اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعل (وزن رباعی)
قالب شعری: رباعی
منبع اولیه: کیانا زرکوب
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
آل سلجوق همه شعر دوست بودند اما هیچ کس به شعر دوستیتر از طغانشاه بن الب ارسلان نبود و محاورت و معاشرت او همه با شعرا بود و ندیمان او همه شعرا بودند. چون امیر ابو عبدالله قرشی و ابوبکر ازرقی و ابومنصور بایوسف و شجاعی نسوی و احمد بدیهی و حقیقی و نسیمی و اینها مرتب خدمت بودند و آینده و رونده بسیار بودند همه از او مرزوق و محظوظ.
هوش مصنوعی: آل سلجوق به شعر علاقه زیادی داشتند، اما هیچ کس بیشتر از طغانشاه بن الب ارسلان به شعر و شاعری عشق نمیورزید. او بیشتر اوقات خود را در محافل شعری سپری میکرد و همراهان او اکثراً شاعران بودند. افرادی چون امیر ابو عبدالله قرشی، ابوبکر ازرقی، ابومنصور بایوسف، شجاعی نسوی، احمد بدیهی، حقیقی و نسیمی همواره در کنار او بودند و از این دوستی و معاشرت بهرهمند میشدند.
مگر روزی امیر با احمد بدیهی نرد میباخت و نرد ده هزاری به پایین کشیده بود و امیر سه مهره در ششگاه داشت و احمد بدیهی سه مهره در یکگاه و ضربْ امیر را بود.
هوش مصنوعی: روزی امیر در حال بازی نرد با احمد بدیهی بود. امیر در حالی که ده هزار تومان در بازی شرط بسته بود، سه مهره در ششگاه داشت و احمد بدیهی هم سه مهره در یکگاه داشت. در این بازی، نوبت به امیر رسیده بود تا حرکتی انجام دهد.
احتیاطها کرد و بینداخت تا سهشش زند، سهیک برآمد. عظیم طیره شد و از طبع برفت و جای آن بود و آن غضب به درجهای کشید که هر ساعت دست به تیغ میکرد و ندیمان چون برگ بر درخت همیلرزیدند که پادشاه بود و کودک بود و مقمور به چنان زخمی.
هوش مصنوعی: احتیاطهایی انجام داد و دست به کار شد تا سه شش را زند، ولی در نهایت سه یک پیش آمد. این موضوع او را از کوره به در برد و خشمش به حدی رسید که هر لحظه آماده بود که دست به سلاح ببرد. اطرافیانش، مانند برگهای درخت، به شدت میلرزیدند، چرا که هم او پادشاه بود و هم کودکی بود که تحت تأثیر چنین زخمی قرار داشت.
ابوبکر ازرقی برخاست و به نزدیک مطربان شد و این دوبیتی بازخواند:
هوش مصنوعی: ابوبکر ازرقی بلند شد و به سمت سازندگان موسیقی رفت و این دو بیت شعر را دوباره خواند.
گر شاه سهشش خواست سهیک زخم افتاد
تا ظن نبری که کعبتین داد نداد
هوش مصنوعی: اگر شاه سهگانهای بخواهد، یک زخم از سه زخم میافتد تا به گمان نیفتی که کعبه را داد یا نداد.
آن زخم که کرد رای شاهنشه یاد
در خدمت شاه، روی بر خاک نهاد
هوش مصنوعی: آن زخم که به خاطر اراده پادشاه به وجود آمده است، به یاد آن پادشاه، در خدمت او بر زمین افتاد.
بامنصور بایوسف در سنهٔ تسع و خمسمایة که من به هرات افتادم مرا حکایت کرد که امیر طغانشاه بدین دوبیتی چنان بانشاط آمد و خوشطبع گشت که بر چشمهای ازرقی بوسه داد و زر خواست پانصد دینار و در دهان او میکرد تا یک درست مانده بود و به نشاط اندر آمد و بخشش کرد. سبب آن همه یک دوبیتی بود.
هوش مصنوعی: در سال ۵۳۹ هجری که به هرات رفت، شخصی به نام منصور بایوسف داستانی را برایش نقل کرد. او نقل کرد که امیر طغانشاه با خواندن یک دوبیتی بسیار شاد و خوشطبع شد بهطوری که به چشمان زیبای کسی بوسه زد و از او پانصد دینار طلا خواست. سپس آن پول را به دهان او گذاشت و به خاطر شوقی که داشت، به بخشش هم روی آورد. تمام این شادی و بخشش تنها به خاطر یک دوبیتی بود.
ایزد تبارک و تعالی بر هر دو رحمت کناد بمنه و کرمه.
هوش مصنوعی: خداوند بزرگ و مهربان به هر دوی آنها رحمت و نعمت عطا کند.
حاشیه ها
«سنهٔ تسع و خمس مأه» سال ۵۰۹ هجری قمری است.