بخش ۶ - در مدحت سایه خدا که سایه بودن وی مر آن حضرت را چون آفتاب بر همه ذرات عالم روشن است لازال ممدودا علی مفارق العالمین
دلم را چو فکرت بدینجا رسید
به مداحی شاه والا کشید
زمان را امان و امان را ضمان
درین نه صدف او و خور توامان
ملاذ الوری ملجاء الخافقین
هژ بر ظفر صید سلطان حسین
ز چترش سپهر برین سایه ای
ز قدرش فلک کمترین پایه ای
چو خورشید کو آسمان را گرفت
به میغ زرافشان جهان را گرفت
جهانگیری او به خود بود و بس
نبودش در آن منت از هیچ کس
به تختش همه خسروان سوده تاج
به تیغش همه سرکشان داده باج
فلک چون ببیند کمانش ز بیم
به قربانیش آورد سبز ا دیم
چو از زه فتد بر کمانش گره
برآید ز قوس قزح بانگ زه
چو جنبد خدنگش ازان سهم تیر
نشیند به خاک از سپهر اثیر
چو رمحش کند با فلک سرکشی
شود زان تغابن شهاب آتشی
به بهرام چرخ ار کمند افکند
به خاکش ز اوج بلند افکند
به خود و سپر درنیاورد سر
که پاس خداوند بودش سپر
زره بر تن خود نکرد استوار
که دریا که دیده ست در چشمه سار
نگهدار آن کس که یزدان بود
چه آسیبش از چرخ گردان بود
زهی بهر معماری این سرای
تو را ز آب و گل بر کشیده خدای
درین پر خلل چار دیوار خویش
مشو یک زمان غافل از کار خویش
به هر جا فتد رخنه فتنه زای
به یک مشت گل دست رحمت گشای
مبادا که دور از گل تازه ای
شود رخنه تنگ دروازه ای
درآید ز دروازه خیل بلا
بگیرد در و بام سیل بلا
به هر جا بود زین سرا خانه ای
شود خالی از گنج ویرانه ای
صدای خوش است این کهن طاق را
که عدل است معموری آفاق را
ز عدل است این گوی گردان به پای
ز عدل است این تنگ میدان به جای
اگر عدل نبود نماند جهان
به هم در رود آشکار و نهان
هر آن دل که از عدل جان پرورد
کجا رو به ظلمات ظلم آورد
بترسد ز ظلم آن که سالم هش است
که نفرین مظلوم ظالم کش است
بخش ۵ - در دعای دولتخواهی حضرت ولایت پناهی عبیداللهی لازالت ایام بقائه مصونة عن التناهی و مأمونة عن اصابة الدواهی: به فیض ازل هر که را همرهیستبخش ۷ - جواب از این سؤال که چون دعای مظلوم مستجاب است چرا دعای اکثر مظلومان از اجابت در حجاب است: شنیدم که این نکته را ساده ای
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دلم را چو فکرت بدینجا رسید
به مداحی شاه والا کشید
هوش مصنوعی: وقتی که فکر و دل من به این جا رسید، به سمت ستایش و مدح شاه بزرگ و والا گرایش پیدا کرد.
زمان را امان و امان را ضمان
درین نه صدف او و خور توامان
هوش مصنوعی: زمان در واقع فرصتی است که میتواند با ضمانت به دست آید. در اینجا به نوعی اشاره شده که نباید زمان را از دست داد و از آن به بهترین نحو استفاده کرد. مانند این که صدف و مروارید به هم مرتبطاند و هر دو در یکجا وجود دارند، به این معنا که زمان و امان نیز باید به هم مرتبط و در کنار هم قرار بگیرند.
ملاذ الوری ملجاء الخافقین
هژ بر ظفر صید سلطان حسین
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف شخصیتی ممتاز و با عظمت میپردازد که پناهگاه مردم و ملتی است. او در جایی قرار دارد که میتواند به خوبی مردم را در مواقع سخت حمایت کند و در زمینه پیروزیها و موفقیتها به عنوان قهرمان شناخته میشود. به طور کلی، اشاره به شخصیت سلطان حسین دارد که همواره در کنار مردم است و حامی آنها در مواجهه با چالشها و مسائل مختلف زندگی به شمار میرود.
ز چترش سپهر برین سایه ای
ز قدرش فلک کمترین پایه ای
هوش مصنوعی: از چتر آسمان بر زمین سایهای میافتد که نشاندهندهی برازندگی و عظمت اوست و آسمان نیز به درجهای پایینتر از مقام او قرار دارد.
چو خورشید کو آسمان را گرفت
به میغ زرافشان جهان را گرفت
هوش مصنوعی: وقتی خورشید آسمان را میپوشاند، ابرهای روشن نیز عالم را فرا میگیرند.
جهانگیری او به خود بود و بس
نبودش در آن منت از هیچ کس
هوش مصنوعی: حکومت و سلطنت او فقط به خود او مربوط میشد و هیچکس در آن نقشی نداشت یا بر او تاثیری نمیگذاشت.
به تختش همه خسروان سوده تاج
به تیغش همه سرکشان داده باج
هوش مصنوعی: در جایگاه او، تمام پادشاهان تاج و تخت را با سر بر سرش میگذارند و تمام سران قدرتمند، سهم و مالیات خود را به او پرداخت میکنند.
