گنجور

۱ - النوبة الثالثة

قوله تعالی: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ، اسم من قرت به العیون، و تحقّقت به الظنون، له من العرش الی النون، و إِذا أَرادَ شَیْئاً أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ اسم لمن لم یزل و لا یزال، موصوفا بوصف الجلال و نعت الجمال، سبحانه هو اللَّه الکبیر المتعال. نام خداوند ذو الجلال، قادر بر کمال، مفضل بانوال، موصوف بوصف جلال، منعوت بنعت جمال. خداوندی که بی‌وجود او وجود نه، بی‌فضل او شهود نه، بی‌لطف او سجود نه، بی‌خدمت او تن را نظام نه، بی‌نعت او جان را قوام نه، بی‌نظر او دل را زندگی نه، بی‌توفیق او تن را بندگی نه. خداوندی که تاریخ ازل و ابد کم از بدایت اقبال او، و نعمت هر دو سرای کم از یک ذرّه شعاع آفتاب افضال او. انوار سعادت در بوستان بهشت یک قطره از دریای نوال او و آثار شقاوت در زندان جحیم یک شرر از آتش جلال او. ای جوانمرد! اگر تو پنداری که هر کس را مسلّم است که به بستاخی قدم در سراپرده عزّت بسم اللَّه نهد، پنداشت خطاست. بجلال قدر بار خدا که صدق همه صدّیقان و اخلاص همه مخلصان و معرفت همه عارفان بر درگاه نقطه باء بسم اللَّه بحیرت ایستاده و چون حلقه بر در بمانده، که تا مگر اشراف دهند ایشان را بر انوار اسرار این نام، و هرگز ندادند و دست رد بسینه ایشان باز نهادند، که:

الذات و النّعت و الاسماء و الکلم
جلّت عن الفهم و الادراک لو علموا

طسم، الطاء اشارة الی طهارة عزه و تقدس علوه، و السین دلالة علی سناء جبروته، و المیم دلالة علی مجد جلاله فی آزاله. طا اشارت است بطهارت عز او، و سین اشارتست بسناء جبروت او، و میم اشارت است بمجد جلال او، خداوندی که روح دلها مهر او، آیین زمانها ذکر او، سور گوشها گفتار او، عید چشمها دیدار او، میعاد نواختها ضمان او، آسایش جانها عیان او، منزل جوانمردان کوی او، مقصود عارفان گفت و گوی او، نسیم وصل دمان از سوی او، همه ازو و همه باو، و خود همه او. قُلِ اللَّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ.

قوله: لَعَلَّکَ باخِعٌ نَفْسَکَ، ای سیّد! این مشتی بیگانگان که مقهور سطوت و سیاست مااند و مطرود درگاه عزت مااند تو دل خویش چرا بایشان مشغول داری و از ناگرویدن ایشان بر خود چرا رنج نهی؟ ایشان را بحکم ما تسلیم کن و دل خویش وا مهر و صحبت ما پرداز، هر آن دل که با مهر و صحبت ما آرام گرفت نیز غیری را در آن دل جای نبود. از سهل علی مروزی پرسیدند که از کرامات که اللَّه با بنده کند کدام مه است، گفت: آن که دل او از غیر خود خالی دارد. جنید را پرسیدند که دل کی خوش بود؟ گفت: آن وقت که او در دل بود.

شیخ الاسلام گفت: او نه بذات در دل بود بلکه در دل یاد او بود و در سر مهر او بود و در جان نظاره او بود. اول مشاهده است دیدار دل، پس آن قرب دل، پس آن وجود دل، پس آن معاینه دل، پس آن استیلاء قرب بر دل، پس آن استهلاک دل در عیان و از وراء آن عبارت نتوان.

