بخش ۳ - در نعت خواجه ای که دیباچه کمال او «کنت نبیا و آدم بین الماء و الطین » است و روزنامه حال خجسته مآل او «انا سید الأولین و الآخرین »
سر سروران تاج آزادگان
سپهدار خیل فرستادگان
مه ابطحی نیر یثربی
کش آن مشرقی گرد و این مغربی
به حکم شریعت طریقت اساس
به نور طریقت حقیقت شناس
جهان را مطاع و خدا را مطیع
اسیران روز جزا را شفیع
محمد که شمع ازل نور اوست
قلم اولین حرف منشور اوست
در گنج هستی به او باز شد
دلش مخزن گوهر راز شد
خرد تشنه فیض تعلیم او
ترشح کش از چشمه میم او
چو شد شمع این سبز قندیل را
به پروانگی خواند جبریل را
به کف داد دارای عرش مجید
ز انگشت تسبیح خوانش کلید
بدان قفل از حقه مه گشاد
ز اعجاز رخشان گهر جلوه داد
شب کفر تاریک چون پر زاغ
برافروخت زان گوهر شبچراغ
همی کرد در کشور محرمی
نبوت سلیمان او خاتمی
چو خاتم درین طاق فیروزه رنگ
ازان بسته می داشت بر سینه سنگ
به ختمیت آن دم که شد متصف
ازان خاتمش بود مهر کتف
چو خاتم که گیرد به دندان نگین
شدش سنگ اعدا به دندان قرین
چون آن سنگ شد با سهیلش رفیق
ز عکسش برآورد رنگ عقیق
گر از لعل گویای او سبحه ران
نشد چون شد اندر کفش سبحه خوان
ببین آن لب معجز آهنگ را
که چون سبحه خوان می کند سنگ را
تن پاکش از ظلمت سایه دور
زمین از فروغ رخش غرق نور
دریغ آمدش سایه از فرش خاک
ازان سایه انداخت بر عرش پاک
گذشت از سپهر برین پایه اش
که تا عرش آساید از سایه اش
بخش ۲ - مناجات در اظهار افتادگی عجز و پیری و به پایمردی عنایت استدعای دستگیری: کرم گسترا عاجز و مضطرمبخش ۴ - پایه معراج سخن را بلند ساختن و سخن پایه معراج خواجه پرداختن: شبی کز شرف غیرت روز بود
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
سر سروران تاج آزادگان
سپهدار خیل فرستادگان
هوش مصنوعی: سروران و پیشوایان، تاج و تخت و قدرت خود را به رزمندگان فرستادند.
مه ابطحی نیر یثربی
کش آن مشرقی گرد و این مغربی
هوش مصنوعی: ماه درخشان به دو نیمه تقسیم شده است: نیمی متعلق به مشرق و نیمی به مغرب. این تصویر بیانگر زیبایی و جذابیتهای مختلفی است که هر یک از این نواحی دارند.
به حکم شریعت طریقت اساس
به نور طریقت حقیقت شناس
هوش مصنوعی: طبق اصول شریعت، پایه و اساس سلوک معنوی بر نور و حقیقت معرفت استوار است.
جهان را مطاع و خدا را مطیع
اسیران روز جزا را شفیع
هوش مصنوعی: دنیا چیزی است که میتوان از آن بهرهبرداری کرد و باید خدا را پیروی کرد. در روز قیامت، اسیران و گنهکاران به شفاعت خواهند رسید.
محمد که شمع ازل نور اوست
قلم اولین حرف منشور اوست
هوش مصنوعی: محمد، که نور آغازین هستی است، قلم او نخستین کلمهای است که در منشور حقیقت نگاشته شده است.
در گنج هستی به او باز شد
دلش مخزن گوهر راز شد
هوش مصنوعی: دل او در دنیای پرثمر هستی، به روی گنجینهای از زیباییها و رازها باز میشود.
خرد تشنه فیض تعلیم او
ترشح کش از چشمه میم او
هوش مصنوعی: ذهن و خرد انسان به شدت به دنبال بهرهگیری از دانش و آموزههای اوست، همچنان که از چشمهای زلال و پر از برکت سیراب میشود.
