گنجور

بخش ۱ - آغاز

الهی کمال الهی توراست
جمال جهان پادشاهی توراست
جمال تو از وسع بینش برون
کمال از حد آفرینش فزون
بلندی و پستی نخوانم تو را
مقید به اینها ندانم تو را
نه تنها بلندی و پستی تویی
که هستی ده هست و هستی تویی
تویی جمله و غیر تو هیچ نیست
درین نکته یک مو خم و پیچ نیست
چو بیرونی از عقل و وهم و قیاس
تو را چون شناسم من ناشناس
وز آن رو که پیدا و پنهان تویی
به هر چه افتدم چشم دل آن تویی
جهان نیست جز ساده وش نامه ای
بر او صنع تو حرفکش خامه ای
خرد هست ازان نامه حرف نخست
که دیباچه نامه زان شد درست
بود آخرین حرف ازان آدمی
بر او ختم شد منصب خاتمی
ز آغاز این نامه تا ختم کار
گر آرد یکی نامجو در شمار
همه دفتر فضل و انعام توست
مفصل شده نسخه نام توست
نگویم که نامت هزار و یکیست
که با آن هزاران هزار اندکیست
بهشت است منزلگه زیرکی
که کوشد در احصای صد کم یکی
بجنبان بدین سبحه انگشت من
وزآن مهره گردان قوی پشت من
بود در رهت سبحه خوانی سپهر
که گردد از مهره سان ماه و مهر
به تسبیح خوانی تو می خوانیش
از آنست این مهره گردانیش
طبایع که با یکدگر جنگی اند
ز تدبیر تو رو به یکرنگی اند
ز توست آب با آتش آمیخته
ز تو خاک در باد آویخته
شد از صلح ایشان درین کهنه دیر
بسی خیر ظاهر که الصح خیر
ازان صلح کانها پر از گوهر است
زمین پر درختان بار آور است
وز آنست در جانور زندگی
پس از زندگی وصف پایندگی
وز آنست در آدمی دین و داد
ز دانش به هر کار بند و گشاد
تویی کز تو کس را نباشد گزیر
در افتادگی ها تویی دستگیر
ندارم ز کس دستگیری هوس
ز دست تو می آید این کار و بس
ز تو گر فزایش و گر کاهش است
نه چون فیض خورشید بی خواهش است
بدانی و خواهی و آنگه کنی
به قانون حکمت به آن ره کنی
عبث را درین کارگه راه نیست
ولی هر سر از هر سر آگاه نیست
به ما اختیاری که دادی به کار
ندادی در آن اختیار اختیار
چو سر رشته کار در دست توست
کننده به هر کار پابست توست
سزد گر ز حیرت برآریم دم
چو مختار باشیم و مجبور هم
فلک با همه صیت و طاق و طرنب
نجنبد ز جا تا نگویی بجنب
اگر بی تو موری بجنبد ز جای
در آن جنبش او هم بود یک خدای
ز شرکت زند در جهان خواجه دم
وگر خود شریک است در یک درم
بدین عوی آن کو کشد سر ز راه
دو شاخش نهد شحنه لااله
نشسته ست در طبع هر زیرکی
که دارد دو گیتی مؤثر یکی
یکی جوی جامی دو جویی مکن
به میدان وحدت دو گویی مکن
یکی اصل جمعیت و زندگیست
دویی تخم مرگ و پراکندگیست

