَّاراً و قال سبحانه: وَ جَعَلْنا ذُرِّیَّتَهُ هُمُ الْباقِینَ.
إِنَّ فِی ذلِکَ ای فی الّذی فعل بقوم نوح لعبرة لمن بعدهم من هذه الامّة، فیحذرون مثل عقوبتهم و ما کان اکثر قومک مصدّقین.
وَ إِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ الْعَزِیزُ فی انتقام من کفر به الرَّحِیمُ بعباده المؤمنین. و قیل وَ ما کانَ أَکْثَرُهُمْ مُؤْمِنِینَ یعنی قوم نوح یقول کان اکثرهم کافرین بالتّوحید و لو کان اکثرهم مؤمنین لم یعذّبوا فی الدّنیا.
قوله: کَذَّبَتْ عادٌ الْمُرْسَلِینَ عاد اسم قبیلة، و لهذا انّث و هو فی الاصل اسم رجل هو ابو القبیلة.
إِذْ قالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ یعنی فی النّسب لا فی الدّین أَ لا تَتَّقُونَ عقاب اللَّه علی کذبکم به.
إِنِّی لَکُمْ رَسُولٌ أَمِینٌ علی وحی اللَّه و رسالاته.
فَاتَّقُوا اللَّهَ بطاعته و الانتهاء الی ما یأمرکم به و ینهاکم عنه وَ أَطِیعُونِ فیما آمرکم به من تقوی اللَّه و الحذر من سطوته.
وَ ما أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ، ای اطلب منکم علی امری ایّاکم بتقوی اللَّه جزاء و ثوابا. فان جزائی و ثوابی علی ربّ العالمین. لانّه هو الّذی ارسلنی فکان اجری علیه. و قیل انّما قال ذلک لانّ المستحقّ علی تبلیغ الرسالة ثواب دائم و لم یکن ذلک الیهم.
أَ تَبْنُونَ بِکُلِّ رِیعٍ آیَةً تَعْبَثُونَ الرّیع المرتفع من الارض و جمعه اریاع، و الریع بالفتح فیه لغة و اصله فی اللغة الزیادة و قیل هو الطریق المرتفع عن الارض سلک ام لم یسلک. و قیل هو الطریق الّذی یکون بین الجبلین، «آیة» یعنی بناء متمیزا عن سایر الأبنیة و قیل آیة ای علامة یجتمعون الیها للعبث بمن یمرّ فی الطریق و قیل هو برج الحمام، تَعْبَثُونَ یعنی عابثین و هذا کقول القائل: خرج فلان من البلد یقول کذا یعنی قائلا کذا. خلافست میان علما که از بهر چه ایشان را عابث خواند بدان بناها که میکردند؟ قومی گفتند اسراف میکردند در آن فوق الحاجة قصرهای عظیم و منظرهای بلند، و هر چه اسراف باشد و فوق الحاجة همه عبث بود. قومی گفتند غرض ایشان در آن تفاخر و تکاثر بود و تفاخر در ابنیه عبث باشد که آن را محصولی نبود. قومی گفتند که قصد ایشان در آن بناها آن بود که تا از مکاره زمان و نوائب روزگار ایمن باشند و این عبث باشد، قومی گفتند که کبوتر خانه بود که میکردند و کبوترداری و این خود بازی کودکان باشد ، و قیل کانوا یبنون بناء من یطمع الخلود و ذلک عبث. مقاتل گفت ایشان سفر میکردند و بستارگان راه میبردند پس خواستند که راه بردن بر خود آسان کنند و بر راهها قصرهای عظیم و بناهای بلند بساختند تا علمی باشد ایشان را و نشانی در راه بردن و آن گه بآن تفاخر میکردند که هذا منزل فلان و هذا منزل بنی فلان، اینست که ربّ العالمین گفت: آیَةً تَعْبَثُونَ وَ تَتَّخِذُونَ مَصانِعَ ای حصونا و کلّ بناء مصنعة و قیل المصنعة البناء علی الماء و لعلّکم تخلدون ای کانّ هذه الأبنیة تخلّدکم فی الدّنیا و انتصب آیة علی انّه مفعول له، و مفعول «أَ تَبْنُونَ» غیر مذکور لدلالة الکلام علیه، فدلّ «تبنون» علی البناء و دلّت «آیة» علی عظم البناء.
وَ إِذا بَطَشْتُمْ بَطَشْتُمْ جَبَّارِینَ ای اذا انتقمتم انتقمتم انتقام الجبّارین بلا رأفة و لا ابقاء. و قیل معناه إِذا بَطَشْتُمْ بمن دونکم بَطَشْتُمْ متکبّرین قتلا بالسّیف و ضربا بالسوط و الجبّار الّذی یقتل و یضرب علی الغضب، و اصل الجبّار ممتنع، مشتق من جبّار النخل، هو الّذی قد ارتفع عن ان تناله ید. و قیل الجبّار هو الغالی بالقدرة و هو مدح للَّه عزّ و جل لانّه حقیقة فیه و ذمّ لغیره لانّه کذب.
فَاتَّقُوا اللَّهَ بترک هذه الاشیاء وَ أَطِیعُونِ فیما ادعوکم الیه.
وَ اتَّقُوا الَّذِی أَمَدَّکُمْ ای اعطاکم ما تعلمون. و الامداد اتباع الثانی بما قبله شیئا بعد شیء علی انتظام . ثمّ فسّر فقال: أَمَدَّکُمْ بِأَنْعامٍ وَ بَنِینَ وَ جَنَّاتٍ وَ عُیُونٍ. إِنِّی أَخافُ عَلَیْکُمْ عَذابَ یَوْمٍ عَظِیمٍ فی الدّنیا و قیل فی الآخرة باصرارکم علی ما انتم علیه.
قالُوا سَواءٌ عَلَیْنا أَ وَعَظْتَ أَمْ لَمْ تَکُنْ مِنَ الْواعِظِینَ ای لا نقبل کلامک و دعوتک و عظت ام سکتّ.
إِنْ هذا إِلَّا خُلُقُ الْأَوَّلِینَ بفتح خا و سکون لام قرائت ابن کثیر و نافع و ابو عمرو و یعقوب و علی، معنی آنست که ما هذا الّذی جئتنا به الا کذب الاوّلین الّذین ادّعوا النبوّة و لم یکونوا انبیاء، و باین قول خلق بمعنی اختلاق است و هو الکذب. همانست که جای دیگر گفت: إِنْ هذا إِلَّا اخْتِلاقٌ، إِنْ هذا إِلَّا أَساطِیرُ الْأَوَّلِینَ، و روا باشد که خلق بمعنی آفرینش بود و وجه این قرائت آنست که خلقنا کما خلق من کان قبلنا نحیی کما حیوا و نموت کما ماتوا و لا نبعث، کما قالوا: إِنْ هِیَ إِلَّا حَیاتُنَا الدُّنْیا نَمُوتُ وَ نَحْیا وَ ما نَحْنُ بِمَبْعُوثِینَ، باقی قرّاء: إِنْ هذا إِلَّا خُلُقُ الْأَوَّلِینَ بضمّتین خوانند: ضمّ خا و ضمّ لام و آن قراءة را دو وجه است: یکی آنست که نیست این که تو آوردی مگر خوی و عادت پیشینان که میگفتند که ما پیغمبرانیم و دروغ میگفتند، و وجه دیگر آنست که ما هذا الّذی نحن فیه الّا عادة الاوّلین من تشیید البناء و البطش علی وجه التّکبّر فلا نترک هذه العادة بقولک.
وَ ما نَحْنُ بِمُعَذَّبِینَ علی ما نحن علیه من الاقوال و الافعال فَکَذَّبُوهُ فَأَهْلَکْناهُمْ، بِرِیحٍ صَرْصَرٍ عاتِیَةٍ، انّ فی ذلک لآیة ای فی اهلاکنا ایّاهم مع شدّة قوّتهم و شوکتهم باضعف الاشیاء و هو الرّیح لدلالة علی وحدانیّتنا و صدق نبوّته، و ما کان اکثرهم مؤمنین وَ إِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ الْعَزِیزُ الرَّحِیمُ. کَذَّبَتْ ثَمُودُ الْمُرْسَلِینَ مقاتل گفت: عاد و ثمود ابن عم یکدیگر بودند، عاد قوم هود بودند و ثمود قوم صالح و میان مهلک عاد و مهلک ثمود پانصد سال بود. قومی گفتند از اهل تاریخ که عاد و ثمود دو برادر بودند از فرزندان ارم بن سام بن نوح و سام بن نوح را پنج پسر بود ارم و ارفخشد و عالم و الیفر و الاسود، و ارم مهینه فرزندان بود و او را هفت پسر بود: عاد و ثمود و صحار و طسم و جدیس و جاسم و باز. مسکن عاد و فرزندان وی یمن بود و مسکن ثمود و فرزندان وی حجاز و شام بود و مسکن طسم، عمان و بحرین و مسکن جدیس زمین یمامه و مسکن صحار ما بین الطائف الی جبال طیئ و مسکن جاسم ما بین الحرم الی سفوان و مسکن وبار زمینی است که آن را وبار گویند، بنام وی بازخوانند اینان همه زبان و لغت عربی داشتند، و قد انقرضوا عن آخرهم فلم یبق لهم نسل.
إِذْ قالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ صالِحٌ أَ لا تَتَّقُونَ الی قوله: إِلَّا عَلی رَبِّ الْعالَمِینَ.
أَ تُتْرَکُونَ یعنی أ تظنّون ان ربّکم یترککم فی هذه الدّنیا آمنین من الموت و الحدثان؟ تأکلون و تشربون و تتمتّعون لا تخافون شیئا ثمّ تموتون و لا تبعثون.
فِی جَنَّاتٍ وَ عُیُونٍ. وَ زُرُوعٍ وَ نَخْلٍ کانوا یسکنون الحجر و هی ذات نخل و زرع و میاه طَلْعُها هَضِیمٌ اختلفوا فیه قال ابن عباس: هضیم ای لطیف فی جسمه ما دام فی کفّراه و منه هضیم الکشح و الحشا، ای ضامر لطیف و منه هضم الطعام اذا لطف و استحال الی مشاکلة البدن. قال المبرد: الطّلع ما دام فی کفّراه هضیم، لانّ الهضیم اللاصق بعضه ببعض. فاذا خرج منها فلیس بهضیم ای نضیج مدرک یانع. و قال مقاتل: هضیم، ای متراکم حتّی هضم بعضه بعضا و اصله الکسر، و قیل هضیم رطب لین لیس فیه نواة.
و تَنْحِتُونَ مِنَ الْجِبالِ بُیُوتاً و میتراشید از کوههای سنگ خاره خانهها.
گفتهاند که در وادی حجر دو هزار بار هزار سرای و هفتصد سرای تراشیدند از سنگ سخت در میان کوهها، ربّ العالمین ایشان را در آن کار باستادی و تیزکاری وصف کرد گفت فارِهِینَ تیزکارانند و استادان. فرهین، چستکاران و زیباکاران. فارهین، بالف قرائت کوفی است و شامی و فرهین بی الف قرائت باقی و هما لغتان، مثل حاذر و حذر. و قیل: الفاره الحاذق العالم، و الفره الاشر البطر. و قیل الفره القویّ.
فَاتَّقُوا اللَّهَ ای احذروا عقابه، و اطیعون فی نصحی.
وَ لا تُطِیعُوا أَمْرَ الْمُسْرِفِینَ علی انفسهم فی تمادیهم فی معصیة اللَّه و اجترائهم علی سخطه و هم الرّهط التسعه الَّذِینَ یُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ وَ لا یُصْلِحُونَ.
قالُوا إِنَّما أَنْتَ مِنَ الْمُسَحَّرِینَ ای انت من المعلّلین بالطعام و الشّراب فلا نؤمن بک اخذ من السّحر و هو الرّئة و المعنی انت بشر مثلنا و لست من الملائکة.
و قیل انت من المسحّرین ای ممّن سحر مرّة بعد اخری حتّی اختلّ عقله و اضطرب رأیه، و یقول العرب هو مسحور و مجنون و مطبوب. و قیل من المسحّرین ای من المخدوعین یعنی تخدع من السّحر.
