شاعری صناعتی است که شاعر بدان صناعت اتساق مقدمات موهمه کند و التئام قیاسات منتجه بر آن وجه که معنی خرد را بزرگ گرداند و معنی بزرگ را خرد و نیکو را در خلعت زشت باز نماید و زشت را در صورت نیکو جلوه کند و به ایهام قوتهای غضبانی و شهوانی را بر انگیزد تا بدان ایهام طباع را انقباضی و انبساطی بود و امور عظام را در نظام عالم سبب شود. چنان که آوردهاند:
حکایت: احمد بن عبدالله الخجستانی را پرسیدند که:
تو مردی خر بنده بودی، به امیری خراسان چون افتادی؟
گفت:
به بادغیس در خجستان روزی دیوان حنظلهٔ بادغیسی همی خواندم، بدین دو بیت رسیدم:
مهتری گر به کام شیر در است
شو خطر کن ز کام شیر بجوی
یا بزرگی و عز و نعمت و جاه
یا چو مردانت مرگ رویاروی
داعیهای در باطن من پدید آمد که به هیچ وجه در آن حالت که اندر بودم راضی نتوانستم بود.
خران را بفروختم و اسب خریدم و از وطن خویش رحلت کردم و به خدمت علی بن اللیث شدم برادر یعقوب بن اللیث و عمرو بن اللیث.
و باز دولت صفاریان در ذروهٔ اوج علیین پرواز همی کرد، و علی برادر کهین بود و یعقوب و عمرو را بر او اقبالی تمام بود.
و چون یعقوب از خراسان به غزنین شد از راه جبال علی بن اللیث مرا از رباط سنگین باز گردانید و به خراسان به شحنگی اقطاعات فرمود.
و من از آن لشکر سواری صد بر راه کرده بودم و سواری بیست از خود داشتم.
و از اقطاعات علی بن اللیث یکی کروخ هری بود و دوم خواف نشابور.
چون به کروخ رسیدم فرمان عرضه کردم. آنچه به من رسید تفرقهٔ لشکر کردم و به لشکر دادم. سوار من سیصد شد.
چون به خواف رسیدم و فرمان عرضه کردم خواجگان خواف تمکین نکردند و گفتند:
ما را شحنهای باید با ده تن.
رای من بر آن جمله قرار گرفت که دست از طاعت صفاریان بازداشتم و خواف را غارت کردم و به روستای بشت بیرون شدم و به بیهق درآمدم.
دو هزار سوار بر من جمع شد بیامدم و نشابور بگرفتم و کار من بالا گرفت و ترقی همی کرد تا جملهٔ خراسان خویشتن را مستخلص گردانیدم.
اصل و سبب این دو بیت شعر بود.
و سلامی اندر تاریخ خویش همی آرد که:
کار احمد بن عبدالله به درجهای رسید که به نشابور یک شب سیصد هزار دینار و پانصد سر اسب و هزار تا جامه ببخشید.
و امروز در تاریخ از ملوک قاهره یکی اوست. اصل آن دو بیت شعر بود.
و در عرب و عجم امثال این بسیار است اما بر این یکی اختصار کردیم.
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: کیانا زرکوب
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
شاعری صناعتی است که شاعر بدان صناعت اتساق مقدمات موهمه کند و التئام قیاسات منتجه بر آن وجه که معنی خرد را بزرگ گرداند و معنی بزرگ را خرد و نیکو را در خلعت زشت باز نماید و زشت را در صورت نیکو جلوه کند و به ایهام قوتهای غضبانی و شهوانی را بر انگیزد تا بدان ایهام طباع را انقباضی و انبساطی بود و امور عظام را در نظام عالم سبب شود. چنان که آوردهاند:
هوش مصنوعی: شعر یک هنر است که شاعر با استفاده از آن مقدماتی را به گونهای تنظیم میکند تا معانی کوچک به شکل بزرگ و معانی بزرگ به شکل کوچک جلوه کنند. همچنین، زیبایی را در ظاهری زشت و زشتی را در ظاهری زیبا به نمایش میگذارد. شاعر میتواند با کلمات، احساسات شدید و کششهای شهوانی را برانگیزد و به این ترتیب، روحیات انسانی را تحت تأثیر قرار دهد و تحولات مهمی را در جهان ایجاد کند.
حکایت: احمد بن عبدالله الخجستانی را پرسیدند که:
هوش مصنوعی: یک بار از احمد بن عبدالله الخجستانی سوالی کردند:
تو مردی خر بنده بودی، به امیری خراسان چون افتادی؟
هوش مصنوعی: تو مردی عادی و ضعیف بودی، چطور به مقام امیری خراسان رسیدی؟
به بادغیس در خجستان روزی دیوان حنظلهٔ بادغیسی همی خواندم، بدین دو بیت رسیدم:
هوش مصنوعی: در بادغیس خجستان، روزی شعری از دیوان حنظلهٔ بادغیسی میخواندم و به این دو بیت رسیدم:
مهتری گر به کام شیر در است
شو خطر کن ز کام شیر بجوی
هوش مصنوعی: اگر کسی به مقام بالا و مهمی دست یابد، باید آمادهی مواجهه با مشکلات و خطرات باشد. نباید از چالشها بترسد و باید همواره در جستوجوی موفقیت باشد.
