مقالت دوم: در ماهیت علم شعر و صلاحیت شاعر
بخش ۱ - مقدمه و حکایت اول از احمد بن عبدالله خجستانی : شاعری صناعتی است که شاعر بدان صناعت اتساق مقدمات موهمه کند و التئام قیاسات منتجه بر آن وجه که معنی خرد را بزرگ گرداند و معنی بزرگ را خرد و نیکو را در خلعت زشت باز نماید و زشت را در صورت نیکو جلوه کند و به ایهام قوتهای غضبانی و شهوانی را بر انگیزد تا بدان ایهام طباع را انقباضی و انبساطی بود و امور عظام را در نظام عالم سبب شود. چنان که آوردهاند: بخش ۲ - در ناگزیری بقای اسم پادشاه از شاعران نیکو : پس پادشاه را از شاعر نیک چاره نیست که بقاء اسم او را ترتیب کند و ذکر او را در دواوین و دفاتر مثبت گرداند زیرا که چون پادشاه به امری که ناگزیر است مأمور شود از لشکر و گنج و خزینهٔ او آثار نماند و نام او به سبب شعر شاعران جاوید بماند. بخش ۳ - فصل در چگونگی شاعر و شعر او : اما شاعر باید که سلیم الفطره عظیم الفکره صحیح الطبع جید الرویه دقیق النظر باشد. بخش ۴ - حکایت دو - رودکی و قصیدهٔ بوی جوی مولیان : چنین آوردهاند که نصر بنِ احمد که واسطهٔ عقد آلِ سامان بود، و اوجِ دولتِ آن خاندان ایامِ مُلکِ او بود و اسبابِ تَمنّع و عللِ تَرفّع در غایتِ ساختگی بود، خزائنْ آراسته و لشکرْ جرّار و بندگانْ فرمانبُردار. زمستان به دارالملکِ بخارا مُقام کردی و تابستان به سمرقند رفتی یا به شهری از شهرهای خراسان. بخش ۵ - حکایت سه - محمود و ایاز و عنصری : عشقی که سلطان یمین الدوله محمود را بر ایاز ترک بوده است معروف است و مشهور. بخش ۶ - حکایت چهار - فرخی سیستانی : فرخی از سیستان بود پسر جولوغ غلام امیر خلف بانو. بخش ۷ - حکایت پنج - امیرمعزی : در سنهٔ عشر و خمسمایة پادشاه اسلام سنجر بن ملکشاه اطال الله بقائه و ادام الی المعالی ارتقائه به حد طوس به دشت تروق بهار داد و دو ماه آنجا مقام کرد. بخش ۸ - حکایت شش - ازرقی : آل سلجوق همه شعر دوست بودند اما هیچ کس به شعر دوستیتر از طغانشاه بن الب ارسلان نبود و محاورت و معاشرت او همه با شعرا بود و ندیمان او همه شعرا بودند. چون امیر ابو عبدالله قرشی و ابوبکر ازرقی و ابومنصور بایوسف و شجاعی نسوی و احمد بدیهی و حقیقی و نسیمی و اینها مرتب خدمت بودند و آینده و رونده بسیار بودند همه از او مرزوق و محظوظ. بخش ۹ - حکایت هفت - مسعود سعد سلمان : در شهور سنهٔ اثنتین و سبعین و خمس مایه (اربعمایه_ صح) صاحب غرضی قصه به سلطان ابراهیم برداشت که پسر او سیفالدوله امیر محمود نیت آن دارد که به جانب عراق رود به خدمت ملکشاه. بخش ۱۰ - حکایت هشت - رشیدی : ملک خاقانیان در زمان سلطان خضر بن ابراهیم عظیم طراوتی داشت و شگرف سیاستی و مهابتی که بیش از آن نبود. و او پادشاه خردمند و عادل و ملک آرای بود. ماوراء النهر و ترکستان او را مسلم بود و از جانب خراسان او را فراغتی تمام و خویشی و دوستی و عهد و وثیقت برقرار و از جمله تجمل ملک او یکی آن بود که چون برنشستی به جز دیگر سلاح هفتصد گرز زرین و سیمین پیش اسب او ببردندی.