ما أَنْتَ إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُنا سوقة لا فضل لک علینا فَأْتِ بِآیَةٍ إِنْ کُنْتَ صادقا فی قولک انّی مرسل، فأتنا بدلالة و حجّة علی ذلک.
و در تفسیر آوردهاند که ایشان از صالح درخواستند که هر پیغامبر که آمد بقوم خویش با وی معجزتی بود که دلالت کرد بر صدق وی و ما از تو میخواهیم که ازین سنگ معروف و اشارت بآن سنگ کردند بیرون آری ماده شتری آبستن. صالح ایشان را نزدیک آن سنگ جمع کرد و دعا کرد، و ربّ العزّة دعاء وی اجابت کرد. لیجعل تلک النّاقة فتنة لهم. ایشان در آن سنگ نظر میکردند که همچون زن آبستن شکم باز کرد درد زه خاست و ناقه از آن بیرون آمد بر آن صفت که ایشان میخواستند، حمراء دعجاء عشراء. از سه روی معجزه بود: یکی آنکه ناقه از سنگ بیرون آمد و این معتاد نیست، دیگر آن که بیفحل آبستن گشت، سوم آنکه ناقه بر آن صفت که ایشان میخواستند بیرون آمد. یقال کان عاد الاوّل مرّ بتلک الصّخرة یوما راکبا فسمع من جوف الصّخرة: جز بی فانّ فیّ هلاک خلق من ولدک.
پس آن ناقه را نیز درد زه خاست و بچّه آورد.
صالح آن گه ایشان را گفت: هذِهِ ناقَةٌ لکم آیة بانّی رسول اللَّه لها شرب یوم و لکم شرب یوم ای ، نصیب یوم معلوم. فکان للنّاقة یوم و لهم یوم. فاذا کان یوم شرب النّاقة من الماء کانوا فی لبن ما شاءوا و لیس لهم ماء و اذا کان یومهم لم یکن للنّاقة ماء. قال ابن عباس: اذا کان یوم وردها اعطتهم من اللّبن ما شاءوا.
وَ لا تَمَسُّوها بِسُوءٍ ای قال لهم صالح: لا تعقروها و لا تتعرّضوا لها بمکروه و لا تمنعوها من الماء و الرّعی فیحلّ بکم عَذابُ یَوْمٍ عَظِیمٍ فی الدنیا. «فَعَقَرُوها» یرید به المسرفین الّذین سبق ذکرهم فی قوله: وَ لا تُطِیعُوا أَمْرَ الْمُسْرِفِینَ. و قیل العاقر قدار بن سالف و نسب الفعل الی جماعتهم لانّهم رضوا بذلک، و کان قدار رجل ازرق اشقر الی القصر ما هو. ثمّ رجع الیها هو و صاحب له بالسّیف فقتلاها. و یقال عقروها یوم الاربعا.
فماتت فَأَصْبَحُوا نادِمِینَ علی عقرهم ایّاها بعد ظهور العذاب لانّهم لو ندموا قبل ذلک لتنفعهم ذلک.
فَأَخَذَهُمُ الْعَذابُ یوم السّبت من صیحة جبرئیل. فماتوا اجمعین، و اصل العقر ضرب الساق بالسّیف و ما یجری مجراه. و قیل العقر الجرح.
إِنَّ فِی ذلِکَ ای فی اخراج النّاقة من الصخرة علی تلک الصفة و فی اهلاکهم، لعبرة لمن بعدهم من هذه الامّة. وَ ما کانَ أَکْثَرُهُمْ مُؤْمِنِینَ.
وَ إِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ الْعَزِیزُ الرَّحِیمُ. و قیل اتاهم صالح بالمعجزات فآمنوا به فلمّا مات ارتدّوا فبعثه ثانیا الیهم فکذّبوه فاتاهم بالنّاقة.
کَذَّبَتْ قَوْمُ لُوطٍ الْمُرْسَلِینَ الی قوله إِلَّا عَلی رَبِّ الْعالَمِینَ. أَ تَأْتُونَ الذُّکْرانَ مِنَ الْعالَمِینَ؟ یعنی أ تصیبون الذکور من النّاس حراما وَ تَذَرُونَ ما خَلَقَ لَکُمْ رَبُّکُمْ مِنْ أَزْواجِکُمْ حلالا؟ بیّن اللَّه انّه لا عذر لهم فیه. بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ عادُونَ متجاوزون عن الحدّ فی الظلم باختیار الحرام علی الحلال. و قیل من العالمین ای من الغرباء.
وَ تَذَرُونَ ما خَلَقَ لَکُمْ رَبُّکُمْ مِنْ أَزْواجِکُمْ یعنی و تذرون فروج ازواجکم و کانوا یأتون ادبار النساء. ایضا و فی الخبر: ان من اتی امرأة فی دبرها فهو بریء مما انزل علی محمد (ص) و لا ینظر اللَّه الیه.
و قال بعض الصحابة: قد کفر، و قال بعضهم هل یفعله الا الکافر؟
قالُوا لَئِنْ لَمْ تَنْتَهِ یا لُوطُ عن دعواک النبوّة و الانکار علینا و عن تقبیح فعلنا لَتَکُونَنَّ مِنَ الْمُخْرَجِینَ من بلدنا.
قالَ إِنِّی لِعَمَلِکُمْ اللّواط من القالین المبغضین، و القالی التارک للشیء بغضا له. رَبِّ نَجِّنِی وَ أَهْلِی مِمَّا یَعْمَلُونَ ای من عذاب عملهم، و قیل اخرجنی من بینهم حتّی لا اراهم و لا اری عملهم و نجّنی من مقاساة مخالطتهم.
فَنَجَّیْناهُ وَ أَهْلَهُ یعنی بناته و من آمن معه.
إِلَّا عَجُوزاً فِی الْغابِرِینَ هی امرأة لوط غبرت فلم تخرج مع لوط. و قیل غبرت فلم تهلک مع قومها ثمّ اصحابها الحجر بعد ما خرجت من القریة. و انّما اهلکت لانّها تدلّ المشرکین علی اضیافه.
ثُمَّ دَمَّرْنَا الْآخَرِینَ الدّمار الهلاک علی وجه هائل عجیب. و اختلفوا فی سبب اهلاکهم: فقال بعضهم انّ اللَّه تعالی خسف بهم الارض، و قال بعضهم انّ جبرئیل رفعهم ببلادهم علی قوادمه. و قیل علی ریشة واحدة حملهم بامر اللَّه الی السّماء حتّی سمع اهل السّماء صوت الطیر و نباح الکلاب. ثمّ نکسهم علی رؤسهم کما قال: فَجَعَلْنا عالِیَها سافِلَها.
وَ أَمْطَرْنا عَلَیْهِمْ مَطَراً یعنی علی الغائبین منهم فی البلاد. مطرا، یرید به مطر الحجارة کما بیّن فی قوله: وَ أَمْطَرْنا عَلَیْهِمْ حِجارَةً. قال وهب وَ أَمْطَرْنا عَلَیْهِمْ مَطَراً ای کبریتا و نارا فَساءَ مَطَرُ الْمُنْذَرِینَ ای بئس مطر الکافرین الّذین کذّبوا نبیّهم.
إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَةً ای فی اهلاکنا ایّاهم لدلالة لمن بعدهم مزجرهم عن قبیح فعلهم وَ ما کانَ أَکْثَرُهُمْ مُؤْمِنِینَ و لو کانوا مؤمنین لم یعذّبوا فی الدّنیا.
وَ إِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ الْعَزِیزُ فی نقمته من اعدائه الرَّحِیمُ بالمؤمنین من عباده.
کَذَّبَ أَصْحابُ الْأَیْکَةِ الْمُرْسَلِینَ الایکة غیضة، تنبت ناعم الشّجر کالسّدر و الاراک. و قال الزّجاج: الایکة الشّجر الملتفّ یقال ایکة و ایک کما یقال اجمة و اجم. و کان اصحاب الایکة اصحاب شجر ملتفّة، و شجرهم الدّوم و هو المقل، و قرأ حرمیّ و شامیّ «ایکة» بفتح اللام و هو اسم علم لتلک المدینة و البقعة.
إِذْ قالَ لَهُمْ شُعَیْبٌ. اینجا اخوهم نگفت از بهر آنکه شعیب نه از نسب اصحاب ایکه بود بلکه از نسب مدین بود و لهذا قال تعالی: وَ إِلی مَدْیَنَ أَخاهُمْ شُعَیْباً. مدین پسر ابراهیم خلیل بود. ابراهیم بعد از ساره زنی بخواست از کنعانیان، و مدین از وی بود و مدین جدّ شعیب بود، هو شعیب بن نویب بن مدین بن ابراهیم (ع).
روایت کردند از ابن عباس که گفت: اصحاب ایکة و اصحاب مدین هر دو یکیاند، امّا جمهور مفسّران بر آنند که اصحاب ایکه دیگرند و اصحاب مدین دیگر و حقّ جلّ جلاله شعیب را بهر دو قوم فرستاد به پیغامبری. قال ابن زید: بعث اللَّه عزّ و جل شعیبا الی قومه اهل مدین و الی البادیة و هم اصحاب الایکة.
إِذْ قالَ لَهُمْ شُعَیْبٌ أَ لا تَتَّقُونَ الی قوله: رَبِّ الْعالَمِینَ انّما کانت دعوة هؤلاء و الانبیاء کلّهم فیما حکی اللَّه عنهم عن صیغة واحدة للاخبار، بانّ الحقّ الّذی یدعون الیه واحد و انّهم متّفقون علی الامر بالتّقوی و الطّاعة و الاخلاص فی العبادة و الامتناع من اخذ الاجر علی الدّعوة و تبلیغ الرّسالة.
قوله: أَوْفُوا الْکَیْلَ، ای أتمّوه وَ لا تَکُونُوا مِنَ الْمُخْسِرِینَ حقوق النّاس، تقول خسر حقّه و اخسره.
وَزِنُوا بِالْقِسْطاسِ الْمُسْتَقِیمِ القسطاس اقوم الموازین، و هو الشّاهین، و قیل القبان، و قیل المعیار، و قیل المیزان. و قیل هو رومیّ، و قیل هو عربیّ و اصله من القسط. قال المبرّد: اراد بالقسطاس العدل و الوفاء، مکیلا کان او موزونا، صغیرا او کبیرا.
وَ لا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْیاءَهُمْ حقوقهم، و ذکر باعمّ الالفاظ یخاطب به القافة و الوزّان و النخّاس و المحصی و الصیرفیّ، وَ لا تَعْثَوْا فِی الْأَرْضِ مُفْسِدِینَ العثی اسراع الفساد، ای لا تفسدوا فی معاملتکم بینکم و بین النّاس فتکونوا فی الارض مفسدین بذلک، و قیل اراد لا تغیّروا علی ما حولکم نهبا و قتلا.
وَ اتَّقُوا الَّذِی خَلَقَکُمْ وَ الْجِبِلَّةَ الْأَوَّلِینَ. ای اتّقوا عقاب ربّکم الّذی خلقکم و خلق الجبلّة الاوّلین، و فی الجبلّة للعرب لغتان: کسر الجیم و الباء و تشدید اللام، و کذلک ضمّ الجیم و الباء و تشدید اللام، فاذا نزعت الهاء من آخرها کان الضمّ فی الباء و الجیم کما قال تعالی: وَ لَقَدْ أَضَلَّ مِنْکُمْ جِبِلًّا کَثِیراً. و ربّما سکنوا الباء من الجبل، و قیل الجبلّة الخلق المتجسّد الغلیظ مأخوذ من الجبل. و معنی ذکر الجبلّة إنذارهم ما اوقع اللَّه بهم من العقوبات، ای خلقکم و خلق الاوّلین و قد رأیتم وقایعه بهم روی عن ابن عباس انّه قال: الجبلّة عشرة الاف.
قالُوا إِنَّما أَنْتَ مِنَ الْمُسَحَّرِینَ. وَ ما أَنْتَ إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُنا وَ إِنْ نَظُنُّکَ لَمِنَ الْکاذِبِینَ. ای ما نظنّک الّا کاذبا.