رکبت بحار الحبّ جهلا بقدرها
و تلک بحار لیس یطفوا غریقها

ما یَأْتِیهِمْ مِنْ ذِکْرٍ مِنَ الرَّحْمنِ مُحْدَثٍ، ما یجدد لهم شرعا و ما یرسل الیهم رسولا الا اعرضوا عن تأمّل برهانه و قابلوه بالتکذیب و لو انهم امعنوا النظر فی آیاتهم لاتّضح لهم صدقهم، و لکن المقسوم لهم من الخذلان فی سابق الحکم، یمنعهم من الایمان و التصدیق. اگر کافران نظر کردندی درین آیات، و در ایات قدرت و دلائل نبوت و لطائف حکمت که رب العزة در آسمان و زمین پیدا کرده و پیغامبران را بدان فرستاده، صدق انبیا بر ایشان ظاهر گشتی و از راه خلاف و گمان برخاستندی، لکن چه سود که حکم ازلی و نبایست الهی راه نظر بایشان فروبست تا بیکبارگی اعراض کردند و پیغام رسانان را دروغ‌زن گرفتند و پیغام بدروغ داشتند، از آن که سزای درگاه نبودند و شایستگی وصال نداشتند.

پیر طریقت گفت: در روی زمین نبایسته‌تر از او نیست که پندارد که بایسته است و ناپاک‌تر ازو نیست که پندارد که شسته است. دو چیز می‌درباید: نیازی از تو و یاریی ازو. نیازمند را ردّ نیست و در پس دیوار نیاز مگر نیست. عزیز اوست که بداغ اوست، و بر راه اوست که با چراغ اوست.

أَ وَ لَمْ یَرَوْا إِلَی الْأَرْضِ کَمْ أَنْبَتْنا فِیها مِنْ کُلِّ زَوْجٍ کَرِیمٍ چند که ما رویانیدیم درین زمین از انواع نبات و فنون ریاحین، گل نسرین و بنفشه و یاسمین، میوه‌های الوان با طعمهای مختلف شکوفه‌های رنگارنگ و برگهای گوناگون آن همه نشان قدرت اوست و آثار رحمت او و بیان حکمت او. آن گه گفت: إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَةً، ای فی ذلک آیات لمن استبصر و نظر و فکر همانست که جای دیگر گفت: تَبْصِرَةً وَ ذِکْری‌ لِکُلِّ عَبْدٍ مُنِیبٍ.

وَ إِذْ نادی‌ رَبُّکَ مُوسی‌ (ع) تا آخر ورد قصه موسی است و فرستادن بفرعون.

موسی دانست که فرعون مردی است مغرور، ناپاک، سخت خصومت، و می‌ترسید که با وی کاری از پیش نشود، بهانه‌ای در پیش میآورد و در سخن می‌آویخت، مانند کسی که از کاری استعفا جوید و استقالت خواهد، همی گفت: رَبِّ إِنِّی أَخافُ أَنْ یُکَذِّبُونِ وَ یَضِیقُ صَدْرِی وَ لا یَنْطَلِقُ لِسانِی. خداوند من می‌ترسم که مرا دروغ‌زن گیرند، آن گه دل من بتنگ آید و زبانم بسخن نرود. آن گه گفت: بار خدایا اکنون که ناچارست رفتن و حکمی است محتوم برادرم هارون شریک من ساز درین رسالت تا اگر اندوهی باید کشید بیکدیگر می‌کشیم و اندوه و شادی خود با یکدیگر می‌گوییم. بار خدایا و در حکم فرعون او را بر من خونی است و ترسم که مرا بکشند، اینست که گفت: فَأَخافُ أَنْ یَقْتُلُونِ. برین نسق بهانه‌ها می‌آورد و ترس و بیم خویش اظهار میکرد تا رب العزة او را ایمن کرد، و از معونت و نصرت خود او را خبر داد و دل وی را بتأیید و نصرت قوت داد. گفت: کَلَّا فَاذْهَبا بِآیاتِنا إِنَّا مَعَکُمْ مُسْتَمِعُونَ، ای انی معکما بالنصرة و القوة و الکفایة و الرحمة، و الید تکون لکما و السلطان لکما دون غیرکما و انا اسمع ما تقولون و ما یقال لکم و ابصر ما یبصرون و ما تبصرون انتم.

