بخش ۲ - تمهید
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
حاشیه ها
سنگ شو ئینه ی اندیشه را" باید باشد: سنگ شو آئینه ی اندیشه را
---
پاسخ: با تشکر؛ تصحیح شد.
به نظرم
ه گرمم ، رخت بر گردون کشم
گرچه دودم از تبار تشم
باید به صورت
آه گرمم ، رخت بر گردون کشم
گرچه دودم از تبار آتشم
نوشته شود.
---
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.
خواهشمند است موارد زیر را تصحیح فرمایید:
نادرست:
فکرم ن هو سر فتراک بست
کو هنوز از نیستی بیرون نجست
در جهان خورشید نوزائیده ام
رسم و ئین فلک نادیده ام
قطره از سیلاب من بیگانه به
قلزم از شوب او دیوانه به
گرم رو از جستجوی نو شوم
روشناس رزوی نو شوم
قیمت جنس سخن بالا کنم
ب چشم خویش در کالاکنم
ذره از خاک بیابان رخت بست
تا شعاع فتاب رد بدست
شکوه شوب غم دوران بدم
از تهی پیمانگی نالان بةدم
این قدر نظاره ام بیتاب شد
بال و پر بشکست و خر خواب شد
روی خود بنمود پیر حق سرشت
کو بحرف پهلوی قر ن نوشت
در گره هنگامه داری چون سپند
محمل خود بر سر تش به بند
چون جرس خر ز هر جزو بدن
ناله ی خاموش را بیرون فکن
تش استی بزم عالم بر فروز
دیگران را هم ز سوز خود بسوز
شنای لذت گفتار شو
ای درای کاروان بیدار شو»
زین سخن تش به پیراهن شدم
مثل نی هنگامه بستن شدم
چون نوا از تار خود برخاستم
جنتی از بهر گوش راستم
عشق سوهان زد مرا ، دم شدم
عالم کیف و کم عالم شدم
من که این شب را چو مه راستم
گرد پای ملت بیضاستم
ملتی در باغ و راغ وازه اش
تش دلها سرود تازه اش
ذره کشت و فتاب انبار کرد
خرمن از صد رومی و عطار کرد
خرده بر مینا مگیر ای هوشمند
دل بذوق خرده ی مینا به بند
درست:
فکرم آن آهو سر فتراک بست
کو هنوز از نیستی بیرون نجست
در جهان خورشید نوزائیده ام
رسم و آئین فلک نادیده ام
قطره از سیلاب من بیگانه به
قلزم از آشوب او دیوانه به
گرم رو از جست و جوی نو شوم
روشناس آرزوی نو شوم
قیمت جنس سخن بالا کنم
آب چشم خویش در کالا کنم
ذره از خاک بیابان رخت بست
تا شعاع آفتاب آرد به دست
شکوه ی آشوب غم دوران بدم
از تهی پیمانگی نالان بدم
این قدر نظاره ام بیتاب شد
بال و پر بشکست و آخر خواب شد
روی خود بنمود پیر حق سرشت
کو بحرف پهلوی قرآن نوشت
در گره هنگامه داری چون سپند
محمل خود بر سر آتش ببند
چون جرس آخر ز هر جزو بدن
ناله ی خاموش را بیرون فکن
آتش استی بزم عالم بر فروز
دیگران را هم ز سوز خود بسوز
آشنای لذت گفتار شو
ای درای کاروان بیدار شو»
زین سخن آتش به پیراهن شدم
مثل نی هنگامه آبستن شدم
چون نوا از تار خود برخاستم
جنتی از بهر گوش آراستم
عشق سوهان زد مرا ، آدم شدم
عالم کیف و کم عالم شدم
من که این شب را چو مه آراستم
گرد پای ملت بیضاستم
ملتی در باغ و راغ آوازه اش
آتش دلها سرود تازه اش
ذره کشت و آفتاب انبار کرد
خرمن از صد رومی و عطار کرد
خرده بر مینا مگیر ای هوشمند
دل به ذوق خرده ی مینا ببند
سروده زیبایی بود. ممنونم.
حرف آ کلا در شعر خیلی جاها جا افتاده است. لطفا اصلاح شود با تشکر
چند جای شعر ا و آ در اول مصرع تایپ نشده،مثل آتش که اش نوشته شده و آیینه که ینه تایپ شده ، لطفا تصحیح فرمایید
لطفا در گذاشت «آ» دقتی بیشتر به خرج بدید ممنون چون حدود بیست نه جای «آ» حذف شده بود کسی که با خود علامه اقبال آشتا نباشد فکر میکند از وزن بدرست
باتشکر
ممنون که اشتباهات را تصحیح فرمودید جزاکم الله خیرا ولی جاهایی پیشنهادها رد شدن معلوم نبود چرا رد شدن اگر معلوم بشه خیلی بهتر است