فَأَسْقِطْ عَلَیْنا کِسَفاً بفتح سین قرائت حفص است، و الکسف القطع. یقال کسفة و کسف، نظیره قوله: أَوْ تُسْقِطَ السَّماءَ کَما زَعَمْتَ عَلَیْنا کِسَفاً. و یقال کسفت له کسفة من المال ای قطعة. باقی قرّاء کسفا بسکون سین خوانند، و الکسف الجانب ای اسقط علینا جانبا من السّماء. این سخن بر سبیل استهزاء گفتند و تکذیب، هم چنان که جای دیگر گفت: فَأَمْطِرْ عَلَیْنا حِجارَةً مِنَ السَّماءِ أَوِ ائْتِنا بِعَذابٍ أَلِیمٍ.
شعیب ایشان را جواب داد که: رَبِّی أَعْلَمُ بِما تَعْمَلُونَ، ای ربّی اعلم بعملکم و ما تستحقّون من العذاب و بوقت الاستحقاق: فینزل بکم العذاب علی ما یوجبه الحکمة.
فَکَذَّبُوهُ، ای کذّبوا شعیبا بعد وضوح الحجّة و انتفاء الشّبهة، فَأَخَذَهُمْ عَذابُ یَوْمِ الظُّلَّةِ اصابهم فی بیوتهم غمّ و حرّ فخرجوا الی الصحراء یتنفّسون فلجاؤا الی حضیض جبل یستظلّون بسحابة عرضت به. فلمّا دخلوا تحتها انضجتهم، و قیل سلّط اللَّه علیهم الحرّ سبعة ایّام و لیالیها حتی غلت انهارهم ثمّ رفع لهم جبل من بعید تحته ماء بارد فاستظلّوا به فسقط علیهم. قال قتادة: بعث اللَّه شعیبا الی امتین: اصحاب الایکة و اهل مدین، و امّا اصحاب الایکة فاهلکوا بالظّلة، و امّا اهل مدین فاخذتهم الصّیحة صاح بهم جبرئیل فهلکوا. و عن ابن عباس قال: من حدّثک ما عذاب یوم الضلّة فکذّبه، لعلّه اراد لم ینج منهم احد فیخبر به. إِنَّهُ کانَ عَذابَ یَوْمٍ عَظِیمٍ، انّما عظم اللَّه ذلک الیوم لعظم العذاب فیه.
إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَةً وَ ما کانَ أَکْثَرُهُمْ مُؤْمِنِینَ وَ إِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ الْعَزِیزُ الرَّحِیمُ.
برگردان به زبان ساده
قوله: کَذَّبَتْ قَوْمُ نُوحٍ الْمُرْسَلِینَ، ای کذّبت جماعة قوم نوح، فانّث للجماعة کقوله: قالَتِ الْأَعْرابُ، و قال المبرّد انّث لانّ القوم و القبیلة واحد، فترک اللفظ و اعمل المعنی و عنی بالمرسلین نوحا وحده، نظیره: یا أَیُّهَا الرُّسُلُ.
هوش مصنوعی: گفته شده که قوم نوح، فرستادگان را تکذیب کردند. در اینجا، از آنجایی که گروهی از قوم نوح این کار را کردند، به صورت مؤنث بیان شده است، مشابه گفتهای که درباره عربها آمده است. برخی نیز اشاره کردهاند که به دلیل اینکه "قوم" و "قبیله" از یکجنس هستند، شکل کلام تغییر نکرده ولی معنی آن برقرار است و در واقع به نوح به عنوان یک نفر اشاره دارد، مانند جملهای که خطاب به فرستادگان آمده است.
حسن بصری را پرسیدند: چونست این که ربّ العالمین میگوید: کَذَّبَتْ قَوْمُ نُوحٍ الْمُرْسَلِینَ، کَذَّبَتْ عادٌ، کَذَّبَتْ ثَمُودُ الْمُرْسَلِینَ و رسول بایشان زیادت از یکی نبود؟ گفت: پیغامبر که بایشان آمد، و نفی شرک و تصدیق رسل چون او را دروغزن گرفتند چنانست که همه را دروغزن گرفتهاند، که همه را باین معنی فرستادند. و قیل: کذّبوا آدم و ادریس و نوحا. و انّما قال «اخوهم» لانّه کان علی لسانهم و من جنسهم لا من طریق الدّین. حقّ تعالی هر پیغامبر که بقومی فرستاد هم از عشیره و قبیله ایشان فرستاد و بر زبان و لغت ایشان، از بهر آنکه چون بوی معرفت دارند و صدق و امانت وی شناسند آن بقبول نزدیکتر باشد و سخن او به درگیرد. أَ لا تَتَّقُونَ یعنی أ فلا تتّقون عقاب اللَّه بعد وضوح الحجّة و انتفاء الشبهة؟
هوش مصنوعی: حسن بصری را پرسیدند که چرا خداوند میفرماید: قوم نوح، عاد و ثمود پیامبران را دروغگو خواندند در حالی که پیامبران زیادی به سوی آنها فرستاده شده بود؟ او پاسخ داد که وقتی پیامبر به آنها آمد و نارسایی شرک و تأیید پیامبران را بیان کرد، آنها که او را دروغگو دانستند، به همین دلیل همه پیامبران را دروغگو شمردهاند؛ زیرا همه پیامبران به همین منظور فرستاده شدهاند. گفته شده است که آدم، ادریس و نوح هم دروغگو شناخته شدند. همچنین، کلمه «برادرشان» ذکر شده زیرا پیامبران از خود آنها بودند و از طریق دین نیامده بودند. خداوند هر پیامبری را که به یک قوم فرستاد از میان طایفه و قبیله خودشان انتخاب کرد و به زبان و گویش آنها سخن گفت تا مردم با آشنایی به صداقت و امانت او، بیشتر به او نزدیک شوند و پیامش را بهتر بپذیرند. جمله «آیا تقوا ندارید؟» به این معناست که آیا پس از روشن شدن دلیل و عدم تردید، از عذاب خداوند نمیهراسید؟
إِنِّی لَکُمْ رَسُولٌ أَمِینٌ انّی رسول اللَّه الیکم و قد یضاف الرّسول الی المرسل الیه و الی المرسل کقوله: مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ و قوله: إِنَّ رَسُولَکُمُ الَّذِی أُرْسِلَ إِلَیْکُمْ لَمَجْنُونٌ و قوله أَمِینٌ یعنی علی الوحی و الرسالة لانّکم عرفتمونی قبل هذا فیما بینکم بالصّدق و الامانة. معنی آنست که مرا پیش ازین در میان قوم خویش بصدق و امانت شناختهاید چون با شما در کار شما راست گویم پس بدانید که بر وحی و رسالت حقّ هم راست گویم.
هوش مصنوعی: من پیامآور صادقی برای شما هستم. من فرستاده خدا به سوی شما هستم و میتوان فرستاده را به فرستنده و فرستادهشده نسبت داد. مانند اینکه گفته میشود: "محمد، فرستاده خداست" یا "فرستاده شما که به سوی شما فرستاده شده است، مجنون نیست." واژه "امین" اشاره به امانت و صداقت در انتقال وحی و رسالت دارد، زیرا شما مرا پیش از این در میان خود به عنوان انسان صادق و امین شناختهاید. بنابراین، بدانید که در امر وحی و رسالت نیز راستگو هستم.
فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُونِ فیما آمرکم به فانّی لا اخونکم و لا ارید بکم سوء وَ ما أَسْئَلُکُمْ علی ما ادعوکم الیه مِنْ أَجْرٍ و ثوابا إِنْ أَجْرِیَ إِلَّا عَلی رَبِّ الْعالَمِینَ، و ذلک اریده.
هوش مصنوعی: پس از خدا پرهیز کنید و در آنچه که به شما دستور میدهم، از من اطاعت کنید. من به شما خیانت نمیکنم و نیت بدی نسبت به شما ندارم. من بابت دعوتی که از شما دارم، هیچ پاداش و اجر نمیخواهم، زیرا پاداش من تنها بر عهده پروردگار جهانیان است و فقط همین را میخواهم.
فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُونِ کرّر لانّ الاوّل متصل بقوله أَمِینٌ و الثّانی بقوله ما أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ فهما سببان. و قیل کرّر لانّه فی الانذار ابلغ.
هوش مصنوعی: پس از خدا بترسید و از من اطاعت کنید. این عبارت دوباره تکرار شده است زیرا بخش اول به جملهای که به امانت اشاره دارد مرتبط است و بخش دوم به جملهای که میگوید من از شما در این مورد هزینهای نمیخواهم مربوط میشود. این دو جمله به نوعی دلیل هستند. گفته شده که این تکرار به خاطر تاثیر بیشتر در پیام هشدار است.
قالُوا أَ نُؤْمِنُ لَکَ وَ اتَّبَعَکَ الْأَرْذَلُونَ الاقلّون مالا و جاها: الرّذیلة هی الخصلة الذمیمة الّتی یمتنع عنه العقل و الشّرع ، و ضدّه الخصلة الحمیدة الّتی یدعو الیها العقل و الشّرع. قرأ یعقوب و اتباعک الارذلون ای لا نؤمن لک و من اتّبعک الارذلون، ای و هذه حالک کما تقول: لا نصحبک و اصحابک السّفلة، ای و السّفلة اصحابک، و قرأ الباقون و اتّبعک علی الفعل الماضی، ای لا نؤمن لک و قد اتّبعک الارذلون، ای و هذه حالک کما تقول: لا نصحبک و صحبک السّفلة. و الاتباع جمع تبع و التبع جمع تابع مثل طالب و طلب و حارس و حرس، و یجوز ان یکون جمع تابع کصاحب و اصحاب.
هوش مصنوعی: آنها گفتند: آیا به تو ایمان بیاوریم در حالی که پستترها و بیمقدارها به تو پیوستهاند؟ رذیله به ویژگیهای ناپسند اشاره دارد که عقل و شریعت آن را رد میکنند، در حالی که خصایص خوب ویژگیهایی هستند که عقل و شریعت به آنها دعوت میکنند. برخی کلمات به گونهای خوانده شده که به این معنا اشاره دارد که ما به تو ایمان نمیآوریم و پستترینها همراه تو هستند، به این معنا که وضع تو همینطور است. در واقع، اینها نظیر گفتن "ما تو را همراهی نمیکنیم زیرا همراه تو، افراد پست هستند" میباشد. در زبان عربی، واژه "اتباع" به معنای پیروان است و میتواند به شکلهای مختلف جمعی بیان شوند.
ارذلون بقول مفسّران پیشهورانند: کفشگر و جولاه و حجّام و امثال ایشان، معنی آنست که بتو چون ایمان آریم و پسروان تو اهل صناعت و پیشهورانند نه خواجگان و محتشمان، و این سخن از روی جهل و حماقت گفتند از بهر آنکه صناعت و حرفت چون مباح باشد در باب دیانات پسندیده است و قدحی در مردم نیارد، و گفتهاند ارذلون سفلهاند اهل خساست و مکاسب دنی.
هوش مصنوعی: به گفته مفسران، ارذلون به معنای پیشهوران مانند کفشگر، جولاه و حجّام است. این بدان معناست که اگر به تو ایمان آوریم، پیروان تو افرادی از قشر کارگر و صنعتگر خواهند بود نه از قماش اشراف و محترمان. این نظر از روی نادانی و احمقانه است، زیرا کار و حرفه در دین به عنوان یک موضوع مباح و پسندیده در نظر گرفته میشود و هیچ ناپسندی برای مردم به همراه ندارد. برخی نیز گفتهاند که ارذلون به افراد خسیس و صاحب مشاغل دنیوی اشاره دارد.