۱ - النوبة الثانیة: این سورة الشعرا دویست و بیست و هفت آیت است و هزار و دویست و نود و هفت کلمه و پنج هزار و پانصد و بیست و دو حرف. جمله به مکه فرو آمد مگر سه آیت در آخر سورة که به مدینه فرو آمد، و ذلک قوله: وَ الشُّعَراءُ یَتَّبِعُهُمُ الْغاوُونَ الی آخر السورة و در این سورة ناسخ و منسوخ نیست مگر یک آیت: وَ الشُّعَراءُ یَتَّبِعُهُمُ الْغاوُونَ که سیاق آن بر عموم است، پس رب العالمین شعرای مؤمنان از آن مستثنی کرد: حسان بن ثابت و کعب بن مالک و عبد اللَّه بن رواحه، گفت: إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ ذَکَرُوا اللَّهَ کَثِیراً، ذکر اینجا انشاد شعر است در طاعت حق، پس این استثنا ناسخ آن آیت گشت. و در بیان فضیلت جمله طواسین مصطفی گفت بروایت ابن عباس: قال (ص) «اعطیت السورة التی تذکر فیها البقرة من الذکر الاول، و اعطیت طه و الطواسین من الواح موسی (ع)، و اعطیت فواتح القرآن و خواتیم السورة التی تذکر فیها البقرة من تحت العرش، و اعطیت المفصل نافلة».۲ - النوبة الاولى: قوله تعالی: وَ تِلْکَ نِعْمَةٌ تَمُنُّها عَلَیَّ و این انیز دستی است ترا بر من که سپاس نهی بآن بر من أَنْ عَبَّدْتَ بَنِی إِسْرائِیلَ (۲۲) که قوم مرا به بندگی گرفتی تا من در میان شما بالیدم و در دست تو برآمدم.

