گنجور

بخش ۱ - مقدمه و حکایت اول از احمد بن عبدالله خجستانی

شاعری صناعتی است که شاعر بدان صناعت اتساق مقدمات موهمه کند و التئام قیاسات منتجه بر آن وجه که معنی خرد را بزرگ گرداند و معنی بزرگ را خرد و نیکو را در خلعت زشت باز نماید و زشت را در صورت نیکو جلوه کند و به ایهام قوتهای غضبانی و شهوانی را بر انگیزد تا بدان ایهام طباع را انقباضی و انبساطی بود و امور عظام را در نظام عالم سبب شود. چنان که آورده‌اند:

حکایت: احمد بن عبدالله الخجستانی را پرسیدند که:

تو مردی خر بنده بودی، به امیری خراسان چون افتادی؟

گفت:

به بادغیس در خجستان روزی دیوان حنظلهٔ بادغیسی همی خواندم، بدین دو بیت رسیدم:

مهتری گر به کام شیر در است
شو خطر کن ز کام شیر بجوی
یا بزرگی و عز و نعمت و جاه
یا چو مردانت مرگ رویاروی

داعیه‌ای در باطن من پدید آمد که به هیچ وجه در آن حالت که اندر بودم راضی نتوانستم بود.

خران را بفروختم و اسب خریدم و از وطن خویش رحلت کردم و به خدمت علی بن اللیث شدم برادر یعقوب بن اللیث و عمرو بن اللیث.

و باز دولت صفاریان در ذروهٔ اوج علیین پرواز همی کرد، و علی برادر کهین بود و یعقوب و عمرو را بر او اقبالی تمام بود.

و چون یعقوب از خراسان به غزنین شد از راه جبال علی بن اللیث مرا از رباط سنگین باز گردانید و به خراسان به شحنگی اقطاعات فرمود.

و من از آن لشکر سواری صد بر راه کرده بودم و سواری بیست از خود داشتم.

و از اقطاعات علی بن اللیث یکی کروخ هری بود و دوم خواف نشابور.

چون به کروخ رسیدم فرمان عرضه کردم. آنچه به من رسید تفرقهٔ لشکر کردم و به لشکر دادم. سوار من سیصد شد.

چون به خواف رسیدم و فرمان عرضه کردم خواجگان خواف تمکین نکردند و گفتند:

ما را شحنه‌ای باید با ده تن.

رای من بر آن جمله قرار گرفت که دست از طاعت صفاریان بازداشتم و خواف را غارت کردم و به روستای بشت بیرون شدم و به بیهق درآمدم.

دو هزار سوار بر من جمع شد بیامدم و نشابور بگرفتم و کار من بالا گرفت و ترقی همی کرد تا جملهٔ خراسان خویشتن را مستخلص گردانیدم.

اصل و سبب این دو بیت شعر بود.

و سلامی اندر تاریخ خویش همی آرد که:

کار احمد بن عبدالله به درجه‌ای رسید که به نشابور یک شب سیصد هزار دینار و پانصد سر اسب و هزار تا جامه ببخشید.

و امروز در تاریخ از ملوک قاهره یکی اوست. اصل آن دو بیت شعر بود.

و در عرب و عجم امثال این بسیار است اما بر این یکی اختصار کردیم.

