بخش ۶ - در بیان اینکه خودی از سؤال ضعیف میگردد
ای فراهم کرده از شیران خراج
گشتهای روبه مزاج از احتیاج
خستگی های تو از ناداری است
اصل درد تو همین بیماری است
میرباید رفعت از فکر بلند
میکشد شمع خیال ارجمند
از خم هستی می گلفام گیر
نقد خود از کیسهٔ ایام گیر
خود فرود آ از شتر مثل عمر
الحذر از منت غیر الحذر
تابکی دریوزهٔ منصب کنی
صورت طفلان ز نی مرکب کنی
فطرتی کو بر فلک بندد نظر
پست می گردد ز احسان دگر
از سؤال، افلاس گردد خوارتر
از گدائی گَدیهگر نادارتر
از سؤال آشفته اجزای خودی
بی تجلی نخل سینای خودی
مشت خاک خویش را از هم مپاش
مثل مه رزق خود از پهلو تراش
گرچه باشی تنگروز و تنگبخت
در ره سیلِ بلا افکنده رخت
رزق خویش از نعمت دیگر مجو
موج آب از چشمهٔ خاور مجو
تا نباشی پیش پیغمبر خجل
روز فردائی که باشد جان گسل
ماه را روزی رسد از خوان مهر
داغ بر دل دارد از احسان مهر
همت از حق خواه و با گردون ستیز
آبروی ملت بیضا مریز
آنکه خاشاک بتان از کعبه رُفت
مرد کاسب را «حبیب الله» گفت
وای بر منتپذیر خوانِ غیر
گردنش خَمگشتهٔ احسانِ غیر
خویش را از برقِ لطفِ غیر سوخت
با پشیزی مایهٔ غیرت فروخت
ای خُنُک آن تشنه کاندر آفتاب
مینخواهد از خضر یک جام آب
تر جبین از خجلتِ سائل نشد
شکل آدم ماند و مُشتِ گِل نشد
زیر گردون آن جوان ارجمند
میرود مثل صنوبر سربلند
در تهیدستی شود خوددارتر
بخت او خوابیده، او بیدارتر
قُلزُم زنبیل سیلِ آتش است
گر ز دست خود رسد شبنم، خوشست
چون حباب از غیرت مردانه باش
هم به بحر اندر نگون پیمانه باش
بخش ۵ - در بیان اینکه خودی از عشق و محبت استحکام می پذیرد: نقطهٔ نوری که نام او خودی استبخش ۷ - در بیان اینکه چون خودی از عشق و محبت محکم میگردد ، قوای ظاهره و مخفیه نظام عالم را مسخر می سازد: از محبت چون خودی محکم شود
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: سایت علامه اقبال
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای فراهم کرده از شیران خراج
گشتهای روبه مزاج از احتیاج
هوش مصنوعی: ای کسی که از شیران خراج گرفتهای و به خاطر نیاز به وضعیت مناسبی رسیدهای.
خستگی های تو از ناداری است
اصل درد تو همین بیماری است
هوش مصنوعی: خستگی و ناامیدی تو ناشی از این است که چیزی نداری و مشکل اصلی تو همین احساس کمبود و بیماری است.
میرباید رفعت از فکر بلند
میکشد شمع خیال ارجمند
هوش مصنوعی: اندیشههای عمیق و بلند، انسان را از جایگاههای والای خود دور میکنند و در عین حال، تخیل و افکار ارزشمند همچون شمعی در تاریکی، روشنیبخش و راهنما هستند.
از خم هستی می گلفام گیر
نقد خود از کیسهٔ ایام گیر
هوش مصنوعی: از زیباییهای زندگی بهرهبرداری کن و از فرصتهایی که ایام به تو میدهند، بهترین استفاده را ببر.
خود فرود آ از شتر مثل عمر
الحذر از منت غیر الحذر
هوش مصنوعی: از شتر پایین بیا و مانند عمر، از امید به دیگران پرهیز کن.
تابکی دریوزهٔ منصب کنی
صورت طفلان ز نی مرکب کنی
هوش مصنوعی: تا وقتی که به درخواست منصب بیارزش دیگران پاسخ میدهی، مانند بچهها در میمانند و روحشان را به دور از حقیقت به بازی میگیرند.
فطرتی کو بر فلک بندد نظر
پست می گردد ز احسان دگر
هوش مصنوعی: فطرتی که به بالای آسمان نگاه میکند، با نیکی دیگران او را متواضع و پایین میآورد.
از سؤال، افلاس گردد خوارتر
از گدائی گَدیهگر نادارتر
هوش مصنوعی: سؤال کردن باعث میشود که انسان از گدایی هم بدتر و خوارتر شود، زیرا هیچ چیزی بدتر از این نیست که نیازمندیهای خود را به دیگران وابسته کنیم.
از سؤال آشفته اجزای خودی
بی تجلی نخل سینای خودی
هوش مصنوعی: از پرسش و ناامیدی، اجزای وجود خود را گم کردهام، مانند درخت نخل که هنوز نشانهای از وجود خود ندارد.
مشت خاک خویش را از هم مپاش
مثل مه رزق خود از پهلو تراش
هوش مصنوعی: خودت را ضایع نکن و نگذار که کارهایت به هم بریزد، زیرا مانند اینکه روزیات از کنار تو برداشت میشود، باید تلاش کنی تا بهترین استفاده را از آن داشته باشی.
