باب سی و یكم: در آنكه وصل معشوق به كس نرسد
شمارهٔ ۱ : چندین در بسته بی کلیدست چه سود شمارهٔ ۲ : کس از می معرفت ندادست نشان شمارهٔ ۳ : چون نیست رهی به هیچ سوئی کس را شمارهٔ ۴ : دل سوختگان که نفس میفرسایند شمارهٔ ۵ : آنها که به عشق گوی بردند همه شمارهٔ ۶ : عقلی که کمال در جنون میبیند شمارهٔ ۷ : دل با غمِ عشق پای ناورد آخر شمارهٔ ۸ : گاهی ز سلوک عقل چون نسناسیم شمارهٔ ۹ : دستی که برین شاخ برومند رسد شمارهٔ ۱۰ : عاشق تن خود با غم پیوست دهد