گنجور

شمارهٔ ۴ - در مدح میرزا حسن خان گوید

عید غدیر آمد ای ماه میگسار
بنشین و می بده برخیز و می بیار
گِردِ ستم نگرد‌، راه کرم بپوی
بیخ جفا بکن‌، شاخ وفا بکار
باب سرا ببند‌، بند قبا گشا
دستی فشان به رقص‌، چنگی بزن به تار
امروز از شرف اندر غدیر خم
شد مرتضی علی سلطان تاجدار
چون در غدیر خم خیرالبشر رسید
از حجة الوداع با عزّ و اقتدار
از درگه جلیل‌، جبریل پر گشود
آمد بر رسول چون عبد خاکسار
گفتا تو را چنین ای شاه مرسلین
بعد از سلام‌ها فرموده کردگار
کامروز ای رسول تبلیغ کن به خلق
امر خلافت شاه بهشت و نار
برگو که بعد من حیدر به تخت دین
باشد به هر دو کون شاه بزرگوار
این امر من اگر بر جا نیاوری
از من نکرده‌ای تبلیغ هیچ کار
احمد شکفته گشت در مسند شرف
از امر کردگار چون گل به شاخسار
فرمود کز جهاز منبر بساختند
در منبر از شعف بگرفت پس قرار
زد پنجه و گرفت بازوی مرتضی
برکند از زمین آن دست کردگار
پس گفت کای گروه‌! حیدر وصی من
باشد ز بعد من‌، بر اهل روزگار
هر کس به ملک دین مولای او منم
مولای او بود دارای ذوالفقار
اول قبول کرد گفت رسول را
روح مقدس صدر بزرگوار
خان ستوده‌رای فرخ‌حُسن که هست
از خلق‌ِ او جهان چون باغ قندهار
آن معدن سخا کاندر گَه عطا
دست و دلش بود دریای بی‌کنار
همچون کف کلیم رایش فروغ‌بخش
همچون دم مسیح نطقش روان‌سپار
شیرازهٔ کمال دیباچهٔ هنر
سرمایهٔ جلال پیرایهٔ وقار
آزاده گوهری کز خدمتش همی
آزاده گوهران دارند افتخار
چون معن زائده باشد کریم‌طبع
چون قیس ساعده باشد سخن‌گزار
بخت حرون که کس او را نکرده رام
سر بر خطش نهاد از روی اضطرار
دشمن اگر کند یاد عداوتش
گیتی برآورد از جان او دمار
گردون اگر کشد سر از خطش، کند
در بینیش قضا از کهکشان مهار

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلن مفعول فاعلن
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