اطلاعات

قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

قوله تعالی: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ، اسم من قرت به العیون، و تحقّقت به الظنون، له من العرش الی النون، و إِذا أَرادَ شَیْئاً أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ اسم لمن لم یزل و لا یزال، موصوفا بوصف الجلال و نعت الجمال، سبحانه هو اللَّه الکبیر المتعال. نام خداوند ذو الجلال، قادر بر کمال، مفضل بانوال، موصوف بوصف جلال، منعوت بنعت جمال. خداوندی که بی‌وجود او وجود نه، بی‌فضل او شهود نه، بی‌لطف او سجود نه، بی‌خدمت او تن را نظام نه، بی‌نعت او جان را قوام نه، بی‌نظر او دل را زندگی نه، بی‌توفیق او تن را بندگی نه. خداوندی که تاریخ ازل و ابد کم از بدایت اقبال او، و نعمت هر دو سرای کم از یک ذرّه شعاع آفتاب افضال او. انوار سعادت در بوستان بهشت یک قطره از دریای نوال او و آثار شقاوت در زندان جحیم یک شرر از آتش جلال او. ای جوانمرد! اگر تو پنداری که هر کس را مسلّم است که به بستاخی قدم در سراپرده عزّت بسم اللَّه نهد، پنداشت خطاست. بجلال قدر بار خدا که صدق همه صدّیقان و اخلاص همه مخلصان و معرفت همه عارفان بر درگاه نقطه باء بسم اللَّه بحیرت ایستاده و چون حلقه بر در بمانده، که تا مگر اشراف دهند ایشان را بر انوار اسرار این نام، و هرگز ندادند و دست رد بسینه ایشان باز نهادند، که:
هوش مصنوعی: خداوندی که با نامش همه چیز آغاز می‌شود و نشانه عظمت و زیبایی اوست. او مانند نوری است که از عرش تا افق وجود گسترش دارد و هرگاه اراده‌ای کند، تنها به فرمان «باش» موجود می‌شود. خداوندی که ازلی و ابدی است و صفات جلال و جمال بر او صدق می‌کند. بدون وجود او هیچ چیز وجود ندارد؛ نه حیات و نه عبادت و نه شکوه. او منبع نعمت‌ها و برکات است و وجودش همچون آفتاب، همه جا را روشن می‌کند. در بهشت، سعادت به برکت او است و در جحیم، عذاب و شقاوت تنها قطره‌ای از آتش جلال اوست. اگر کسی گمان کند که می‌تواند به راحتی وارد دنیای عزت و جلال او شود، اشتباه کرده است. حتی بندگان خاص و مخلص او نیز در برابر عظمت این نام حیران مانده‌اند و در انتظار دلالتی بر اسرار آن هستند، اما هیچ‌گاه به این راز دست نیافته‌اند.
الذات و النّعت و الاسماء و الکلم
جلّت عن الفهم و الادراک لو علموا
هوش مصنوعی: ذات و صفات و نام‌ها و کلمات، از فهم و درک برتر هستند، اگر کسی به حقیقت آن‌ها پی ببرد.
طسم، الطاء اشارة الی طهارة عزه و تقدس علوه، و السین دلالة علی سناء جبروته، و المیم دلالة علی مجد جلاله فی آزاله. طا اشارت است بطهارت عز او، و سین اشارتست بسناء جبروت او، و میم اشارت است بمجد جلال او، خداوندی که روح دلها مهر او، آیین زمانها ذکر او، سور گوشها گفتار او، عید چشمها دیدار او، میعاد نواختها ضمان او، آسایش جانها عیان او، منزل جوانمردان کوی او، مقصود عارفان گفت و گوی او، نسیم وصل دمان از سوی او، همه ازو و همه باو، و خود همه او. قُلِ اللَّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ.
هوش مصنوعی: در این متن، به جلال و عظمت خداوند اشاره شده است. با بیان معانی حروف مختلف، بر طهارت و عزت او، قدرت و جبروت او و مجد و شکوه او تأکید می‌شود. خداوندی که مهر و محبتش در دل‌هاست، ذکر او در زندگی و ایام ما جاری است، و گفتار و دیدار او برای عاشقانش خوشایند و مورد انتظار است. او آرامش‌بخش جان‌ها و نیز مقصد و هدف عارفان است. در نهایت، همه چیز به او مرتبط است و او خود منبع وجود همه چیز است.
قوله: لَعَلَّکَ باخِعٌ نَفْسَکَ، ای سیّد! این مشتی بیگانگان که مقهور سطوت و سیاست مااند و مطرود درگاه عزت مااند تو دل خویش چرا بایشان مشغول داری و از ناگرویدن ایشان بر خود چرا رنج نهی؟ ایشان را بحکم ما تسلیم کن و دل خویش وا مهر و صحبت ما پرداز، هر آن دل که با مهر و صحبت ما آرام گرفت نیز غیری را در آن دل جای نبود. از سهل علی مروزی پرسیدند که از کرامات که اللَّه با بنده کند کدام مه است، گفت: آن که دل او از غیر خود خالی دارد. جنید را پرسیدند که دل کی خوش بود؟ گفت: آن وقت که او در دل بود.