گرچه باشی تنگروز و تنگبخت
در ره سیلِ بلا افکنده رخت
هوش مصنوعی: هرچند که در سختی و بدبختی به سر میبری و در مسیر طوفان مشکلات قرار گرفتهای، اما باید مقاومت کنی.
رزق خویش از نعمت دیگر مجو
موج آب از چشمهٔ خاور مجو
هوش مصنوعی: از نعمتهای دیگر برای تأمین روزی خود استفاده نکن و به دنبال موج آب از چشمههای دور در شرق نباش.
تا نباشی پیش پیغمبر خجل
روز فردائی که باشد جان گسل
هوش مصنوعی: تا زمانی که در پیش پیامبر نباشی، در روز قیامت که جانها به سختی جدا میشود، شرمنده خواهی بود.
ماه را روزی رسد از خوان مهر
داغ بر دل دارد از احسان مهر
هوش مصنوعی: روزی ماه از مهربانی و محبت به دل اشتباه میزند، و بر دلش داغی از نیکیها و محبتها باقی میماند.
همت از حق خواه و با گردون ستیز
آبروی ملت بیضا مریز
هوش مصنوعی: برای برقراری شأن و آبرو و سربلندی ملت، تلاش و همت خود را از خداوند طلب کن و با مشکلات و چالشها مقابله کن، تا هیچ چیزی باعث ننگ و سرشکستگی ملت نشود.
آنکه خاشاک بتان از کعبه رُفت
مرد کاسب را «حبیب الله» گفت
هوش مصنوعی: آن کسی که در روز قیامت، زشتیهای دنیا را از دلهای مردم میزداید و به جای آن خوبیها را جایگزین میکند، به مرد کارآفرین و تجارتپیشه لقب «دوست خدا» میدهد.
وای بر منتپذیر خوانِ غیر
گردنش خَمگشتهٔ احسانِ غیر
هوش مصنوعی: وای بر کسی که از دیگران انتظار لطف و احسان دارد و در برابر خوبیهای دیگران سر به زیر است و به نوعی در چنگال آنها گرفتار شده است.
خویش را از برقِ لطفِ غیر سوخت
با پشیزی مایهٔ غیرت فروخت
هوش مصنوعی: شخص به خاطر محبت و لطف دیگران زیان دید و به خاطر یک چیز بیارزش احساس غیرت خود را زیر پا گذاشت.
ای خُنُک آن تشنه کاندر آفتاب
مینخواهد از خضر یک جام آب
هوش مصنوعی: ای کاش کسی که در آفتاب تشنه است، به دنبال آب از خضر نباشد و فقط به نیاز خود بسنده کند.
تر جبین از خجلتِ سائل نشد
شکل آدم ماند و مُشتِ گِل نشد
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که انسان در مواجهه با احساس شرم و خجالت، نتوانسته است به طور کامل به خود واقعیاش دست یابد. در نتیجه، او مانند شکل ظاهری خود باقی مانده و به حالت اولیهاش (مشتِ گل) نمیرسد. این تصویر نشاندهندهٔ عدم تحول درونی و ناتوانی در ایجاد تغییرات عمیق در وجود فرد است.
زیر گردون آن جوان ارجمند
میرود مثل صنوبر سربلند
هوش مصنوعی: زیر آسمان، آن جوان باارزش مانند درخت صنوبر با قامت راست و بلند حرکت میکند.
در تهیدستی شود خوددارتر
بخت او خوابیده، او بیدارتر
هوش مصنوعی: در شرایط فقر و محدودیت، آدم باید بیشتر خود را کنترل کند، در حالی که در زندگی، شانس او در خواب است و او باید بیشتر مراقب و هوشیار باشد.
قُلزُم زنبیل سیلِ آتش است
گر ز دست خود رسد شبنم، خوشست
هوش مصنوعی: زنبیل (کیسه) میتواند به سیل آتش تبدیل شود، اما اگر دست خود انسان به شبنم برسد، خوشایند است.
چون حباب از غیرت مردانه باش
هم به بحر اندر نگون پیمانه باش
هوش مصنوعی: اگر مانند حباب باشی که از غیرت و مردانگی پر شده، حتی اگر در بحر عمیق هم باشی، به حالت تزلزل و ناپایداری دچار میشوی.
حاشیه ها
1395/07/28 15:09
امید
بیتی که میگه
ای فراهم کرده از شیران خراج
در عامیانه اینجور جا افتاده:
آنچه شیران را کند روبه مزاج / احتیاج است احتیاج است احتیاج
1399/11/18 10:02
میلاد
دوست عزیز
انکه شیران را کند روبه مزاج از وحشی بافقی هستش که اینجا اقبال لاهوری به شکلی زیبا تضمین اورده
1400/10/13 04:01
شروین پاداشپور
سلام
من در اشعار«وحشی بافقی» در«گنجور» این بیت که نوشتید را پیدا نکردم. اگر نشانی صفحهی مورد نظر را بفرمائید، سپاسگزار میشوم.
1403/05/22 09:07
احمد رحمتبر
آنچه شیران را کند روبه مزاج
احتیاج است، احتیاج است، احتیاج
این بیت در واژهنامه دهخدا، زیر مدخل «روبه مزاج» آمده است و نام شاعر را مولانا نوشته است.