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

الهی کمال الهی توراست
جمال جهان پادشاهی توراست
هوش مصنوعی: ای خدا، تمام زیبایی‌های عالم به خاطر جمال توست و سلطنت جهان به دست توست.
جمال تو از وسع بینش برون
کمال از حد آفرینش فزون
هوش مصنوعی: زیبایی تو فراتر از آن چیزی است که می‌توان با چشم دید و کمال تو بیشتر از حد آفرینش است.
بلندی و پستی نخوانم تو را
مقید به اینها ندانم تو را
هوش مصنوعی: من تو را به ویژگی‌های ظاهری و نقص و فزونی نمی‌شناسم و برایم مهم نیست که به این چیزها مقید شوی.
نه تنها بلندی و پستی تویی
که هستی ده هست و هستی تویی
هوش مصنوعی: تنها ویژگی‌های خوب و بد تو نیستی، بلکه تو خود زندگی و وجود داری.
تویی جمله و غیر تو هیچ نیست
درین نکته یک مو خم و پیچ نیست
هوش مصنوعی: تو همه‌چیز هستی و غیر از تو هیچ‌چیز دیگری وجود ندارد. در این موضوع هیچ شک و شبهه‌ای وجود ندارد.
چو بیرونی از عقل و وهم و قیاس
تو را چون شناسم من ناشناس
هوش مصنوعی: وقتی که تو فراتر از عقل و فهم و استدلال هستی، من چگونه می‌توانم تو را بشناسم در حالی که خودم ناپیدا و ناشناخته‌ام؟
وز آن رو که پیدا و پنهان تویی
به هر چه افتدم چشم دل آن تویی
هوش مصنوعی: از آنجا که تو هم در ظاهر و هم در باطن وجود داری، هر چیزی که به آن برمی‌خورم، در حقیقت تویی که در دل به آن می‌نگرم.
جهان نیست جز ساده وش نامه ای
بر او صنع تو حرفکش خامه ای
هوش مصنوعی: جهان چیزی جز یک نامه ساده نیست که آثار خلق تو بر آن نوشته شده است و قلمی که این نامه را می‌نویسد خام و ناپخته است.
خرد هست ازان نامه حرف نخست
که دیباچه نامه زان شد درست
هوش مصنوعی: خرد و دانایی در آغاز نامه وجود دارد، زیرا مقدمه‌ی داستان به درستی تنظیم شده است.
بود آخرین حرف ازان آدمی
بر او ختم شد منصب خاتمی
هوش مصنوعی: در نهایت، زندگی و مقام آن آدمی به پایان رسید و به مقام خاتمیت ختم شد.
ز آغاز این نامه تا ختم کار
گر آرد یکی نامجو در شمار
هوش مصنوعی: از ابتدای این نامه تا پایان کار، کسی پیدا می‌شود که در جستجوی نام و آوازه است.
همه دفتر فضل و انعام توست
مفصل شده نسخه نام توست
هوش مصنوعی: تمام خوبی‌ها و بخشندگی‌های تو در این دفتر ثبت شده است و همه چیز به نام تو نوشته شده است.
نگویم که نامت هزار و یکیست
که با آن هزاران هزار اندکیست
هوش مصنوعی: نباید بگویم که نام تو بسیار زیبا و بی‌نظیر است، چون در واقع نام‌هایی که به اندازه تو ارزشمند و خاص باشند، بسیار زیادند و تعداد آن‌ها به این نام نمی‌رسد.
بهشت است منزلگه زیرکی
که کوشد در احصای صد کم یکی
هوش مصنوعی: افرادی که باهوش و زیرک هستند، در تلاشند که هر چیز کمی را با دقت و هوشمندی جمع‌آوری و به حداکثر برسانند، و این تلاش آنها به منزله‌ی بهشت برایشان است.
بجنبان بدین سبحه انگشت من
وزآن مهره گردان قوی پشت من
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که انگشت من را به حرکت درآور و با قدرت، مهره‌ها را بچرخان. شاعر در اینجا به بازی با مهره‌ها یا زنجیری اشاره می‌کند که نیاز به تحرک و انرژی دارد. در واقع، او از خواننده یا شنونده می‌خواهد که او را به عمل وادار کند و به تحرک وادار می‌کند.
بود در رهت سبحه خوانی سپهر
که گردد از مهره سان ماه و مهر
هوش مصنوعی: در مسیر تو، آسمان همچون تسبیحی است که با نور خورشید و ماه درخشان می‌شود.
به تسبیح خوانی تو می خوانیش
از آنست این مهره گردانیش
هوش مصنوعی: به خاطر این که تو با تسبیح دعا می‌خوانی، این مهره‌ها در دستان تو به گردانش درمی‌آیند.
طبایع که با یکدگر جنگی اند
ز تدبیر تو رو به یکرنگی اند
هوش مصنوعی: جنس‌ها و طبیعت‌هایی که با یکدیگر در تضاد و جنگ هستند، به وسیله تدبیر و تدبیر تو به هم نزدیک‌تر می‌شوند و به یک رنگ و شکل واحد می‌رسند.
ز توست آب با آتش آمیخته
ز تو خاک در باد آویخته
هوش مصنوعی: از توست که آب و آتش با هم ترکیب شده‌اند و از توست که خاک در باد معلق مانده است.
شد از صلح ایشان درین کهنه دیر