نوح گفت: وَ ما عِلْمِی بِما کانُوا یَعْمَلُونَ انّما لی منهم ظاهر امرهم و علیّ ان ادعوهم و لیس علیّ من خساسة احوالهم و دنائة مکاسبهم شیء و لم اکلّف ذلک انّما کلّفت ان ادعوهم. معنی آنست که از خساست احوال و دنائت مکاسب ایشان بمن چه باز میگردد و مرا چه میباید دانست که نه دانش آن مرا تکلیف کردهاند، مرا تکلیف آن کردهاند که ایشان را دعوت کنم بتوحید و مردم که بر یکدیگر تفاضل دارند بایمان و توحید و طاعت دارند نه بآنچه شما میگویید. پس خواستند که نوح را بر اتباع خود بیرون آرند و اغراء کنند، گفتند: انّهم یضمرون الکفر و یظهرون لک الایمان. ایشان منافقانند، در دل بیرون از آن دارند که بزبان میگویند، بزبان ایمان میآرند و بدل کافر میشوند.
هوش مصنوعی: نوح گفت: من چه دانشی دربارهی اعمال آنها دارم؟ وظیفهی من فقط دعوت به سوی خداوند است و نیازی نیست نگران وضعیت و اعمال زشت آنها باشم. من تنها مسئولیت دارم که آنها را به توحید دعوت کنم و اصلاً به افکار و رفتار آنها فکر نکنم، چون این موضوع به من مربوط نیست. من مکلف شدهام که آنها را به ایمان و عبادت دعوت کنم، نه به قضاوت دربارهی زندگی و وضعیت آنها. در این میان، آنها تلاش کردند نوح را از پیروانش دور کنند و به او بگویند که آنها در دل کافرند اما به زبان ایمان میآورند و این نوعی نفاق است.
نوح جواب داد که: إِنْ حِسابُهُمْ إِلَّا عَلی رَبِّی لَوْ تَشْعُرُونَ یعنی الیّ ظاهرهم و اللَّه یحاسبهم علی ما فی قلوبهم بر من نیست که دل ایشان بازجویم و بدانم بر من آنست که ظاهر ایشان قبول کنم و اللَّه تعالی خود مطلع است بر دلهای ایشان و خود حساب باطن و اسرار ایشان کند. همانست که مصطفی (ص) گفت در آن خبر معروف: فاذا شهدوا ان لا اله الا اللَّه عصموا منّی دماءهم و اموالهم الا بحقّها و حسابهم علی اللَّه عزّ و جل.
هوش مصنوعی: نوح گفت: "حساب آنها فقط بر عهدهی پروردگار من است؛ اگر میدانستید." به این معنا که من وظیفه دارم فقط ظاهر آنها را بپذیرم و خداوند به آنچه در دلهایشان است، واقف است و خودش به حساب باطن و رازهای آنها رسیدگی میکند. همینطور که پیامبر (ص) در یک روایت معروف فرمود: "زمانی که آنها شهادت دهند که جز خداوند معبودی نیست، خون و اموالشان از من محفوظ است، مگر در مورد حقوق آن."
و قال سفیان الثوری: لا نحاسب الاحیاء و نحکم علی الاموات.
هوش مصنوعی: سفیان ثوری گفت: ما به زندگان حساب نمیدهیم و درباره مردگان قضاوت نمیکنیم.
وَ ما أَنَا بِطارِدِ الْمُؤْمِنِینَ یعنی لا اطردهم بقولکم انهم یضمرون الکفر إِنْ أَنَا إِلَّا نَذِیرٌ مُبِینٌ ای ما انا الا معلم بمواضع المخافة لتحذروها و لم اکلّف ما فی الضّمائر.
هوش مصنوعی: من هرگز مؤمنین را طرد نمیکنم و به خاطر گفته شما که آنها کفر را در دل دارند، از آنها رویگردان نخواهم شد. من تنها یک نذیر و هشداردهندهام که به شما در مورد مسائلی که باید از آنها بپرهیزید، آموزش میدهم و وظیفهای در مورد آنچه در دلهاست ندارم.
قالُوا لَئِنْ لَمْ تَنْتَهِ یا نُوحُ عن هذه المقالة لتکوننّ من المرجومین. یعنی المشتومین و قیل من المقتولین بالحجارة.
هوش مصنوعی: گفتند: اگر از این سخن دست برنداری، قطعا از کسانی خواهی بود که سنگسار خواهند شد. یعنی مورد لعن و نفرین قرار خواهی گرفت و برخی نیز گفتهاند که ممکن است کشته شوی.
قالَ رَبِّ إِنَّ قَوْمِی کَذَّبُونِ تکذیبا لا یرجی معه ایمانهم و لا اجابتهم.
هوش مصنوعی: پروردگارم، قوم من به شدت به من دروغ گفتند و این دروغ گفتن باعث شده است که به ایمان آوردن آنها امیدی نداشته باشم و به درخواستهایشان پاسخ دهند.
فَافْتَحْ بَیْنِی وَ بَیْنَهُمْ فَتْحاً ای اقض بینی و بینهم قضاء تنجینی به منهم و نَجِّنِی وَ مَنْ مَعِیَ من العذاب الّذی تهلکهم به.
هوش مصنوعی: پس ای خدا، میان من و آنها را با حکمی روشن تفکیک کن، و مرا از عذابی که به آنها میرسی نجات بده، و همچنین کسانی که همراه من هستند را از آن عذاب نجات ده.
فَأَنْجَیْناهُ وَ مَنْ مَعَهُ ای خلّصناه مع المؤمنین فِی الْفُلْکِ الْمَشْحُونِ المملوّ من الانس و الجنّ و السّباع و الطیور من کلّ صنف ذکر و انثی.
هوش مصنوعی: ما او و کسانی را که با او بودند نجات دادیم، یعنی او و مؤمنین را در کشتی پر شده از انسانها، جنها، درندگان و پرندگان از هر نوعی که هم مذکر و هم مؤنث بودند، رهانیدیم.
ثُمَّ أَغْرَقْنا بعد انجاء نوح و من معه الْباقِینَ من قومه. و فی الآیة تنبیه علی انّ نوحا (ع) کان مبعوثا الی من علی وجه الارض. الا تری انّه قال فی قصّة موسی و فرعون: ثُمَّ أَغْرَقْنَا الْآخَرِینَ و قال هاهنا: ثُمَّ أَغْرَقْنا بَعْدُ الْباقِینَ و کذلک تبیّن فی دعائه حیث قال: رَبِّ لا تَذَرْ عَلَی الْأَرْضِ مِنَ الْکافِرِینَ دَیَّاراً و قال سبحانه: وَ جَعَلْنا ذُرِّیَّتَهُ هُمُ الْباقِینَ.
هوش مصنوعی: سپس بعد از نجات نوح و افرادی که با او بودند، دیگران را غرق کردیم. در این آیه به نکتهای اشاره شده است که نوح (علیهالسلام) به سوی تمامی مردم روی زمین فرستاده شده بود. آیا نمیبینی که در داستان موسی و فرعون گفته شده: سپس دیگران را غرق کردیم و در اینجا هم آمده است: سپس بعد از آن، بازماندگان را غرق کردیم؟ این موضوع همچنین در دعای نوح مشخص است؛ جایی که میگوید: پروردگارا، بر روی زمین از کافران هیچکس را باقی نگذار. و خداوند نیز میفرماید: و ما نسل او را باقیماندگان قرار دادیم.
إِنَّ فِی ذلِکَ ای فی الّذی فعل بقوم نوح لعبرة لمن بعدهم من هذه الامّة، فیحذرون مثل عقوبتهم و ما کان اکثر قومک مصدّقین.
هوش مصنوعی: در این موضوع، یعنی در مورد آنچه با قوم نوح اتفاق افتاد، برای نسلهای بعدی از این امت درس عبرتی وجود دارد تا از مجازات آنها عبرت بگیرند و مراقب باشند که مانند آنها دچار عذاب نشوند، در حالی که بیشتر قوم تو، به نوح ایمان آوردند.
وَ إِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ الْعَزِیزُ فی انتقام من کفر به الرَّحِیمُ بعباده المؤمنین. و قیل وَ ما کانَ أَکْثَرُهُمْ مُؤْمِنِینَ یعنی قوم نوح یقول کان اکثرهم کافرین بالتّوحید و لو کان اکثرهم مؤمنین لم یعذّبوا فی الدّنیا.
هوش مصنوعی: پروردگارت همواره در انتقام از کسانی که به او کافر شدهاند، عظیم و توانمند است، اما نسبت به بندگان مؤمنش رحیم و مهربان است. گفته شده است که اکثر مردم قوم نوح به پروردگار ایمان نداشتند و اگر بیشتر آنها مؤمن بودند، در این دنیا عذاب نمیشدند.
قوله: کَذَّبَتْ عادٌ الْمُرْسَلِینَ عاد اسم قبیلة، و لهذا انّث و هو فی الاصل اسم رجل هو ابو القبیلة.
هوش مصنوعی: قوم عاد پیامبران را دروغگو دانستند. "عاد" نام یک قبیله است و به همین دلیل به صورت مؤنث آمده است. در واقع، این نام به یک مرد به نام "آبای قبیله" اشاره دارد.
إِذْ قالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ یعنی فی النّسب لا فی الدّین أَ لا تَتَّقُونَ عقاب اللَّه علی کذبکم به.
هوش مصنوعی: وقتی برادرشان به آنها گفت: آیا از عذاب خدا به خاطر دروغهایتان نمیترسید؟
إِنِّی لَکُمْ رَسُولٌ أَمِینٌ علی وحی اللَّه و رسالاته.
هوش مصنوعی: من فرستادهای امین هستم که وحی خدا و پیامهای او را به شما میرسانم.
فَاتَّقُوا اللَّهَ بطاعته و الانتهاء الی ما یأمرکم به و ینهاکم عنه وَ أَطِیعُونِ فیما آمرکم به من تقوی اللَّه و الحذر من سطوته.
هوش مصنوعی: پس از خداوند بترسید با اطاعت از او و پایبندی به دستوراتی که به شما میدهد و از آنچه نهی میکند. همچنین در آنچه که شما را به تقوای الهی و احتیاط در برابر قدرتش دستور میدهد، از من اطاعت کنید.
وَ ما أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ، ای اطلب منکم علی امری ایّاکم بتقوی اللَّه جزاء و ثوابا. فان جزائی و ثوابی علی ربّ العالمین. لانّه هو الّذی ارسلنی فکان اجری علیه. و قیل انّما قال ذلک لانّ المستحقّ علی تبلیغ الرسالة ثواب دائم و لم یکن ذلک الیهم.
هوش مصنوعی: من از شما هیچ پاداشی نمیخواهم. در حقیقت، از شما درخواست میکنم که تقوای الهی را رعایت کنید. پاداش و جزای من بر عهده پروردگار جهانیان است، زیرا او من را فرستاده و بنابراین پاداش من به او باز میگردد. برخی گفتهاند که این جمله به این دلیل بیان شده است که کسی که مسئولیت تبلیغ رسالت را دارد، پاداشی دائمی دریافت میکند و این پاداش به دیگران مربوط نمیشود.
أَ تَبْنُونَ بِکُلِّ رِیعٍ آیَةً تَعْبَثُونَ الرّیع المرتفع من الارض و جمعه اریاع، و الریع بالفتح فیه لغة و اصله فی اللغة الزیادة و قیل هو الطریق المرتفع عن الارض سلک ام لم یسلک. و قیل هو الطریق الّذی یکون بین الجبلین، «آیة» یعنی بناء متمیزا عن سایر الأبنیة و قیل آیة ای علامة یجتمعون الیها للعبث بمن یمرّ فی الطریق و قیل هو برج الحمام، تَعْبَثُونَ یعنی عابثین و هذا کقول القائل: خرج فلان من البلد یقول کذا یعنی قائلا کذا. خلافست میان علما که از بهر چه ایشان را عابث خواند بدان بناها که میکردند؟ قومی گفتند اسراف میکردند در آن فوق الحاجة قصرهای عظیم و منظرهای بلند، و هر چه اسراف باشد و فوق الحاجة همه عبث بود. قومی گفتند غرض ایشان در آن تفاخر و تکاثر بود و تفاخر در ابنیه عبث باشد که آن را محصولی نبود. قومی گفتند که قصد ایشان در آن بناها آن بود که تا از مکاره زمان و نوائب روزگار ایمن باشند و این عبث باشد، قومی گفتند که کبوتر خانه بود که میکردند و کبوترداری و این خود بازی کودکان باشد ، و قیل کانوا یبنون بناء من یطمع الخلود و ذلک عبث. مقاتل گفت ایشان سفر میکردند و بستارگان راه میبردند پس خواستند که راه بردن بر خود آسان کنند و بر راهها قصرهای عظیم و بناهای بلند بساختند تا علمی باشد ایشان را و نشانی در راه بردن و آن گه بآن تفاخر میکردند که هذا منزل فلان و هذا منزل بنی فلان، اینست که ربّ العالمین گفت: آیَةً تَعْبَثُونَ وَ تَتَّخِذُونَ مَصانِعَ ای حصونا و کلّ بناء مصنعة و قیل المصنعة البناء علی الماء و لعلّکم تخلدون ای کانّ هذه الأبنیة تخلّدکم فی الدّنیا و انتصب آیة علی انّه مفعول له، و مفعول «أَ تَبْنُونَ» غیر مذکور لدلالة الکلام علیه، فدلّ «تبنون» علی البناء و دلّت «آیة» علی عظم البناء.
