باب بیست و هشتم: در امیدواری نمودن
شمارهٔ ۱ : تیرِ طلبِ عشق، روان، میانداز شمارهٔ ۲ : تا دولت برگشته چه خواهد کردن شمارهٔ ۳ : تا کی باشم گِردِ جهان در تک و تاز شمارهٔ ۴ : بر دل گرهی بستم و بر جان باری شمارهٔ ۵ : هر چند نیم در ره او بر کاری شمارهٔ ۶ : در اصل چو مقبول ونه مهمل بودم شمارهٔ ۷ : گر دست دهد به زندگانم مردن شمارهٔ ۸ : گفتم که اگرچه هست کارم بنظام شمارهٔ ۹ : جانا! نظری در دل درویشم کن شمارهٔ ۱۰ : عمریست که شرح حال تو میگویم