چو شد شمع این سبز قندیل را
به پروانگی خواند جبریل را
هوش مصنوعی: زمانی که شمع روشن شد، جبریل این قندیل سبز را به پروانهگی دعوت کرد.
به کف داد دارای عرش مجید
ز انگشت تسبیح خوانش کلید
هوش مصنوعی: به دست آوردن سرمایه و نعمتهای الهی از طریق ذکر و یاد خداوند، که مانند کلیدی برای دستیابی به برکات و رحمتهای اوست.
بدان قفل از حقه مه گشاد
ز اعجاز رخشان گهر جلوه داد
هوش مصنوعی: بدان که قفل از ترفند زیبایی مه شکسته شد و به وسیلهی اعجاز چهرهاش، گوهر درخشانی را نمایان کرد.
شب کفر تاریک چون پر زاغ
برافروخت زان گوهر شبچراغ
هوش مصنوعی: شب پر از کفر و تاریکی است مانند پر زاغ که به اوج میرسد، اما به خاطر آن گوهر شبچراغی که دارد، روشنایی میبخشد.
همی کرد در کشور محرمی
نبوت سلیمان او خاتمی
هوش مصنوعی: او در سرزمین مقدس نبوت، همچون سلیمان با افتخار تاجی بر سر دارد.
چو خاتم درین طاق فیروزه رنگ
ازان بسته می داشت بر سینه سنگ
هوش مصنوعی: مانند خاتمی که بر روی طاقی فیروزهای قرار دارد، بر سینه سنگی نگهداشته شده است.
به ختمیت آن دم که شد متصف
ازان خاتمش بود مهر کتف
هوش مصنوعی: در لحظهای که پیامبر به مقام ختمی رسیده و آخرین پیامبر خدا شناخته شد، نشانه و مهر او بر روی شانهاش قرار گرفت.
چو خاتم که گیرد به دندان نگین
شدش سنگ اعدا به دندان قرین
هوش مصنوعی: مانند انگشتری که نگینش را با دندان خود نگه میدارد، سنگ دشمنان همواره در کنار اوست.
چون آن سنگ شد با سهیلش رفیق
ز عکسش برآورد رنگ عقیق
هوش مصنوعی: وقتی سنگ به همراه ستاره سهیل دوستی کرد، رنگ عقیق از تصویرش نمایان شد.
گر از لعل گویای او سبحه ران
نشد چون شد اندر کفش سبحه خوان
هوش مصنوعی: اگر دانههای تسبیح او از لعل و زیبایی پر کلامش نتوانستند با هم در ارتباط باشند، پس چرا در دستانش تسبیحی وجود دارد که او را به ذکر و تسبیح دعوت میکند؟
ببین آن لب معجز آهنگ را
که چون سبحه خوان می کند سنگ را
هوش مصنوعی: ببین آن لبان زیبا و دلنواز را که مانند یک ذکرگو، سنگ را به حرکت درمیآورد.
تن پاکش از ظلمت سایه دور
زمین از فروغ رخش غرق نور
هوش مصنوعی: تن او از تاریکیها دور است و همچون زمین که از نور چهرهاش پر نور شده، در درخشش است.
دریغ آمدش سایه از فرش خاک
ازان سایه انداخت بر عرش پاک
هوش مصنوعی: آن شخص از اینکه سایهاش بر روی زمین افتاده، افسوس میخورد و آنقدر ارزشمند است که سایهاش را بر آسمان مقدس قرار میدهد.
گذشت از سپهر برین پایه اش
که تا عرش آساید از سایه اش
هوش مصنوعی: این بیت به مفهوم این است که موجودی که بر روی این زمین قرار دارد، از قدرت و عظمت بالایی برخوردار است و حتی سایهاش میتواند به عرش برسد، یعنی تاثیر و نفوذ او به قدری است که به آسمانها نیز میرسد. این تصویر نشاندهندهی جایگاه والا و برجسته این موجود در عالم است.