فلک چون ببیند کمانش ز بیم
به قربانیش آورد سبز ا دیم
هوش مصنوعی: آسمان هنگامی که ببیند تیرش به هدف نزدیک است، رنگ سبز را به نشانه زیبایی و نزدیکی به قربانی خود میآورد.
چو از زه فتد بر کمانش گره
برآید ز قوس قزح بانگ زه
هوش مصنوعی: زمانی که زه کمان دچار کشیدگی و فشار شود، این فشار باعث میشود که صدایی شبیه به بانگ قوس قزح ایجاد شود.
چو جنبد خدنگش ازان سهم تیر
نشیند به خاک از سپهر اثیر
هوش مصنوعی: وقتی تیرش به حرکت درآید، از آن طرف نیازی نیست که در آسمان بماند و به راحتی بر روی زمین فرود میآید.
چو رمحش کند با فلک سرکشی
شود زان تغابن شهاب آتشی
هوش مصنوعی: وقتی که نیزهاش با آسمان به مقابله برمیخیزد، از آن نزاع و کشمکش، شهابی داغ و آتشین به وجود میآید.
به بهرام چرخ ار کمند افکند
به خاکش ز اوج بلند افکند
هوش مصنوعی: اگر بهرام چرخ (که نماد قدرت و سلطنت است) چیزی را به زمین بیندازد، او را از اوج بلندی که در آن قرار دارد، پایین میآورد.
به خود و سپر درنیاورد سر
که پاس خداوند بودش سپر
هوش مصنوعی: او به خود و سپرش وابسته نبود و برای دفاع از خود، خداوند را سپر خود قرار داده بود.
زره بر تن خود نکرد استوار
که دریا که دیده ست در چشمه سار
هوش مصنوعی: او زره را بر تن خود محکم نکرد، چرا که دریایی را دیده که در چشمهسار است.
نگهدار آن کس که یزدان بود
چه آسیبش از چرخ گردان بود
هوش مصنوعی: فردی را که خداوند حمایت و نگهداری میکند، حفظ کن و به او کمک کن، زیرا او از مشکلات و آسیبهای زندگی در امان است.
زهی بهر معماری این سرای
تو را ز آب و گل بر کشیده خدای
هوش مصنوعی: ای کاش به خاطر ساخت و ساز این خانه، خداوند تو را از آب و گل آفریده است.
درین پر خلل چار دیوار خویش
مشو یک زمان غافل از کار خویش
هوش مصنوعی: در این چهار دیواری که پر از مشکلات است، یک لحظه هم نباید نسبت به کار خود غافل شوی.
به هر جا فتد رخنه فتنه زای
به یک مشت گل دست رحمت گشای
هوش مصنوعی: هر جا که آشوب و فتنهای به وجود بیاید، با یک دست پر از گل، مهر و رحمت را نثار کن.
مبادا که دور از گل تازه ای
شود رخنه تنگ دروازه ای
هوش مصنوعی: مواظب باش که اگر گل تازهای دور شود، دروازه میتواند تنگتر شود و دسترسی به آن سختتر گردد.
درآید ز دروازه خیل بلا
بگیرد در و بام سیل بلا
هوش مصنوعی: از دروازه، گروهی از مصیبتها وارد میشوند و مانند سیلابی، خانه و سقف را در بر میگیرند.
به هر جا بود زین سرا خانه ای
شود خالی از گنج ویرانه ای
هوش مصنوعی: هر کجا که بروی، این خانه خالی از ثروت و گنج خواهد بود و فقط یک ویرانه باقی میماند.
صدای خوش است این کهن طاق را
که عدل است معموری آفاق را
هوش مصنوعی: این صدا نشاندهنده زیبایی و شکوه این طاق قدیمی است که به معنای عدالت و هماهنگی در جهان است.
ز عدل است این گوی گردان به پای
ز عدل است این تنگ میدان به جای
هوش مصنوعی: این جمله به عدالت اشاره دارد و میگوید که حرکت این گوی به خاطر عدالت است و همچنین تنگی این میدان نیز ناشی از عدالت است. به عبارت دیگر، همه چیز در اینجا تحت تأثیر اصول عادلانهای قرار دارد.
اگر عدل نبود نماند جهان
به هم در رود آشکار و نهان
هوش مصنوعی: اگر انصاف و عدالت در دنیا وجود نداشت، نه تنها همهچیز در معرض مشکلات و نابسامانیها قرار میگرفت، بلکه ناپسندها و زشتیها هم در چشمها و دلها همنمایان میشد.
هر آن دل که از عدل جان پرورد
کجا رو به ظلمات ظلم آورد
هوش مصنوعی: هر دلی که به برکت عدل و انصاف رشد کرده باشد، هرگز به سوی تاریکیهای ظلم و ستم نخواهد رفت.
بترسد ز ظلم آن که سالم هش است
که نفرین مظلوم ظالم کش است
هوش مصنوعی: هر کس که به ظلم دیگران اقدام کند، باید از عواقب کارش بترسد؛ زیرا نفرین و دعاهای کسانی که مورد ظلم قرار گرفتهاند، میتواند او را دچار عذاب و سختی کند.