اسرار خودی
بخش ۱ - اسرار خودی : دی شیخ با چراغ همیگشت گرد شهر بخش ۲ - تمهید : نیست در خشک و تر بیشهٔ من کوتاهی بخش ۳ - در بیان اینکه اصل نظام عالم از خودی است و تسلسل حیات تعینات وجود بر استحکام خودی انحصاردارد : پیکر هستی ز آثار خودی است بخش ۴ - دربیان اینکه حیات خودی از تخلیق و تولید مقاصد است : زندگانی را بقا از مدعا ست بخش ۵ - در بیان اینکه خودی از عشق و محبت استحکام می پذیرد : نقطهٔ نوری که نام او خودی است بخش ۶ - در بیان اینکه خودی از سؤال ضعیف میگردد : ای فراهم کرده از شیران خراج بخش ۷ - در بیان اینکه چون خودی از عشق و محبت محکم میگردد ، قوای ظاهره و مخفیه نظام عالم را مسخر می سازد : از محبت چون خودی محکم شود بخش ۸ - حکایت درین معنی که مسئلهٔ نفی خودی از مخترعات اقوام مغلوبهٔ بنی نوع انسان است که به این طریق مخفی اخلاق اقوام غالبه را ضعیف میسازند : آن شنیدستی که در عهد قدیم بخش ۹ - در معنی اینکه افلاطون یونانی که تصوف و ادبیات اقوام اسلامیه از افکار او اثر عظیم پذیرفته بر مسلک گوسفندی رفته است و از تخیلات او احتراز واجب است : راهب دیرینه افلاطون حکیم بخش ۱۰ - در حقیقت شعر و اصلاح ادبیات اسلامیه : گرم خون انسان ز داغ آرزو