باب بیست و ششم: در صفت گریستن
شمارهٔ ۱ : چون جان دلم ز سیر،چون برق شدند شمارهٔ ۲ : در عشق مرا چه کار با پردهٔ راز شمارهٔ ۳ : دریای دلم گرچه بسی میآشفت شمارهٔ ۴ : خون دل من که هر دم افزون گردد شمارهٔ ۵ : شب نیست که خون از دل غمناک نریخت شمارهٔ ۶ : این شیوه مصیبت که مرا اکنون است شمارهٔ ۷ : گر دل بشناختی که من کیستمی شمارهٔ ۸ : گر جان گویم جای خرابش بنماند شمارهٔ ۹ : هر شب چو غمی ز چشم من خون ریزد شمارهٔ ۱۰ : چون دریائی کنار من از جا خاست