هوش مصنوعی: آیا شما در هر سرزمین مرتفعی بناهایی میسازید که به آنها بازی میکنید؟ "ریعا" به معنای زمینهای بلند است و "آیه" به معنای بنایی است که با سایر بناها متفاوت است. این بنا میتواند نشانهای باشد که مردم به آنجا میآیند و در آنجا سرگرم میشوند. برخی از علما معتقدند که این نوع ساخت و ساز به خاطر اسراف و تجملگرایی است و این کار عبث به شمار میآید. عدهای دیگر بر این باورند که هدف از این بناها، تفاخر و رقابت با دیگران بوده و این نیز عملی بیهوده است. برخی نیز میگویند که آنها به دنبال امنیت از خطرات زمانه بودهاند که باز هم عبث محسوب میشود. همچنین، بناهای یادشده میتواند شامل کبوترخانهها باشد که نوعی سرگرمی کودکانه به حساب میآید. گروهی دیگر میگویند که هدف آنها ساخت بناهایی بود که به مسافرین کمک کند تا راههای خود را آسانتر پیدا کنند. در این مورد، بساز و بفروشی به اشکال مختلف، نمایانگر نشانگذاری در مسیرها بوده و آنها به این بناها افتخار میکردند. این موضوع بیانگر این است که افرادی که با این بناها به تفاخر مشغول بودند، در واقع بر اساس نیاز به نشانههایی جهت شناسایی مسیرهای خود، دست به چنین ساخت و سازهایی میزدند و تصور میکردند که این بناها میتواند آنها را در زندگی دنیوی ماندگار کند.
وَ إِذا بَطَشْتُمْ بَطَشْتُمْ جَبَّارِینَ ای اذا انتقمتم انتقمتم انتقام الجبّارین بلا رأفة و لا ابقاء. و قیل معناه إِذا بَطَشْتُمْ بمن دونکم بَطَشْتُمْ متکبّرین قتلا بالسّیف و ضربا بالسوط و الجبّار الّذی یقتل و یضرب علی الغضب، و اصل الجبّار ممتنع، مشتق من جبّار النخل، هو الّذی قد ارتفع عن ان تناله ید. و قیل الجبّار هو الغالی بالقدرة و هو مدح للَّه عزّ و جل لانّه حقیقة فیه و ذمّ لغیره لانّه کذب.
هوش مصنوعی: وقتی که شما انتقام بگیرید، به شدت و به طور خشن این کار را انجام میدهید، بدون هیچ رحمت و نگهداشت. گفته شده است که این به این معناست که وقتی بر کسانی که از شما پایینتر هستند حمله میکنید، آن را با بزرگی و قدرت انجام میدهید، با کشتن با شمشیر و زدن با شلاق. "جبّار" به کسی اطلاق میشود که از روی خشم میکشد و میزند. واژه "جبّار" در اصل به معنای کسی است که از دسترس خارج است. همچنین گفته شده که "جبّار" به معنی کسی است که با قدرت زیاد خود را بالا میبرد و این مدحی برای خداوند است زیرا این صفت در حقیقت به او تعلق دارد و برای دیگران ذم به شمار میآید.
فَاتَّقُوا اللَّهَ بترک هذه الاشیاء وَ أَطِیعُونِ فیما ادعوکم الیه.
هوش مصنوعی: پس از خدا بترسید و از این کارها پرهیز کنید و در آنچه به شما دعوت میکنم از من اطاعت کنید.
وَ اتَّقُوا الَّذِی أَمَدَّکُمْ ای اعطاکم ما تعلمون. و الامداد اتباع الثانی بما قبله شیئا بعد شیء علی انتظام . ثمّ فسّر فقال: أَمَدَّکُمْ بِأَنْعامٍ وَ بَنِینَ وَ جَنَّاتٍ وَ عُیُونٍ. إِنِّی أَخافُ عَلَیْکُمْ عَذابَ یَوْمٍ عَظِیمٍ فی الدّنیا و قیل فی الآخرة باصرارکم علی ما انتم علیه.
هوش مصنوعی: از آنچه که به شما داده شده است، پرهیز کنید. شما به نعماتی که در اختیار دارید، آگاه هستید. و خداوند به شما نعمتهای بیشتری میدهد، که به تدریج و به شکل منظم به شما میرسد. سپس توضیح داد که این نعمات شامل دامها، فرزندان، باغها و چشمههاست. من نگرانم که مبادا عذاب روز بزرگی در دنیا و به گفتهای در آخرت، بر شما نازل شود، به خاطر استقامت و پایداری شما بر آنچه که در آن هستید.
قالُوا سَواءٌ عَلَیْنا أَ وَعَظْتَ أَمْ لَمْ تَکُنْ مِنَ الْواعِظِینَ ای لا نقبل کلامک و دعوتک و عظت ام سکتّ.
هوش مصنوعی: آنها گفتند: برای ما فرقی نمیکند که نصیحت کردهای یا نکردهای؛ ما حرف و دعوت تو را نمیپذیریم، یا اینکه هیچ نگویی.
إِنْ هذا إِلَّا خُلُقُ الْأَوَّلِینَ بفتح خا و سکون لام قرائت ابن کثیر و نافع و ابو عمرو و یعقوب و علی، معنی آنست که ما هذا الّذی جئتنا به الا کذب الاوّلین الّذین ادّعوا النبوّة و لم یکونوا انبیاء، و باین قول خلق بمعنی اختلاق است و هو الکذب. همانست که جای دیگر گفت: إِنْ هذا إِلَّا اخْتِلاقٌ، إِنْ هذا إِلَّا أَساطِیرُ الْأَوَّلِینَ، و روا باشد که خلق بمعنی آفرینش بود و وجه این قرائت آنست که خلقنا کما خلق من کان قبلنا نحیی کما حیوا و نموت کما ماتوا و لا نبعث، کما قالوا: إِنْ هِیَ إِلَّا حَیاتُنَا الدُّنْیا نَمُوتُ وَ نَحْیا وَ ما نَحْنُ بِمَبْعُوثِینَ، باقی قرّاء: إِنْ هذا إِلَّا خُلُقُ الْأَوَّلِینَ بضمّتین خوانند: ضمّ خا و ضمّ لام و آن قراءة را دو وجه است: یکی آنست که نیست این که تو آوردی مگر خوی و عادت پیشینان که میگفتند که ما پیغمبرانیم و دروغ میگفتند، و وجه دیگر آنست که ما هذا الّذی نحن فیه الّا عادة الاوّلین من تشیید البناء و البطش علی وجه التّکبّر فلا نترک هذه العادة بقولک.
هوش مصنوعی: این عبارت بیانگر این است که ادعای آوردن چیزی جدید جز کذب و دروغی نیست که پیامبران در زمانهای گذشته گفتهاند. این افراد که خود را پیامبر معرفی کردند، حقیقتاً پیامبر نبودند و ادعایشان تنها اختلاق و تهمت بوده است. همچنین اشاره شده که زندگی ما مشابه زندگی آنهاست؛ ما هم متولد میشویم و میمیریم و به زعم آنها، بعثتی برای ما نخواهد بود. در ادامه، اشاره به این میشود که رفتارهای نیاکان ما، مانند ساخت و ساز و قدرتنمایی، نه تنها تغییری نکرده است، بلکه استمرار داشته و به همین دلیل ما به این رفتارها ادامه خواهیم داد. در نهایت، گفته میشود که برخی قراء به شکل دیگری این عبارت را خواندهاند که به نوعی حمله به عادات گذشته است و نشاندهنده آن است که این عادات در بین مردم زنده است.
وَ ما نَحْنُ بِمُعَذَّبِینَ علی ما نحن علیه من الاقوال و الافعال فَکَذَّبُوهُ فَأَهْلَکْناهُمْ، بِرِیحٍ صَرْصَرٍ عاتِیَةٍ، انّ فی ذلک لآیة ای فی اهلاکنا ایّاهم مع شدّة قوّتهم و شوکتهم باضعف الاشیاء و هو الرّیح لدلالة علی وحدانیّتنا و صدق نبوّته، و ما کان اکثرهم مؤمنین وَ إِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ الْعَزِیزُ الرَّحِیمُ. کَذَّبَتْ ثَمُودُ الْمُرْسَلِینَ مقاتل گفت: عاد و ثمود ابن عم یکدیگر بودند، عاد قوم هود بودند و ثمود قوم صالح و میان مهلک عاد و مهلک ثمود پانصد سال بود. قومی گفتند از اهل تاریخ که عاد و ثمود دو برادر بودند از فرزندان ارم بن سام بن نوح و سام بن نوح را پنج پسر بود ارم و ارفخشد و عالم و الیفر و الاسود، و ارم مهینه فرزندان بود و او را هفت پسر بود: عاد و ثمود و صحار و طسم و جدیس و جاسم و باز. مسکن عاد و فرزندان وی یمن بود و مسکن ثمود و فرزندان وی حجاز و شام بود و مسکن طسم، عمان و بحرین و مسکن جدیس زمین یمامه و مسکن صحار ما بین الطائف الی جبال طیئ و مسکن جاسم ما بین الحرم الی سفوان و مسکن وبار زمینی است که آن را وبار گویند، بنام وی بازخوانند اینان همه زبان و لغت عربی داشتند، و قد انقرضوا عن آخرهم فلم یبق لهم نسل.
هوش مصنوعی: ما از آنچه که میگوییم و انجام میدهیم مجازات نخواهیم شد. اما آنان پیامبر را تکذیب کردند و ما آنها را با طوفانی شدید نابود کردیم. در این نابود کردن، نشانهای وجود دارد که نشان میدهد چگونه ما با وجود قدرت و شکوه آنها، آنها را با ضعیفترین چیز یعنی طوفان، به هلاکت رساندیم؛ این خود دلیلی است بر یکتایی خداوند و صدق پیامبری. و بیشتر آنها ایمان نیاوردند. به راستی که پروردگارت بسیار عزیز و مهربان است.
قوم ثمود نیز پیامبران را تکذیب کردند. مطابق گفته مقاتل، عاد و ثمود دو قوم بودند که با یکدیگر نسبت خانوادگی داشتند. عاد، قوم هود و ثمود، قوم صالح بودند و بین هلاکت آنها پنجصد سال فاصله بود. برخی تاریخنگاران میگویند که عاد و ثمود از برادران ارم بن سام بن نوح بودند و سام بن نوح پنج پسر داشت. سکونت عاد و فرزندانش در یمن و سکونت ثمود و فرزندانش در حجاز و شام بود. فرزندان دیگرشان نیز در مناطق مختلفی مانند عمان، بحرین و یمامه ساکن بودند. همه این اقوام به زبان عربی صحبت میکردند و به تدریج نسل آنها منقرض شد و دیگر از آنها باقی نمانده است.
إِذْ قالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ صالِحٌ أَ لا تَتَّقُونَ الی قوله: إِلَّا عَلی رَبِّ الْعالَمِینَ.
هوش مصنوعی: وقتی برادرشان صالح به آنها گفت: «آیا تقوای الهی ندارید؟» تا جایی که میگوید: «مگر اینکه بر خداوند عالمیان.»