بسی خیر ظاهر که الصح خیر
هوش مصنوعی: از همکاری و نزدیکی آنان در این مکان قدیمی، خیر و برکت زیادی نمایان شد؛ زیرا بهترین چیز، صلح و دوستی است.
ازان صلح کانها پر از گوهر است
زمین پر درختان بار آور است
هوش مصنوعی: از آن صلحی که سرشار از ارزش‌ها و زیبایی‌هاست، زمین سرسبز و پوشیده از درختان پربار است.
وز آنست در جانور زندگی
پس از زندگی وصف پایندگی
هوش مصنوعی: زندگی پس از مرگ به زندگی جاودانه‌ای اشاره دارد که در وجود موجودات وجود دارد. این زندگی نشان‌دهنده دوام و پایداری است که از خود تا ابد حفظ می‌شود.
وز آنست در آدمی دین و داد
ز دانش به هر کار بند و گشاد
هوش مصنوعی: از همین‌رو در انسان، دین و عدالت به واسطه دانش به هر کاری محدود و یا آزاد می‌شود.
تویی کز تو کس را نباشد گزیر
در افتادگی ها تویی دستگیر
هوش مصنوعی: تو کسی هستی که هیچ‌کس از تو نمی‌تواند فرار کند؛ در سختی‌ها و مشکلات، تو پشتیبان و یاور هستی.
ندارم ز کس دستگیری هوس
ز دست تو می آید این کار و بس
هوش مصنوعی: من از هیچ‌کس امید کمک ندارم، فقط همین آرزوست که از تو می‌خواهم و بس.
ز تو گر فزایش و گر کاهش است
نه چون فیض خورشید بی خواهش است
هوش مصنوعی: اگر از تو نعمت و برکت بیافزاید یا کم کند، ویژگی آن مانند فیض خورشید نیست که به هیچ چیز وابسته نباشد و خود به خود پخش شود.
بدانی و خواهی و آنگه کنی
به قانون حکمت به آن ره کنی
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که وقتی چیزی را می‌دانی و آن را می‌خواهی، باید طبق اصول و قوانین حکمت عمل کنی و به آن مسیر بروی.
عبث را درین کارگه راه نیست
ولی هر سر از هر سر آگاه نیست
هوش مصنوعی: در اینجا گفته می‌شود که در این مکان یا موقعیت، کارهای بیهوده جایی ندارند، اما هر فردی از حقیقتی که در اینجا وجود دارد، باخبر نیست.
به ما اختیاری که دادی به کار
ندادی در آن اختیار اختیار
هوش مصنوعی: به ما اختیاری داده‌اید، اما در واقع اختیار واقعی در کار نیست.
چو سر رشته کار در دست توست
کننده به هر کار پابست توست
هوش مصنوعی: وقتی که کنترل امور به دست توست، هر عملی که انجام دهی، به تو وابسته است.
سزد گر ز حیرت برآریم دم
چو مختار باشیم و مجبور هم
هوش مصنوعی: اگر در حیرت و سردرگمی به سر ببریم، اما مانند مختار، که با اراده و قدرت عمل کرد، بتوانیم برخیزیم و دست به اقدام بزنیم، شایسته است.
فلک با همه صیت و طاق و طرنب
نجنبد ز جا تا نگویی بجنب
هوش مصنوعی: هیچ چیز در این جهان به حرکت در نمی‌آید و تغییر نمی‌کند، مگر اینکه تو خودت اراده کنی و آغازگری. فضا و زمان منتظر خواست و تصمیم توست تا به حرکت درآید.
اگر بی تو موری بجنبد ز جای
در آن جنبش او هم بود یک خدای
هوش مصنوعی: اگر بی تو حتی موری تکان بخورد، در آن حرکت هم نشانه‌ای از ذات خداست.
ز شرکت زند در جهان خواجه دم
وگر خود شریک است در یک درم
هوش مصنوعی: اگر کسی در این دنیا به واسطهٔ خواجه‌ای که دارد، در زندگی خود سهم و نصیبی دارد، باید بداند که در حقیقت، او نیز باید در ازای آن سهم، ارزشی پرداخت کند، حتی اگر به اندازهٔ یک درم باشد.
بدین عوی آن کو کشد سر ز راه
دو شاخش نهد شحنه لااله
هوش مصنوعی: هر کس که از راه راست منحرف شود و در مسیر نادرست گام بردارد، به عواقب و مشکلاتی دچار خواهد شد.
نشسته ست در طبع هر زیرکی
که دارد دو گیتی مؤثر یکی
هوش مصنوعی: هر فرد زیرکی که وجود دارد، در روح و شخصیتش اثرات دو جهان را می‌توان مشاهده کرد.
یکی جوی جامی دو جویی مکن
به میدان وحدت دو گویی مکن
هوش مصنوعی: در اینجا گفته می‌شود که در مسیر راستین و واقعی زندگی نباید به دو سمت مختلف نگاه کرد یا دو مسیر را انتخاب کرد. بلکه باید بر روی یک هدف و یک مسیر متمرکز بود و از پراکندگی و تردید جدی پرهیز کرد. وحدت و یکپارچگی در اندیشه و عمل اهمیت زیادی دارد.
یکی اصل جمعیت و زندگیست
دویی تخم مرگ و پراکندگیست
هوش مصنوعی: زندگی و جمعیت به وحدت و یکپارچگی نیاز دارد، در حالی که دوگانگی و جدا بودن باعث مرگ و تفرقه می‌شود.