هوش مصنوعی: ای سید! چرا خودت را به فکر نگرانی این بیگانگان مشغول می‌کنی که زیر سلطه و قدرت ما هستند و از درگاه عزت ما طرد شده‌اند؟ دل خود را به آن‌ها نبند و از اینکه آن‌ها به تو توجه نمی‌کنند، رنج نبر. آن‌ها را به تسلیم ما واگذار و به عشق و دوستی ما بپرداز. هر دلی که با محبت و همراهی ما آرام بگیرد، دیگر جایی برای دیگری نخواهد داشت. سهل علی مروزی وقتی از او درباره کرامات الهی از بندگان پرسیدند، گفت: کرامت این است که دل انسان از غیر خود خالی باشد. همچنین جنید گفت: دل انسان وقتی خوش است که خودش در آن حضور داشته باشد.
شیخ الاسلام گفت: او نه بذات در دل بود بلکه در دل یاد او بود و در سر مهر او بود و در جان نظاره او بود. اول مشاهده است دیدار دل، پس آن قرب دل، پس آن وجود دل، پس آن معاینه دل، پس آن استیلاء قرب بر دل، پس آن استهلاک دل در عیان و از وراء آن عبارت نتوان.
هوش مصنوعی: شیخ الاسلام فرمود: او در حقیقت در دل نبود، بلکه یاد او در دل بود، محبت او در ذهن بود و تماشای او در جان. نخستین مرحله، مشاهده‌ی دل است، سپس نزدیکی دل، بعد وجود دل، سپس مشاهده‌ی دل، بعد چیرگی نزدیکی بر دل، و در نهایت، نابود شدن دل در تماشا و فراتر از آن هیچ‌گونه توضیحی نیست.
رکبت بحار الحبّ جهلا بقدرها
و تلک بحار لیس یطفوا غریقها
هوش مصنوعی: عشق مانند دریاهایی است که عمق و وسعت آنها به خوبی درک نمی‌شود و کسی نمی‌تواند از عواقب آن نجات یابد.
ما یَأْتِیهِمْ مِنْ ذِکْرٍ مِنَ الرَّحْمنِ مُحْدَثٍ، ما یجدد لهم شرعا و ما یرسل الیهم رسولا الا اعرضوا عن تأمّل برهانه و قابلوه بالتکذیب و لو انهم امعنوا النظر فی آیاتهم لاتّضح لهم صدقهم، و لکن المقسوم لهم من الخذلان فی سابق الحکم، یمنعهم من الایمان و التصدیق. اگر کافران نظر کردندی درین آیات، و در ایات قدرت و دلائل نبوت و لطائف حکمت که رب العزة در آسمان و زمین پیدا کرده و پیغامبران را بدان فرستاده، صدق انبیا بر ایشان ظاهر گشتی و از راه خلاف و گمان برخاستندی، لکن چه سود که حکم ازلی و نبایست الهی راه نظر بایشان فروبست تا بیکبارگی اعراض کردند و پیغام رسانان را دروغ‌زن گرفتند و پیغام بدروغ داشتند، از آن که سزای درگاه نبودند و شایستگی وصال نداشتند.
هوش مصنوعی: کافران هرگاه پیشنهادی از سوی خداوند، چه به‌صورت پیام جدید یا فرستادن پیامبری، به آنها برسد، معمولاً از آن روی‌گردان می‌شوند و به جای بررسی و فکر کردن به دلایل آن، با دروغ‌گویی و انکار پاسخ می‌دهند. اگر آنها به آیات الهی دقت می‌کردند، شواهد صدق پیامبران برایشان آشکار می‌شد. اما به خاطر سرنوشت از پیش تعیین‌شده‌ای که از جانب خداوند برای آنها رقم خورده، از ایمان آوردن و تصدیق حقایق بازمانده‌اند. اگر کافران در آیات قدرت و نشانه‌های نبوت و حکمت‌هایی که خداوند در عالم وجود خلق کرده، تأمل می‌کردند، حقیقت پیامبران برایشان روشن می‌شد و از انکار و شک خارج می‌شدند. اما تقدیر ازلی و حکم الهی مانع از این شد که آنها بتوانند با دقت نگاه کنند و در نتیجه، به سختی با پیام‌آوران مخالفت کردند. از آنجایی که مستحق دریافت هدایت نبودند، قادر به پذیرش حقیقت نیز نگردیدند.
پیر طریقت گفت: در روی زمین نبایسته‌تر از او نیست که پندارد که بایسته است و ناپاک‌تر ازو نیست که پندارد که شسته است. دو چیز می‌درباید: نیازی از تو و یاریی ازو. نیازمند را ردّ نیست و در پس دیوار نیاز مگر نیست. عزیز اوست که بداغ اوست، و بر راه اوست که با چراغ اوست.
