باب بیست و دوم: در روی به آخرت آوردن و ترك دنیا كردن
شمارهٔ ۱ : دنیا که برای ره گذر باید داشت شمارهٔ ۲ : گر مرد رهی،رَخْت به دریا انداز شمارهٔ ۳ : چون مرگ در افکند به غرقاب ترا شمارهٔ ۴ : چون هرچه بود اندک و بسیار نبود شمارهٔ ۵ : دیدی تو که محنت زده و شاد بمرد شمارهٔ ۶ : عمری به هوس گذاشتی خیز و برو شمارهٔ ۷ : دانی تو که هر که زادناچار بمرد شمارهٔ ۸ : چون قاعدهٔ بقای ما عین فناست شمارهٔ ۹ : کارت همه چون که خوردن و خفتن بود شمارهٔ ۱۰ : تو بیخبری و تا خبر خواهد بود