حاشیه ها

1398/06/30 21:08
آذر

با درود فراوان
این شعر برام از این جهت جالب بود که دنبال مطالب دررابطه با این بیت شعر بودم که میگه «جهان را بلندی و پستی تویی، ندانم چه ای، هر چه هستی تویی» که بعضی اون رو منتسب به فردوسی میدونن، که به مطلب و شعر بالا برخوردم که یه نگاه و یا یه درجه از بیتی که آوردم برتر بیان میکنه که : «نه تنها بلندی و پستی تویی/که هستی ده هست و هستی تویی» واقعا باید به این شاعرای ایرانی دستمریزاد گفت.

1402/07/22 12:10
عاشق حافظ

با درود به شما آذر عزیز
من هم به مانند شما برای همین اشعار فردوسی اینجا اومدم ولی متاسفانه این بیت شعر رو پیدا نکردم و در پیرو صحبت های شما باید اضافه کرد که این شاعران مایه افتخار ایران زمین هستند.

 

1399/02/10 08:05
سام

آذر،دوست عزیز.جامی هم به مانند من و شما که صدالبته بیشتر و دقیقتر اشعار و ادبیات قبل از زمانه خود را مطالعه کرده. در اینجا هم بدیهی است که در زمان سرودن بیت مورد اشاره شما،بیت منتسب! به فردوسی را در نظر داشته است. از همین شاعر ،در بیت اول از دفتر دوم سلسلةالذهب، بیت :
“بسم الله الرحمن الرحیم....هست صلای سر خوان کریم“
بدون هیچ شکی تداعی کننده بیت مشهور “
بسم‌الله الرحمن الرحیم... هست کلید در گنج حکیم“
نظامی است.

1399/09/29 10:11
ساسان کمالی

سطر 49
آنچه نید = آنچه ناید

1401/01/14 22:04
سام

"بلندی و پستی نخوانم تو را

مقید به اینها ندانم تو را

نه تنها بلندی و پستی تویی

که هستی ده هست و هستی تویی ‌"

این دوبیت استقبالهای جامی از بیت 

پناه بلندی و پستی تویی

همه نیستند  هر چه هستی تویی

از دیباچه اسکندرنامه نظامی است.‌ اگر فردوسی هم چنین بیتی دارد که الله اعلم .

1402/07/22 12:10
عاشق حافظ

بسیار اشعار زیبایی هستند من داخل اینستاگرام این ابیات فردوسی (جهان را بلندی و پستی تویی ندانم چه ای هر چه هستی تویی) رو دیدم و خوشم اومد البته برای اون داستانی هم گفنه شده بود من می خواستم ببینم که آیا درسنه یا نه ولی هیچ جایی این بیت فردوسی رو پیدا نکردم

1402/07/22 11:10
عاشق حافظ

با سلام 
بنده به دنبال بیتی از فردوسی (جهان را بلندی و پستی تویی-ندانم چه ای هر چه هستی تویی) و اینکه داستانی دارد از ابوالقاسم گرگانی ولی متاسفانه هر گشنم این بیت را پیدا نکردم به هر حال شعر بسیار زیبایی بود که بهش بر خورد کردم و واقعا درست میگن