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: کیانا زرکوب

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

شاعری صناعتی است که شاعر بدان صناعت اتساق مقدمات موهمه کند و التئام قیاسات منتجه بر آن وجه که معنی خرد را بزرگ گرداند و معنی بزرگ را خرد و نیکو را در خلعت زشت باز نماید و زشت را در صورت نیکو جلوه کند و به ایهام قوتهای غضبانی و شهوانی را بر انگیزد تا بدان ایهام طباع را انقباضی و انبساطی بود و امور عظام را در نظام عالم سبب شود. چنان که آورده‌اند:
هوش مصنوعی: شعر یک هنر است که شاعر با استفاده از آن مقدماتی را به گونه‌ای تنظیم می‌کند تا معانی کوچک به شکل بزرگ و معانی بزرگ به شکل کوچک جلوه کنند. همچنین، زیبایی را در ظاهری زشت و زشتی را در ظاهری زیبا به نمایش می‌گذارد. شاعر می‌تواند با کلمات، احساسات شدید و کشش‌های شهوانی را برانگیزد و به این ترتیب، روحیات انسانی را تحت تأثیر قرار دهد و تحولات مهمی را در جهان ایجاد کند.
حکایت: احمد بن عبدالله الخجستانی را پرسیدند که:
هوش مصنوعی: یک بار از احمد بن عبدالله الخجستانی سوالی کردند:
تو مردی خر بنده بودی، به امیری خراسان چون افتادی؟
هوش مصنوعی: تو مردی عادی و ضعیف بودی، چطور به مقام امیری خراسان رسیدی؟
به بادغیس در خجستان روزی دیوان حنظلهٔ بادغیسی همی خواندم، بدین دو بیت رسیدم:
هوش مصنوعی: در بادغیس خجستان، روزی شعری از دیوان حنظلهٔ بادغیسی می‌خواندم و به این دو بیت رسیدم:
مهتری گر به کام شیر در است
شو خطر کن ز کام شیر بجوی
هوش مصنوعی: اگر کسی به مقام بالا و مهمی دست یابد، باید آماده‌ی مواجهه با مشکلات و خطرات باشد. نباید از چالش‌ها بترسد و باید همواره در جست‌وجوی موفقیت باشد.
یا بزرگی و عز و نعمت و جاه
یا چو مردانت مرگ رویاروی
هوش مصنوعی: به دو گزینه می‌توان دست یافت: یا مقام و عظمت و ثروت و شرف به دست می‌آوری، یا مانند مردان بزرگ، با شجاعت و رو در رو با مرگ مواجه می‌شوی.
داعیه‌ای در باطن من پدید آمد که به هیچ وجه در آن حالت که اندر بودم راضی نتوانستم بود.
هوش مصنوعی: احساسی در عمق وجودم به وجود آمد که در آن وضعیت نتوانستم هیچ‌گونه رضایتی داشته باشم.
خران را بفروختم و اسب خریدم و از وطن خویش رحلت کردم و به خدمت علی بن اللیث شدم برادر یعقوب بن اللیث و عمرو بن اللیث.
هوش مصنوعی: من خرهای خود را فروختم و با پول آن‌ها اسبی خریدم و از دیار خود دور شدم تا به خدمت علی بن اللیث، برادر یعقوب و عمرو بن اللیث، بپیوندم.
و باز دولت صفاریان در ذروهٔ اوج علیین پرواز همی کرد، و علی برادر کهین بود و یعقوب و عمرو را بر او اقبالی تمام بود.
هوش مصنوعی: دولت صفاریان در اوج قدرت و شکوه خود قرار داشت و علی، برادر کیهین، به طور کامل مورد توجه یعقوب و عمرو بود.
و چون یعقوب از خراسان به غزنین شد از راه جبال علی بن اللیث مرا از رباط سنگین باز گردانید و به خراسان به شحنگی اقطاعات فرمود.
هوش مصنوعی: یعقوب پس از اینکه از خراسان به غزنین رفت، از راه کوه‌های علی بن اللیث مرا از رباط سنگین برگرداند و به خراسان فرستاد تا در شحنگی اقطاعات را مدیریت کنم.
و من از آن لشکر سواری صد بر راه کرده بودم و سواری بیست از خود داشتم.
هوش مصنوعی: من از آن گروه سواران یک صد نفر را در مسیر قرار داده بودم و خودم نیز بیست سوار داشتم.
و از اقطاعات علی بن اللیث یکی کروخ هری بود و دوم خواف نشابور.
هوش مصنوعی: علی بن اللیث از بخش‌هایی را که به آنها اشاره می‌شود، یکی کروخ هری و دیگری خواف نشابور است.
چون به کروخ رسیدم فرمان عرضه کردم. آنچه به من رسید تفرقهٔ لشکر کردم و به لشکر دادم. سوار من سیصد شد.
هوش مصنوعی: زمانی که به کروخ رسیدم، دستور حمله را صادر کردم. آنچه به من رسید باعث تقسیم لشکر شد و آن را به نفراتم دادم. تعداد سواران من به سیصد نفر رسید.
چون به خواف رسیدم و فرمان عرضه کردم خواجگان خواف تمکین نکردند و گفتند:
هوش مصنوعی: وقتی به خواف رسیدم و درخواست خود را مطرح کردم، خواجگان خواف به خواسته من توجه نکردند و گفتند:
ما را شحنه‌ای باید با ده تن.
هوش مصنوعی: ما به یک نگهبان نیاز داریم که بتواند با ده نفر دیگر همکاری کند.
رای من بر آن جمله قرار گرفت که دست از طاعت صفاریان بازداشتم و خواف را غارت کردم و به روستای بشت بیرون شدم و به بیهق درآمدم.
هوش مصنوعی: من تصمیم گرفتم که دیگر از اطاعت صفاریان دست بکشم، بنابراین به غارت خواف پرداختم و به روستای بشت رفتم و سپس وارد بیهق شدم.
دو هزار سوار بر من جمع شد بیامدم و نشابور بگرفتم و کار من بالا گرفت و ترقی همی کرد تا جملهٔ خراسان خویشتن را مستخلص گردانیدم.
هوش مصنوعی: دو هزار سوار به من پیوستند، به نشابور آمدم و اوضاع کارم بهبود یافت و پیشرفت کردم تا این که تمام خراسان را تحت کنترل خود درآوردم.
اصل و سبب این دو بیت شعر بود.
هوش مصنوعی: این دو بیت شعر اساس و منشاء خاصی دارد.
کار احمد بن عبدالله به درجه‌ای رسید که به نشابور یک شب سیصد هزار دینار و پانصد سر اسب و هزار تا جامه ببخشید.
هوش مصنوعی: احمد بن عبدالله به مرحله‌ای از ثروت و قدرت رسید که یک شب در نشابور سیصد هزار دینار، پانصد رأس اسب و هزار دست لباس اهدا کرد.
و امروز در تاریخ از ملوک قاهره یکی اوست. اصل آن دو بیت شعر بود.
هوش مصنوعی: و امروز در تاریخ، از پادشاهان قاهره، او یکی است. در اصل، این جمله از دو بیت شعر گرفته شده است.
و در عرب و عجم امثال این بسیار است اما بر این یکی اختصار کردیم.
هوش مصنوعی: در بین عرب‌ها و عجم‌ها مثال‌های زیادی از این موضوع وجود دارد، اما ما به این یکی بسنده کرده‌ایم.

خوانش ها

بخش ۱ - مقدمه و حکایت اول از احمد بن عبدالله خجستانی به خوانش حمیدرضا محمدی

آهنگ ها

این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟

"مهتری (در مقام زاهد)"
با صدای شهرام ناظری (آلبوم خنیاگر)