أَ تُتْرَکُونَ یعنی أ تظنّون ان ربّکم یترککم فی هذه الدّنیا آمنین من الموت و الحدثان؟ تأکلون و تشربون و تتمتّعون لا تخافون شیئا ثمّ تموتون و لا تبعثون.
هوش مصنوعی: آیا فکر میکنید که پروردگارتان شما را در این دنیا بدون ترس از مرگ و حوادث رها میکند؟ در حالی که مشغول خوردن و نوشیدن و لذت بردن هستید و هیچ نگرانی ندارید، سپس خواهید مرد و از قبر برنخواهید خاست؟
فِی جَنَّاتٍ وَ عُیُونٍ. وَ زُرُوعٍ وَ نَخْلٍ کانوا یسکنون الحجر و هی ذات نخل و زرع و میاه طَلْعُها هَضِیمٌ اختلفوا فیه قال ابن عباس: هضیم ای لطیف فی جسمه ما دام فی کفّراه و منه هضیم الکشح و الحشا، ای ضامر لطیف و منه هضم الطعام اذا لطف و استحال الی مشاکلة البدن. قال المبرد: الطّلع ما دام فی کفّراه هضیم، لانّ الهضیم اللاصق بعضه ببعض. فاذا خرج منها فلیس بهضیم ای نضیج مدرک یانع. و قال مقاتل: هضیم، ای متراکم حتّی هضم بعضه بعضا و اصله الکسر، و قیل هضیم رطب لین لیس فیه نواة.
هوش مصنوعی: در باغها و کنار چشمهها و مزارع و نخلها، جایی که مردم در آنجا زندگی میکنند، زمینهایی با نخل و محصولات زراعی و آبی که میوههای آن لطیف و نرم است، وجود دارد. درباره ویژگیهای آن میوهها اختلاف نظر است. ابن عباس میگوید که لطافت آن به معنای نرمی و سبکی آن است، بهطوری که در دستان قرار میگیرد. همچنین به دو نوع دیگر از لطافت اشاره شده است که به پوست و گوشت بدن مربوط میشود. مبرد تأکید میکند که میوهها تا زمانی که در درخت هستند لطیف و نرماند، اما وقتی از درخت کنده شوند، دیگر نرم نیستند و به حالت نارس و ناپخته درمیآیند. مقاتل نیز بیان میکند که این میوهها به حدی انباشته و فشردهاند که با هم ترکیب شده و نرم و لطیف به نظر میرسند، و در واقع به معنی میوههای رقیق و بدون هسته است.
و تَنْحِتُونَ مِنَ الْجِبالِ بُیُوتاً و میتراشید از کوههای سنگ خاره خانهها.
هوش مصنوعی: شما از سنگهای کوهها خانههایی میتراشید.
گفتهاند که در وادی حجر دو هزار بار هزار سرای و هفتصد سرای تراشیدند از سنگ سخت در میان کوهها، ربّ العالمین ایشان را در آن کار باستادی و تیزکاری وصف کرد گفت فارِهِینَ تیزکارانند و استادان. فرهین، چستکاران و زیباکاران. فارهین، بالف قرائت کوفی است و شامی و فرهین بی الف قرائت باقی و هما لغتان، مثل حاذر و حذر. و قیل: الفاره الحاذق العالم، و الفره الاشر البطر. و قیل الفره القویّ.
هوش مصنوعی: در منطقهای به نام وادی حجر، دو هزار بار هزار خانه و هفتصد خانه از سنگهای سخت در دل کوهها ساخته شده است. خداوند در این کار، آنها را به خاطر مهارت و دقتشان ستایش کرده و گفته که آنان تیزکار و استاد هستند. واژه "فرهین" به معنای چستکاران و زیباکاران است و واژه "فارهین" نیز در لهجههای مختلف معانی مشابهی دارد. برخی نیز به توانمندی و علم افراد اشاره کرده و گفتهاند که "فره" به معنی قوی و توانمند است.
فَاتَّقُوا اللَّهَ ای احذروا عقابه، و اطیعون فی نصحی.
هوش مصنوعی: پس از خداوند بترسید و از کیفر او جلوگیری کنید و در نصیحت من، اطاعت کنید.
وَ لا تُطِیعُوا أَمْرَ الْمُسْرِفِینَ علی انفسهم فی تمادیهم فی معصیة اللَّه و اجترائهم علی سخطه و هم الرّهط التسعه الَّذِینَ یُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ وَ لا یُصْلِحُونَ.
هوش مصنوعی: و به دستورات کسانی که به خود ظلم میکنند، گوش ندهید. آنها در گناهکاری خود ادامه میدهند و نسبت به خشم خداوند جسارت به خرج میدهند. این افراد همان گروه نُه نفری هستند که در زمین فساد میکنند و هیچ تلاشی برای اصلاح اوضاع نمیکنند.
قالُوا إِنَّما أَنْتَ مِنَ الْمُسَحَّرِینَ ای انت من المعلّلین بالطعام و الشّراب فلا نؤمن بک اخذ من السّحر و هو الرّئة و المعنی انت بشر مثلنا و لست من الملائکة.
هوش مصنوعی: آنها گفتند: «تو تنها از کسانی هستی که سحر شدهاند. تو از آن دستهای که به غذا و نوشیدنی وابستهای و به همین خاطر به تو ایمان نمیآوریم. تو انسان هستی مثل ما و فرشته نیستی.»
و قیل انت من المسحّرین ای ممّن سحر مرّة بعد اخری حتّی اختلّ عقله و اضطرب رأیه، و یقول العرب هو مسحور و مجنون و مطبوب. و قیل من المسحّرین ای من المخدوعین یعنی تخدع من السّحر.
هوش مصنوعی: و گفته شده است که منظور از "مُسَحَّرین" یعنی افرادی هستند که بارها و بارها تحت تأثیر جادو قرار گرفتهاند تا جایی که عقلشان مختل شده و نظراتشان به هم ریخته است. عربها به چنین افرادی میگویند مسحور، مجنون و مطبوب. همچنین گفته شده که "مُسَحَّرین" به معنای افرادی هستند که فریب خوردهاند، یعنی کسانی که توسط سحر فریب داده شدهاند.
ما أَنْتَ إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُنا سوقة لا فضل لک علینا فَأْتِ بِآیَةٍ إِنْ کُنْتَ صادقا فی قولک انّی مرسل، فأتنا بدلالة و حجّة علی ذلک.
هوش مصنوعی: تو چیزی جز یک انسان مانند ما نیستی و هیچ برتری بر ما نداری. اگر راست میگویی که من فرستاده شدهام، نشان و دلیلی برای این ادعای خود بیاور.
و در تفسیر آوردهاند که ایشان از صالح درخواستند که هر پیغامبر که آمد بقوم خویش با وی معجزتی بود که دلالت کرد بر صدق وی و ما از تو میخواهیم که ازین سنگ معروف و اشارت بآن سنگ کردند بیرون آری ماده شتری آبستن. صالح ایشان را نزدیک آن سنگ جمع کرد و دعا کرد، و ربّ العزّة دعاء وی اجابت کرد. لیجعل تلک النّاقة فتنة لهم. ایشان در آن سنگ نظر میکردند که همچون زن آبستن شکم باز کرد درد زه خاست و ناقه از آن بیرون آمد بر آن صفت که ایشان میخواستند، حمراء دعجاء عشراء. از سه روی معجزه بود: یکی آنکه ناقه از سنگ بیرون آمد و این معتاد نیست، دیگر آن که بیفحل آبستن گشت، سوم آنکه ناقه بر آن صفت که ایشان میخواستند بیرون آمد. یقال کان عاد الاوّل مرّ بتلک الصّخرة یوما راکبا فسمع من جوف الصّخرة: جز بی فانّ فیّ هلاک خلق من ولدک.
هوش مصنوعی: در تفسیر ذکر شده که قوم صالح از او خواستند که هر پیامبری که به ایشان میآید معجزهای داشته باشد تا صداقت او را ثابت کند. بنابراین، از صالح خواستند که از سنگ معروفی که به آن اشاره کردند، ناقهای آبستن بیرون آورد. صالح آنها را نزدیک آن سنگ جمع کرد و دعا کرد، و خداوند دعای او را اجابت کرد تا آن ناقه را برای آزمایش آنها قرار دهد. مردم به سنگ نگاه میکردند و ناگهان شکم سنگ به شکلی که گویی زن آبستن است باز شد و ناقهای به رنگ خاص و با مشخصات مورد نظرشان از آن بیرون آمد. این واقعه سه معجزه داشت: نخست اینکه ناقهای از داخل سنگ بیرون آمد که امری معمول نیست، دوم اینکه او بدون جفت آبستن شد و سوم اینکه ناقه به صورت و ویژگیهایی که آنها خواسته بودند به دنیا آمد. گفته شده که قوم عاد نخستین بار روزی از کنار آن سنگ عبور کردند و صدای ناشی از عمق سنگ را شنیدند که به آنان هشدار میداد: "مراقب باشید، زیرا در من هلاکت کسانی از نسل شما وجود دارد."
پس آن ناقه را نیز درد زه خاست و بچّه آورد.
هوش مصنوعی: بنابراین آن شتر نیز دچار درد زایمان شد و نوزادش را به دنیا آورد.
صالح آن گه ایشان را گفت: هذِهِ ناقَةٌ لکم آیة بانّی رسول اللَّه لها شرب یوم و لکم شرب یوم ای ، نصیب یوم معلوم. فکان للنّاقة یوم و لهم یوم. فاذا کان یوم شرب النّاقة من الماء کانوا فی لبن ما شاءوا و لیس لهم ماء و اذا کان یومهم لم یکن للنّاقة ماء. قال ابن عباس: اذا کان یوم وردها اعطتهم من اللّبن ما شاءوا.
هوش مصنوعی: صالح به آنها گفت: این شتر نشانهای برای شماست که من فرستادهٔ خدا هستم. شتر یک روز آب خواهد خورد و شما هم روز دیگری. هر روز مشخصی برای هر کدام تعیین شده است. در روزی که شتر آب مینوشد، آنها میتوانند از شیر آن به مقدار دلخواه استفاده کنند و در آن روز آب ندارند، و در روزی که نوبت آنهاست، شتر آب ندارد. ابن عباس گفته است: در روزی که شتر به آب میرسد، به آنها شیر به مقدار دلخواه میدهد.
وَ لا تَمَسُّوها بِسُوءٍ ای قال لهم صالح: لا تعقروها و لا تتعرّضوا لها بمکروه و لا تمنعوها من الماء و الرّعی فیحلّ بکم عَذابُ یَوْمٍ عَظِیمٍ فی الدنیا. «فَعَقَرُوها» یرید به المسرفین الّذین سبق ذکرهم فی قوله: وَ لا تُطِیعُوا أَمْرَ الْمُسْرِفِینَ. و قیل العاقر قدار بن سالف و نسب الفعل الی جماعتهم لانّهم رضوا بذلک، و کان قدار رجل ازرق اشقر الی القصر ما هو. ثمّ رجع الیها هو و صاحب له بالسّیف فقتلاها. و یقال عقروها یوم الاربعا.
هوش مصنوعی: صالح به آنها گفت: به این شتر آسیب نرسانید و نه آن را از آب و چرا محروم کنید؛ در غیر این صورت عذاب روز بزرگی در دنیا بر شما نازل خواهد شد. آنها به شتر آسیب رساندند، به کسانی اشاره دارد که قبلاً ذکر شدهاند و صالح به آنها هشدار داده بود. برخی گفتهاند که عاقر، شخصی به نام قدار بن سالف بود و عمل را به جمعی نسبت دادهاند چرا که آنها به این کار رضایت دادند. قدار فردی با موهای زرد و قد کوتاه بود. سپس او و یکی از همراهانش با شمشیر به شتر حمله کردند و آن را کشتند. گفته میشود که این عمل در روز چهارشنبه انجام شد.
فماتت فَأَصْبَحُوا نادِمِینَ علی عقرهم ایّاها بعد ظهور العذاب لانّهم لو ندموا قبل ذلک لتنفعهم ذلک.
هوش مصنوعی: آنها پس از اینکه عذاب بر آنها نازل شد، به شدت پشیمان شدند که چرا به او آسیب رساندند. اما اگر قبل از آن پشیمان میشدند، پشیمانیشان به فایدهای نمیرسید.