یا بزرگی و عز و نعمت و جاه
یا چو مردانت مرگ رویاروی
هوش مصنوعی: به دو گزینه میتوان دست یافت: یا مقام و عظمت و ثروت و شرف به دست میآوری، یا مانند مردان بزرگ، با شجاعت و رو در رو با مرگ مواجه میشوی.
داعیهای در باطن من پدید آمد که به هیچ وجه در آن حالت که اندر بودم راضی نتوانستم بود.
هوش مصنوعی: احساسی در عمق وجودم به وجود آمد که در آن وضعیت نتوانستم هیچگونه رضایتی داشته باشم.
خران را بفروختم و اسب خریدم و از وطن خویش رحلت کردم و به خدمت علی بن اللیث شدم برادر یعقوب بن اللیث و عمرو بن اللیث.
هوش مصنوعی: من خرهای خود را فروختم و با پول آنها اسبی خریدم و از دیار خود دور شدم تا به خدمت علی بن اللیث، برادر یعقوب و عمرو بن اللیث، بپیوندم.
و باز دولت صفاریان در ذروهٔ اوج علیین پرواز همی کرد، و علی برادر کهین بود و یعقوب و عمرو را بر او اقبالی تمام بود.
هوش مصنوعی: دولت صفاریان در اوج قدرت و شکوه خود قرار داشت و علی، برادر کیهین، به طور کامل مورد توجه یعقوب و عمرو بود.
و چون یعقوب از خراسان به غزنین شد از راه جبال علی بن اللیث مرا از رباط سنگین باز گردانید و به خراسان به شحنگی اقطاعات فرمود.
هوش مصنوعی: یعقوب پس از اینکه از خراسان به غزنین رفت، از راه کوههای علی بن اللیث مرا از رباط سنگین برگرداند و به خراسان فرستاد تا در شحنگی اقطاعات را مدیریت کنم.
و من از آن لشکر سواری صد بر راه کرده بودم و سواری بیست از خود داشتم.
هوش مصنوعی: من از آن گروه سواران یک صد نفر را در مسیر قرار داده بودم و خودم نیز بیست سوار داشتم.
و از اقطاعات علی بن اللیث یکی کروخ هری بود و دوم خواف نشابور.
هوش مصنوعی: علی بن اللیث از بخشهایی را که به آنها اشاره میشود، یکی کروخ هری و دیگری خواف نشابور است.
چون به کروخ رسیدم فرمان عرضه کردم. آنچه به من رسید تفرقهٔ لشکر کردم و به لشکر دادم. سوار من سیصد شد.
هوش مصنوعی: زمانی که به کروخ رسیدم، دستور حمله را صادر کردم. آنچه به من رسید باعث تقسیم لشکر شد و آن را به نفراتم دادم. تعداد سواران من به سیصد نفر رسید.
چون به خواف رسیدم و فرمان عرضه کردم خواجگان خواف تمکین نکردند و گفتند:
هوش مصنوعی: وقتی به خواف رسیدم و درخواست خود را مطرح کردم، خواجگان خواف به خواسته من توجه نکردند و گفتند:
ما را شحنهای باید با ده تن.
هوش مصنوعی: ما به یک نگهبان نیاز داریم که بتواند با ده نفر دیگر همکاری کند.
رای من بر آن جمله قرار گرفت که دست از طاعت صفاریان بازداشتم و خواف را غارت کردم و به روستای بشت بیرون شدم و به بیهق درآمدم.
هوش مصنوعی: من تصمیم گرفتم که دیگر از اطاعت صفاریان دست بکشم، بنابراین به غارت خواف پرداختم و به روستای بشت رفتم و سپس وارد بیهق شدم.
دو هزار سوار بر من جمع شد بیامدم و نشابور بگرفتم و کار من بالا گرفت و ترقی همی کرد تا جملهٔ خراسان خویشتن را مستخلص گردانیدم.
هوش مصنوعی: دو هزار سوار به من پیوستند، به نشابور آمدم و اوضاع کارم بهبود یافت و پیشرفت کردم تا این که تمام خراسان را تحت کنترل خود درآوردم.
اصل و سبب این دو بیت شعر بود.
هوش مصنوعی: این دو بیت شعر اساس و منشاء خاصی دارد.
کار احمد بن عبدالله به درجهای رسید که به نشابور یک شب سیصد هزار دینار و پانصد سر اسب و هزار تا جامه ببخشید.
هوش مصنوعی: احمد بن عبدالله به مرحلهای از ثروت و قدرت رسید که یک شب در نشابور سیصد هزار دینار، پانصد رأس اسب و هزار دست لباس اهدا کرد.
و امروز در تاریخ از ملوک قاهره یکی اوست. اصل آن دو بیت شعر بود.
هوش مصنوعی: و امروز در تاریخ، از پادشاهان قاهره، او یکی است. در اصل، این جمله از دو بیت شعر گرفته شده است.
و در عرب و عجم امثال این بسیار است اما بر این یکی اختصار کردیم.
هوش مصنوعی: در بین عربها و عجمها مثالهای زیادی از این موضوع وجود دارد، اما ما به این یکی بسنده کردهایم.