گنجور

خردنامه اسکندری

بخش ۱ - آغاز : الهی کمال الهی توراست بخش ۲ - مناجات در اظهار افتادگی عجز و پیری و به پایمردی عنایت استدعای دستگیری : کرم گسترا عاجز و مضطرم بخش ۳ - در نعت خواجه ای که دیباچه کمال او «کنت نبیا و آدم بین الماء و الطین » است و روزنامه حال خجسته مآل او «انا سید الأولین و الآخرین » : سر سروران تاج آزادگان بخش ۴ - پایه معراج سخن را بلند ساختن و سخن پایه معراج خواجه پرداختن : شبی کز شرف غیرت روز بود بخش ۵ - در دعای دولتخواهی حضرت ولایت پناهی عبیداللهی لازالت ایام بقائه مصونة عن التناهی و مأمونة عن اصابة الدواهی : به فیض ازل هر که را همرهیست بخش ۶ - در مدحت سایه خدا که سایه بودن وی مر آن حضرت را چون آفتاب بر همه ذرات عالم روشن است لازال ممدودا علی مفارق العالمین : دلم را چو فکرت بدینجا رسید بخش ۷ - جواب از این سؤال که چون دعای مظلوم مستجاب است چرا دعای اکثر مظلومان از اجابت در حجاب است : شنیدم که این نکته را ساده ای بخش ۸ - گوش خالی فرزند ارجمند را به گوهر پند گوهر بند کردن و لوح ساده اش را به نقوش نصیحت نشانمند ساختن : بیا ای جگر گوشه فرزند من بخش ۹ - در نصیحت نفس مفلس از بضاعت طاعت و دلالت وی به طریق تجرید و قناعت : دلا دیده دوربین برگشای بخش ۱۰ - حکایت آن از قافله حاجیان دور افتاده با آن پیر زال در بادیه قناعت بر قدم توکل ایستاده : یکی کعبه رو گم شد از قافله