فَأَخَذَهُمُ الْعَذابُ یوم السّبت من صیحة جبرئیل. فماتوا اجمعین، و اصل العقر ضرب الساق بالسّیف و ما یجری مجراه. و قیل العقر الجرح.
هوش مصنوعی: عذاب در روز شنبه بهواسطه صدای جبرئیل به آنها رسید. همه آنها مردند و در اینجا اصل کلمه "عقر" به معنی ضربه زدن به ساق پا با شمشیر است و هر چیزی که به این عمل شباهت دارد نیز شامل میشود. همچنین گفته شده که "عقر" به معنی جراحت نیز میباشد.
إِنَّ فِی ذلِکَ ای فی اخراج النّاقة من الصخرة علی تلک الصفة و فی اهلاکهم، لعبرة لمن بعدهم من هذه الامّة. وَ ما کانَ أَکْثَرُهُمْ مُؤْمِنِینَ.
هوش مصنوعی: در این ماجرا که به بیرون آوردن شتر از سنگ و نابود کردن آنها اشاره شده است، درسی برای بعدها از این امت وجود دارد. و بیشتر آنها ایمان نداشتند.
وَ إِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ الْعَزِیزُ الرَّحِیمُ. و قیل اتاهم صالح بالمعجزات فآمنوا به فلمّا مات ارتدّوا فبعثه ثانیا الیهم فکذّبوه فاتاهم بالنّاقة.
هوش مصنوعی: پروردگار تو همواره با عزت و رحمت است. گفته شده، صالح به آنها معجزات آورد و آنها به او ایمان آوردند، اما بعد از مرگش به کفر بازگشتند. سپس او بار دیگر به سوی آنها فرستاده شد و آنها او را تکذیب کردند، پس او به آنان شتری را فرستاد.
کَذَّبَتْ قَوْمُ لُوطٍ الْمُرْسَلِینَ الی قوله إِلَّا عَلی رَبِّ الْعالَمِینَ. أَ تَأْتُونَ الذُّکْرانَ مِنَ الْعالَمِینَ؟ یعنی أ تصیبون الذکور من النّاس حراما وَ تَذَرُونَ ما خَلَقَ لَکُمْ رَبُّکُمْ مِنْ أَزْواجِکُمْ حلالا؟ بیّن اللَّه انّه لا عذر لهم فیه. بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ عادُونَ متجاوزون عن الحدّ فی الظلم باختیار الحرام علی الحلال. و قیل من العالمین ای من الغرباء.
هوش مصنوعی: قوم لوط پیامبران را دروغین انگاشتند و از خداوند جهان جز در مواردی خاص تبعیت نکردند. آیا شما از میان انسانها فقط به سراغ مردان میروید؟ آیا حرام را بر خود تحمیل میکنید و در عوض از آنچه خداوند برای شما از زنان حلال کرده، دوری میگزینید؟ خداوند واضح اعلام کرده که برای شما در این مورد هیچ عذری وجود ندارد. بلکه شما مردمی هستید که از حد تجاوز کردهاید و به طور عمدی چیزهای حرام را بر حلال ترجیح میدهید. برخی گفتهاند که منظور از "العالمین" افراد بیگانه هستند.
وَ تَذَرُونَ ما خَلَقَ لَکُمْ رَبُّکُمْ مِنْ أَزْواجِکُمْ یعنی و تذرون فروج ازواجکم و کانوا یأتون ادبار النساء. ایضا و فی الخبر: ان من اتی امرأة فی دبرها فهو بریء مما انزل علی محمد (ص) و لا ینظر اللَّه الیه.
هوش مصنوعی: و شما آنچه را که خداوند برای شما از همسرانتان خلق کرده، رها میکنید، یعنی رها کردن روابط طبیعی و جنسیت با همسرانتان. همچنین در حدیث آمده است که کسی که به همسر خود در مقعد (پشت) نزدیکی کند، از آنچه بر محمد (ص) نازل شده، بریء است و خداوند به او نظر نمیکند.
و قال بعض الصحابة: قد کفر، و قال بعضهم هل یفعله الا الکافر؟
هوش مصنوعی: برخی از صحابه گفتند: او کافر شده است، و برخی دیگر گفتند: آیا چنین عملی جز از کافر سر میزند؟
قالُوا لَئِنْ لَمْ تَنْتَهِ یا لُوطُ عن دعواک النبوّة و الانکار علینا و عن تقبیح فعلنا لَتَکُونَنَّ مِنَ الْمُخْرَجِینَ من بلدنا.
هوش مصنوعی: آنها گفتند: "اگر از ادعای پیامبریات و از انکار ما و قبح عملمان دست برنداری، قطعاً تو را از کشورمان بیرون خواهیم کرد."
قالَ إِنِّی لِعَمَلِکُمْ اللّواط من القالین المبغضین، و القالی التارک للشیء بغضا له. رَبِّ نَجِّنِی وَ أَهْلِی مِمَّا یَعْمَلُونَ ای من عذاب عملهم، و قیل اخرجنی من بینهم حتّی لا اراهم و لا اری عملهم و نجّنی من مقاساة مخالطتهم.
هوش مصنوعی: شخصی میگوید که من از کار شما، یعنی لوطگری، بیزارم و از آن متنفرم. او درخواست میکند که پروردگارا، من و خانوادهام را از عذاب اعمال آنها نجات بده و مرا از میان آنها خارج کن، به طوری که نه آنها را ببینم و نه از کارهایشان خبری داشته باشم و از تحمل همنشینی با آنها نجاتم بده.
فَنَجَّیْناهُ وَ أَهْلَهُ یعنی بناته و من آمن معه.
هوش مصنوعی: ما او و خانوادهاش، به معنای دخترانش و کسانی که با او ایمان داشتند، را نجات دادیم.
إِلَّا عَجُوزاً فِی الْغابِرِینَ هی امرأة لوط غبرت فلم تخرج مع لوط. و قیل غبرت فلم تهلک مع قومها ثمّ اصحابها الحجر بعد ما خرجت من القریة. و انّما اهلکت لانّها تدلّ المشرکین علی اضیافه.
هوش مصنوعی: تنها زنی که در گذشته باقی ماند، همسر لوط بود که با او خارج نشد. گفته شده که او به خاطر اینکه با قومش نسوخت، از بین نرفت و بعد از خروج لوط از شهر، سنگسار شد. علت هلاکت او این بود که به مشرکان در مورد مهمانان لوط اطلاع میداد.
ثُمَّ دَمَّرْنَا الْآخَرِینَ الدّمار الهلاک علی وجه هائل عجیب. و اختلفوا فی سبب اهلاکهم: فقال بعضهم انّ اللَّه تعالی خسف بهم الارض، و قال بعضهم انّ جبرئیل رفعهم ببلادهم علی قوادمه. و قیل علی ریشة واحدة حملهم بامر اللَّه الی السّماء حتّی سمع اهل السّماء صوت الطیر و نباح الکلاب. ثمّ نکسهم علی رؤسهم کما قال: فَجَعَلْنا عالِیَها سافِلَها.
هوش مصنوعی: سپس ما دیگران را به طرز شگفتانگیزی نابود کردیم. در مورد علت هلاکت آنها نظرات متفاوتی وجود دارد: برخی میگویند که خداوند زمین را بر آنها فرو برد، برخی دیگر معتقدند که جبرئیل آنها را به همراه سرزمینهایشان به آسمان برد. همچنین گفته شده که با فرمان خدا، آنها را با یک بال ریز به آسمان حمل کرد تا اهل آسمان صدای پرندگان و ن barking سگها را بشنوند. سپس آنها را برعکس به زمین برگرداند، همانطور که فرموده است: "ما بالا را پایین و پایین را بالا قرار دادیم."
وَ أَمْطَرْنا عَلَیْهِمْ مَطَراً یعنی علی الغائبین منهم فی البلاد. مطرا، یرید به مطر الحجارة کما بیّن فی قوله: وَ أَمْطَرْنا عَلَیْهِمْ حِجارَةً. قال وهب وَ أَمْطَرْنا عَلَیْهِمْ مَطَراً ای کبریتا و نارا فَساءَ مَطَرُ الْمُنْذَرِینَ ای بئس مطر الکافرین الّذین کذّبوا نبیّهم.
هوش مصنوعی: و ما بر سر آنها بارانی نازل کردیم، که منظور از آن باران، عذابهایی است که بر برخی از افراد در سرزمینها پیاده شد. این باران، به معنای سنگریزههایی است که در آیات دیگر نیز به آن اشاره شده است. همچنین، برخی مانند وهب گفتهاند که این باران شامل آتش و گوگرد بوده است. و این عذاب، برای کفار و کسانی که پیامبرشان را تکذیب کردند، بسیار بد و ناهنجار بوده است.
إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَةً ای فی اهلاکنا ایّاهم لدلالة لمن بعدهم مزجرهم عن قبیح فعلهم وَ ما کانَ أَکْثَرُهُمْ مُؤْمِنِینَ و لو کانوا مؤمنین لم یعذّبوا فی الدّنیا.
هوش مصنوعی: در این موضوع، نشانهای وجود دارد که نابودی قوم آنان، به عنوان هشدار و درس عبرتی برای دیگران به شمار میرود. این امر به ویژه به کسانی که بعد از آنها زندگی میکنند، هشدار میدهد تا از انجام اعمال زشت پرهیز کنند. بیشتر آنها به ایمان دست نیافته بودند و اگر مؤمن بودند، نباید در دنیا عذاب میشدند.
وَ إِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ الْعَزِیزُ فی نقمته من اعدائه الرَّحِیمُ بالمؤمنین من عباده.
هوش مصنوعی: و بیگمان پروردگارت در عذاب کردن دشمنانش از قدرتی بزرگ برخوردار است و در رحمت به مؤمنان از بندگانش نیز مهربان است.
کَذَّبَ أَصْحابُ الْأَیْکَةِ الْمُرْسَلِینَ الایکة غیضة، تنبت ناعم الشّجر کالسّدر و الاراک. و قال الزّجاج: الایکة الشّجر الملتفّ یقال ایکة و ایک کما یقال اجمة و اجم. و کان اصحاب الایکة اصحاب شجر ملتفّة، و شجرهم الدّوم و هو المقل، و قرأ حرمیّ و شامیّ «ایکة» بفتح اللام و هو اسم علم لتلک المدینة و البقعة.
هوش مصنوعی: افراد ساکن در منطقهای به نام "الایکة" به پیامبران که به سویشان فرستاده شده بودند، دروغ گفتند. الایکة به معنی ناحیهای با درختان سرسبز و متراکم است که در آن درختان نرم و لطیفی مانند درخت "سدر" و "اراک" رشد میکنند. به گفته زجاج، واژه "الایکة" به درختان پیچخوردهای اطلاق میشود که به نام "ایکة" و "ایک" شناخته میشوند، مشابه به واژه "اجمة" و "اجم". ساکنان الایکة درختان پیچخوردهای داشتند و درخت اصلی آنها "دوم" یا "مقل" بود. همچنین، افرادی از مناطق حرم و شام، واژه "ایکة" را با فتح لام خواندهاند که در واقع نام آن منطقه خاص است.
إِذْ قالَ لَهُمْ شُعَیْبٌ. اینجا اخوهم نگفت از بهر آنکه شعیب نه از نسب اصحاب ایکه بود بلکه از نسب مدین بود و لهذا قال تعالی: وَ إِلی مَدْیَنَ أَخاهُمْ شُعَیْباً. مدین پسر ابراهیم خلیل بود. ابراهیم بعد از ساره زنی بخواست از کنعانیان، و مدین از وی بود و مدین جدّ شعیب بود، هو شعیب بن نویب بن مدین بن ابراهیم (ع).
هوش مصنوعی: شعیب به آنها گفت. در اینجا به واژه "برادر" اشاره نشده است زیرا شعیب از نسل قوم ایکه نبود، بلکه از نسل قوم مدین بود. به همین دلیل در آیه آمده است که "و به سوی مدین برادرشان شعیب را فرستادیم". مدین پسر ابراهیم خلیل است. ابراهیم بعد از ساره با زنی از کنعانیان ازدواج کرد و مدین از او به دنیا آمد و مدین جد شعیب است. شعیب پسر نویب، پسر مدین، پسر ابراهیم است.