هوش مصنوعی: سالک طریقت گفت: هیچ‌کس در این دنیا شایسته‌تر از او نیست که خود را شایسته بداند و هیچ‌کس ناپاک‌تر از او نیست که خود را پاک بداند. دو نکته مهم وجود دارد: یکی نیاز تو و دیگری یاری او. کسی که نیاز دارد، نمی‌تواند رد شود و تنها با پشت‌سر گذاشتن دیوار نیاز است که می‌توان به حقیقت رسید. عزیز کسی است که در پی اوست و تنها با روشنایی اوست که می‌توان به مسیر درست رفت.
أَ وَ لَمْ یَرَوْا إِلَی الْأَرْضِ کَمْ أَنْبَتْنا فِیها مِنْ کُلِّ زَوْجٍ کَرِیمٍ چند که ما رویانیدیم درین زمین از انواع نبات و فنون ریاحین، گل نسرین و بنفشه و یاسمین، میوه‌های الوان با طعمهای مختلف شکوفه‌های رنگارنگ و برگهای گوناگون آن همه نشان قدرت اوست و آثار رحمت او و بیان حکمت او. آن گه گفت: إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَةً، ای فی ذلک آیات لمن استبصر و نظر و فکر همانست که جای دیگر گفت: تَبْصِرَةً وَ ذِکْری‌ لِکُلِّ عَبْدٍ مُنِیبٍ.
هوش مصنوعی: آیا آنها به زمین نگاه نکرده‌اند که ما در آن از هر نوع گیاه باارزش و باکیفیت رویانده‌ایم؟ از جمله گل‌ها و میوه‌های رنگارنگ و خوشمزه، شکوفه‌ها و برگ‌های متنوع که همگی نشانه‌ای از قدرت و رحمت خداوند و حکمت او هستند. همچنین بیان شده که این آیات به عنوان نشانه‌ای برای کسانی است که بصیرت دارند و به تفکر می‌پردازند.
وَ إِذْ نادی‌ رَبُّکَ مُوسی‌ (ع) تا آخر ورد قصه موسی است و فرستادن بفرعون.
هوش مصنوعی: و زمانی که پروردگارت موسی را فراخواند تا داستان موسی و ارسال او به سوی فرعون کامل شود.
موسی دانست که فرعون مردی است مغرور، ناپاک، سخت خصومت، و می‌ترسید که با وی کاری از پیش نشود، بهانه‌ای در پیش میآورد و در سخن می‌آویخت، مانند کسی که از کاری استعفا جوید و استقالت خواهد، همی گفت: رَبِّ إِنِّی أَخافُ أَنْ یُکَذِّبُونِ وَ یَضِیقُ صَدْرِی وَ لا یَنْطَلِقُ لِسانِی. خداوند من می‌ترسم که مرا دروغ‌زن گیرند، آن گه دل من بتنگ آید و زبانم بسخن نرود. آن گه گفت: بار خدایا اکنون که ناچارست رفتن و حکمی است محتوم برادرم هارون شریک من ساز درین رسالت تا اگر اندوهی باید کشید بیکدیگر می‌کشیم و اندوه و شادی خود با یکدیگر می‌گوییم. بار خدایا و در حکم فرعون او را بر من خونی است و ترسم که مرا بکشند، اینست که گفت: فَأَخافُ أَنْ یَقْتُلُونِ. برین نسق بهانه‌ها می‌آورد و ترس و بیم خویش اظهار میکرد تا رب العزة او را ایمن کرد، و از معونت و نصرت خود او را خبر داد و دل وی را بتأیید و نصرت قوت داد. گفت: کَلَّا فَاذْهَبا بِآیاتِنا إِنَّا مَعَکُمْ مُسْتَمِعُونَ، ای انی معکما بالنصرة و القوة و الکفایة و الرحمة، و الید تکون لکما و السلطان لکما دون غیرکما و انا اسمع ما تقولون و ما یقال لکم و ابصر ما یبصرون و ما تبصرون انتم.
هوش مصنوعی: موسی می‌دانست که فرعون فردی مغرور و ناپاک است و به شدت خصمانه عمل می‌کند. او نگران بود که در مواجهه با فرعون موفق نشود و بهانه‌ای بیاورد که امتحان خود را توجیه کند. مانند کسی که می‌خواهد از کاری استعفا دهد، می‌گفت: «پروردگارا، می‌ترسم که مرا دروغگو بدانند و این باعث تنگی دل من شود و نتوانم خوب صحبت کنم.» سپس به خدا می‌گفت: «خدایا، حالا که ناچار به این کار هستم، برادریم هارون را هم در این مأموریت شریک کن تا اگر غمی پیش آمد، هر دو با هم احساس کنیم و بتوانیم با هم دربارهٔ آن حرف بزنیم. خدایا، به حکم فرعون خطر جان من وجود دارد و می‌ترسم مرا بکشند.» او ادامه می‌داد که بهانه‌های مختلفی می‌آورد و ترس و نگرانی خود را ابراز می‌کرد تا اینکه خداوند او را مورد حمایت قرار داد و به او اطمینان داد و گفت: «نه، به آیات ما بروید، ما با شما هستیم و می‌شنویم.» این بدین معنا بود که خداوند به آنها کمک و حمایت می‌کند و به آنها قوت و رحمت می‌دهد و قدرت و سلطه را به آنان می‌دهد، و همچنین به آنها اطمینان داد که آنچه می‌گویند و آنچه را که دیگران می‌بینند، تحت نظر اوست.