عید غدیر آمد ای ماه میگسار
بنشین و می بده برخیز و می بیار
هوش مصنوعی: روز عید غدیر فرارسیده است، ای دوستان خوش‌گذران! بنشینید و شراب بیاورید، بیدار شوید و از این جشن لذت ببرید.
گِردِ ستم نگرد‌، راه کرم بپوی
بیخ جفا بکن‌، شاخ وفا بکار
هوش مصنوعی: به جای اینکه در حلقه ظلم و ستم بپیچید، به دنباله نعمت و کرم بروید. اگر کسی به شما بدی کرد، شما باید رفتار وفادارانه و نیکو داشته باشید.
باب سرا ببند‌، بند قبا گشا
دستی فشان به رقص‌، چنگی بزن به تار
هوش مصنوعی: در را ببند و دکمه‌های قبا را باز کن، دستی را به رقص دراز کن و بر ساز بنواز.
امروز از شرف اندر غدیر خم
شد مرتضی علی سلطان تاجدار
هوش مصنوعی: در امروز، علی، که بزرگ و محترم است، در مکان غدیر خم به عنوان پادشاه تاج‌دار شناخته شد.
چون در غدیر خم خیرالبشر رسید
از حجة الوداع با عزّ و اقتدار
هوش مصنوعی: زمانی که بهترین انسان‌ها در مکانی به نام غدیر خم با عظمت و قدرت بعد از حج آخر خود حاضر شدند، پیام‌هایی را منتقل کردند.
از درگه جلیل‌، جبریل پر گشود
آمد بر رسول چون عبد خاکسار
هوش مصنوعی: از درگاه پرعظمت و با شکوه، جبرئیل با بال‌های گشوده به نزد پیامبر آمد، مانند برده‌ای خاکی و فروتن.
گفتا تو را چنین ای شاه مرسلین
بعد از سلام‌ها فرموده کردگار
هوش مصنوعی: گفت: ای شاه فرستادگان، پس از سلام‌هایی که تقدیم کرده‌ای، این سخن از طرف پروردگار به تو رسیده است.
کامروز ای رسول تبلیغ کن به خلق
امر خلافت شاه بهشت و نار
هوش مصنوعی: امروز ای پیامبر، به مردم بگو که فرمانروایی پادشاه بهشت و جهنم را اعلام کن.
برگو که بعد من حیدر به تخت دین
باشد به هر دو کون شاه بزرگوار
هوش مصنوعی: بگو که پس از من، حیدر به مقام رهبری دین برسد و در هر دو جهان، پادشاهی بزرگ و با افتخار باشد.
این امر من اگر بر جا نیاوری
از من نکرده‌ای تبلیغ هیچ کار
هوش مصنوعی: اگر تو این کار را انجام ندهی، من هم هرگز به دیگران درباره‌اش چیزی نخواهم گفت.
احمد شکفته گشت در مسند شرف
از امر کردگار چون گل به شاخسار
هوش مصنوعی: احمد به مقام والای شرف دست یافت و مانند گلی که بر روی درختان می‌روید، از نعمت و فرمان خدای بزرگ بهره‌مند شد.
فرمود کز جهاز منبر بساختند
در منبر از شعف بگرفت پس قرار
هوش مصنوعی: گفتند از چوب و مواد دیگر منبر ساختند، و وقتی منبر را دید، از خوشحالی آن‌چنان شگفت‌زده شد که آرامش خود را از دست داد.
زد پنجه و گرفت بازوی مرتضی
برکند از زمین آن دست کردگار
هوش مصنوعی: با چنگ زدن، بازوی امیرالمؤمنین را گرفت و آن دست خداوندی را از زمین کنده و جدا کرد.
پس گفت کای گروه‌! حیدر وصی من
باشد ز بعد من‌، بر اهل روزگار
هوش مصنوعی: او گفت: ای جمعیت! بعد از من، حیدر (علی) وصی و جانشین من خواهد بود، بر کسانی که در این دنیا زندگی می‌کنند.
هر کس به ملک دین مولای او منم
مولای او بود دارای ذوالفقار
هوش مصنوعی: هر کسی که در سرزمین دین به او تعلق داشته باشد، من مولای او هستم و صاحب شمشیر ذوالفقار.
اول قبول کرد گفت رسول را
روح مقدس صدر بزرگوار
هوش مصنوعی: در ابتدا، او تأیید کرد و گفت پیغامبر را روح مقدس بزرگوار حمایت می‌کند.
خان ستوده‌رای فرخ‌حُسن که هست
از خلق‌ِ او جهان چون باغ قندهار
هوش مصنوعی: خان ستوده‌سیرت و خوش‌چهره‌ای که وجودش، همچون باغی زیبا و سرسبز، موجب شکوفایی و سرزندگی دنیا است.
آن معدن سخا کاندر گَه عطا
دست و دلش بود دریای بی‌کنار
هوش مصنوعی: آن شخص سخاوتمند که در زمان بخشش و اعطای gifts، دل و دستش همچون دریای بی‌انتهایی است.
همچون کف کلیم رایش فروغ‌بخش
همچون دم مسیح نطقش روان‌سپار
هوش مصنوعی: شخصی مانند کف کلیم، نور بخش است و سخن او مانند دم مسیح، جاندار و پر از حیات است.
شیرازهٔ کمال دیباچهٔ هنر
سرمایهٔ جلال پیرایهٔ وقار
هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی و کمال هنر اشاره دارد و بیان می‌کند که عناصر مختلفی مانند جلال و وقار، نقشی اساسی در ایجاد یک اثر هنری با ارزش و برجسته دارند. به طور کلی می‌توان گفت که ترکیب این ویژگی‌ها باعث شکل‌گیری یک اثر هنری برجسته می‌شود که در آن همه چیز به‌خوبی با هم هماهنگ است.
آزاده گوهری کز خدمتش همی
آزاده گوهران دارند افتخار
هوش مصنوعی: آزاده‌ای که از خدمت او، دیگر آزادگان به خود می‌بالند و افتخار می‌کنند.
چون معن زائده باشد کریم‌طبع
چون قیس ساعده باشد سخن‌گزار
هوش مصنوعی: اگر معنای کلام زیبا و دلنشین باشد، شخصی با سخاوت و بزرگ‌منشی مانند قیس ساعده خواهد بود و می‌تواند به خوبی کلام را بیان کند.
بخت حرون که کس او را نکرده رام
سر بر خطش نهاد از روی اضطرار
هوش مصنوعی: بخت حرون، که هیچ‌کس نتوانسته او را تسلیم کند، در شرایط اضطراری سرنوشتش را بر سر خطی نهاد.
دشمن اگر کند یاد عداوتش
گیتی برآورد از جان او دمار
هوش مصنوعی: اگر دشمنی به یاد دشمنی‌اش بیفتد، جهان از وجود او نابود می‌شود.
گردون اگر کشد سر از خطش، کند
در بینیش قضا از کهکشان مهار
هوش مصنوعی: اگر آسمان بالای سر، از مسیر خود خارج شود، قضا و قدر در چهره‌اش از کهکشان قابل کنترل خواهد بود.