روایت کردند از ابن عباس که گفت: اصحاب ایکة و اصحاب مدین هر دو یکیاند، امّا جمهور مفسّران بر آنند که اصحاب ایکه دیگرند و اصحاب مدین دیگر و حقّ جلّ جلاله شعیب را بهر دو قوم فرستاد به پیغامبری. قال ابن زید: بعث اللَّه عزّ و جل شعیبا الی قومه اهل مدین و الی البادیة و هم اصحاب الایکة.
هوش مصنوعی: ابن عباس گفته است که دو گروه اصحاب ایکه و اصحاب مدین مشابه هم هستند، اما بیشتر مفسران معتقدند که این دو گروه جدا هستند. بر اساس این باور، خداوند شعیب را به عنوان پیامبر برای هر دو قوم فرستاده است. ابن زید نیز بیان کرده که خداوند عزّ و جلّ شعیب را به سوی قومش در مدین و همچنین به سوی اهل بادیه که همان اصحاب ایکه هستند، فرستاده است.
إِذْ قالَ لَهُمْ شُعَیْبٌ أَ لا تَتَّقُونَ الی قوله: رَبِّ الْعالَمِینَ انّما کانت دعوة هؤلاء و الانبیاء کلّهم فیما حکی اللَّه عنهم عن صیغة واحدة للاخبار، بانّ الحقّ الّذی یدعون الیه واحد و انّهم متّفقون علی الامر بالتّقوی و الطّاعة و الاخلاص فی العبادة و الامتناع من اخذ الاجر علی الدّعوة و تبلیغ الرّسالة.
هوش مصنوعی: وقتی شعیب به آنها گفت: آیا تقوا نمیورزید؟ در ادامه آمده است که پروردگار جهانیان، دعا و دعوت این افراد و همه پیامبران را به یک شکل بیان کرده است. آنها در دعوت خود به حقیقت واحدی اشاره دارند و بر امر تقوا، اطاعت، خالص بودن در عبادت، و پرهیز از دریافت پاداش برای دعوت و رساندن پیام تأکید دارند.
قوله: أَوْفُوا الْکَیْلَ، ای أتمّوه وَ لا تَکُونُوا مِنَ الْمُخْسِرِینَ حقوق النّاس، تقول خسر حقّه و اخسره.
هوش مصنوعی: به معنی این است که به پیمانه و اندازهها پایبند باشید و از کمفروشی در حقوق مردم بپرهیزید. در اینجا اشاره شده که اگر کسی حقی را از دیگران ضایع کند، به معنای این است که او در حال خسارت به آن حق است.
وَزِنُوا بِالْقِسْطاسِ الْمُسْتَقِیمِ القسطاس اقوم الموازین، و هو الشّاهین، و قیل القبان، و قیل المعیار، و قیل المیزان. و قیل هو رومیّ، و قیل هو عربیّ و اصله من القسط. قال المبرّد: اراد بالقسطاس العدل و الوفاء، مکیلا کان او موزونا، صغیرا او کبیرا.
هوش مصنوعی: ترازویی که باید با آن سنجید، ترازویی عادل و دقیق است. این ترازوی صحیح به نامهای مختلفی شناخته میشود؛ از جمله «شاهین»، «قبان»، «معیار» و «میزان». برخی میگویند که این واژه رومی است و برخی دیگر معتقدند که عربی است و ریشهاش به «قسط» برمیگردد. مبرّد میگوید که منظور از این ترازوی دقیق، عدالت و امانتداری است، خواه در مورد کالاهای اندازهگیری شده باشد یا وزن شده، چه کوچک باشد و چه بزرگ.
وَ لا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْیاءَهُمْ حقوقهم، و ذکر باعمّ الالفاظ یخاطب به القافة و الوزّان و النخّاس و المحصی و الصیرفیّ، وَ لا تَعْثَوْا فِی الْأَرْضِ مُفْسِدِینَ العثی اسراع الفساد، ای لا تفسدوا فی معاملتکم بینکم و بین النّاس فتکونوا فی الارض مفسدین بذلک، و قیل اراد لا تغیّروا علی ما حولکم نهبا و قتلا.
هوش مصنوعی: به مردم حق و حقوقشان را ندهید و در تعاملات خود با دیگران به عدالت رفتار کنید. همچنین به فساد و بینظمی در زمین دامن نزنید و در کارهای خود از رفتارهای ناپسند مانند غارت و کشتار پرهیز کنید.
وَ اتَّقُوا الَّذِی خَلَقَکُمْ وَ الْجِبِلَّةَ الْأَوَّلِینَ. ای اتّقوا عقاب ربّکم الّذی خلقکم و خلق الجبلّة الاوّلین، و فی الجبلّة للعرب لغتان: کسر الجیم و الباء و تشدید اللام، و کذلک ضمّ الجیم و الباء و تشدید اللام، فاذا نزعت الهاء من آخرها کان الضمّ فی الباء و الجیم کما قال تعالی: وَ لَقَدْ أَضَلَّ مِنْکُمْ جِبِلًّا کَثِیراً. و ربّما سکنوا الباء من الجبل، و قیل الجبلّة الخلق المتجسّد الغلیظ مأخوذ من الجبل. و معنی ذکر الجبلّة إنذارهم ما اوقع اللَّه بهم من العقوبات، ای خلقکم و خلق الاوّلین و قد رأیتم وقایعه بهم روی عن ابن عباس انّه قال: الجبلّة عشرة الاف.
هوش مصنوعی: از خدایی که شما و نسلهای پیشین را آفریده است، بترسید و از عذاب او دوری کنید. در مورد واژه «جبلّه» در زبان عربی دو تلفظ وجود دارد: یکی با کسر ج و ب و تشدید ل و دیگری با ضم ج و ب و تشدید ل. اگر هاء آخر این واژه حذف شود، تلفظ با ضم در ج و ب خواهد بود. خداوند در قرآن فرموده است که او بسیاری از شما را گمراه کرده است. همچنین، ممکن است در برخی موارد باء را ساکن pronunci کنند. «جبلّه» به معنای خلقی است که به شکل ملموس و زمینی تجسد یافته است، که این واژه از «جبل» به معنای کوه گرفته شده است. در اینجا اشاره به «جبلّه» به نوعی هشدار نسبت به عذابهایی است که خداوند بر قومهای گذشته نازل کرده است. ابن عباس روایت کرده که تعداد «جبلّه»ها ده هزار نفر بوده است.
قالُوا إِنَّما أَنْتَ مِنَ الْمُسَحَّرِینَ. وَ ما أَنْتَ إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُنا وَ إِنْ نَظُنُّکَ لَمِنَ الْکاذِبِینَ. ای ما نظنّک الّا کاذبا.
هوش مصنوعی: آنها گفتند: "تو فقط یکی از سحرشدگان هستی. تو تنها انسانی همچون ما هستی و ما فکر میکنیم تو از دروغگویانی."
فَأَسْقِطْ عَلَیْنا کِسَفاً بفتح سین قرائت حفص است، و الکسف القطع. یقال کسفة و کسف، نظیره قوله: أَوْ تُسْقِطَ السَّماءَ کَما زَعَمْتَ عَلَیْنا کِسَفاً. و یقال کسفت له کسفة من المال ای قطعة. باقی قرّاء کسفا بسکون سین خوانند، و الکسف الجانب ای اسقط علینا جانبا من السّماء. این سخن بر سبیل استهزاء گفتند و تکذیب، هم چنان که جای دیگر گفت: فَأَمْطِرْ عَلَیْنا حِجارَةً مِنَ السَّماءِ أَوِ ائْتِنا بِعَذابٍ أَلِیمٍ.
هوش مصنوعی: قرائت کلمه «کسف» با فتح سین مربوط به قرائت حفص است و به معنای بریدگی یا تکه است. مانند جملهای که گفته شده: «آیا آسمان را بر ما تکه تکه میکنی همانطور که ادعا کردی؟» همچنین وقتی میگویند «به او تکهای از مال دادم» منظور تکهای مشخص است. سایر قاریان «کسفا» را با سکون سین میخوانند، که به معنای جانب یا قسمتی از آسمان است. این جمله در حالت تمسخر و تکذیب بیان شده است، بهطوری که در جای دیگر هم ذکر شده: «پس بر ما سنگهایی از آسمان بریز یا ما را با عذابی دردناک مواجه کن.»
شعیب ایشان را جواب داد که: رَبِّی أَعْلَمُ بِما تَعْمَلُونَ، ای ربّی اعلم بعملکم و ما تستحقّون من العذاب و بوقت الاستحقاق: فینزل بکم العذاب علی ما یوجبه الحکمة.
هوش مصنوعی: شعیب به آنها پاسخ داد که: پروردگار من به خوبی از کارهایتان آگاه است. او میداند که شما چه اعمالی انجام میدهید و چگونه سزاوار عذاب هستید و همچنین زمان مناسب برای شدت گرفتن عذاب را میداند. بنابراین عذاب بر شما نازل خواهد شد بر اساس حکمت الهی.
فَکَذَّبُوهُ، ای کذّبوا شعیبا بعد وضوح الحجّة و انتفاء الشّبهة، فَأَخَذَهُمْ عَذابُ یَوْمِ الظُّلَّةِ اصابهم فی بیوتهم غمّ و حرّ فخرجوا الی الصحراء یتنفّسون فلجاؤا الی حضیض جبل یستظلّون بسحابة عرضت به. فلمّا دخلوا تحتها انضجتهم، و قیل سلّط اللَّه علیهم الحرّ سبعة ایّام و لیالیها حتی غلت انهارهم ثمّ رفع لهم جبل من بعید تحته ماء بارد فاستظلّوا به فسقط علیهم. قال قتادة: بعث اللَّه شعیبا الی امتین: اصحاب الایکة و اهل مدین، و امّا اصحاب الایکة فاهلکوا بالظّلة، و امّا اهل مدین فاخذتهم الصّیحة صاح بهم جبرئیل فهلکوا. و عن ابن عباس قال: من حدّثک ما عذاب یوم الضلّة فکذّبه، لعلّه اراد لم ینج منهم احد فیخبر به. إِنَّهُ کانَ عَذابَ یَوْمٍ عَظِیمٍ، انّما عظم اللَّه ذلک الیوم لعظم العذاب فیه.
هوش مصنوعی: شعیب مورد تکذیب قرار گرفت، با اینکه دلایلش واضح و شبههای باقی نمانده بود. عذابی به نام «عذاب روز سایه» آنها را در خانههایشان درگیر غم و گرما کرد. آنها از خانهها خارج شده و به صحرایی رفتند تا تنفس کنند و به زیر سایه کوهی پناه بردند. اما هنگامی که زیر آن سایه قرار گرفتند، عذابی شدید بر آنها نازل شد. گفته شده که خداوند، گرما را برای آنها به مدت هفت روز و شب مسلط کرد تا جایی که آبهایشان به جوش آمد. سپس کوهی از دور برایشان نمایان شد که زیر آن آبی سرد وجود داشت، اما وقتی به زیر آن رفتند، کوه بر آنها فرو افتاد. گفته شده که خدا شعیب را به دو قوم فرستاد: مردم «اَیکه» و «مَدین». قوم اَیکه به وسیله سایه عذاب شدند و قوم مدین با صدای بلند جبرئیل هلاک شدند. ابن عباس نیز اشاره کرد که اگر کسی عذاب روز سایه را انکار کند، ممکن است دلیلش این باشد که هیچ یک از آنها زنده نمانده تا تجربیاتش را بازگو کند. این روز به طرز ویژهای بزرگ و عذابی عظیم در آن وجود داشت.
إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَةً وَ ما کانَ أَکْثَرُهُمْ مُؤْمِنِینَ وَ إِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ الْعَزِیزُ الرَّحِیمُ.
هوش مصنوعی: در این مسأله نشانهای وجود دارد، اما بیشتر آنها ایمان ندارند. و یقیناً پروردگارت، همان خداوندی است که دارای عظمت و رحمت است.