قصاید
شمارهٔ ۱ : گفتمش: یارا چرا لاغر بود پیکر مرا؟ شمارهٔ ۲ : فراز آمد یکی عید همایون اهل ایمان را شمارهٔ ۳ : مژده که میلاد شاه عرش مکان است شمارهٔ ۴ - در مدح میرزا حسن خان گوید : عید غدیر آمد ای ماه میگسار شمارهٔ ۵ - در تهنیت عید غدیر گوید : ساقیا می ده که می جان است گویی نیست هست شمارهٔ ۶ - در مدح جناب امام حسن علیه السلام گوید : بهار آمد که بانگ عندلیب از هر چمن خیزد شمارهٔ ۷ - در مولود حضرت حجت و تهنیت خلعت حسام السلطنه گوید : آشکار از پرده عیدی جان فزا دیدار کرد شمارهٔ ۸ - در ستایش شاهزاده حسام السلطنه گوید : عید مولود شه تاجور گردون فر شمارهٔ ۹ : تا دلم شد به خم زلف رسای تو اسیر شمارهٔ ۱۰ - در مدح حضرت امام ثامن گوید : همچو خضر آب حیات از اهل جانان یافتم