گنجور

بخش ۹ - حکایت هفت - مسعود سعد سلمان

در شهور سنهٔ اثنتین و سبعین و خمس مایه (اربعمایه_ صح) صاحب غرضی قصه به سلطان ابراهیم برداشت که پسر او سیف‌الدوله امیر محمود نیت آن دارد که به جانب عراق رود به خدمت ملکشاه.

سلطان را غیرت کرد و چنان ساخت که او را ناگاه بگرفت و ببست و به حصار فرستاد. و ندیمان او را بند کردند و به حصارها فرستاد از جمله یکی مسعود سعد سلمان بود و او را به وجیرستان به قلعهٔ نای فرستادند.

از قلعهٔ نای دوبیتی به سلطان فرستاد:

در بند تو ای شاه ملکشه باید
تا بند تو پای تاجداری ساید
آن کس که ز پشت سعد سلمان آید
گر زهر شود ملک تو را نگزاید

این دوبیتی علی خاص بر سلطان برد.

بر او هیچ اثری نکرد.

و ارباب خرد و اصحاب انصاف دانند که حبسیات مسعود در علو به چه درجه‌ای رسیده است و در فصاحت به چه پایه بود. وقت باشد که من از اشعار او همی‌خوانم موی بر اندام من برپای خیزد و جای آن بود که آب از چشم من برود.

جملهٔ این اشعار بر آن پادشاه خواندند و او بشنید که بر هیچ موضع او گرم نشد.

و از دنیا برفت و آن آزادمرد را در زندان بگذاشت.

مدت حبس او به سبب قربت سیف‌الدوله دوازده سال بود [و] در روزگار سلطان مسعود ابراهیم به سبب قربت او ابونصر پارسی را هشت سال بود.

و چندان قصائد غرر و نفائس درر که از طبع وقاد او زاده البته هیچ مسموع نیفتاد.

بعد از هشت سال ثقة الملک طاهر علی مشکان او را بیرون آورد و جمله آن آزاد‌مرد در دولت ایشان همهٔ عمر در حبس به سر برد و این بدنامی در آن خاندان بزرگ بماند.

و من بنده اینجا متوقفم که این حال را بر چه حمل کنم؟ بر ثبات رأی یا بر غفلت طبع یا بر قساوت قلب یا بر بددلی؟ در جمله ستوده نیست و ندیدم هیچ خردمند که آن دولت را بر این حزم و احتیاط محمدت کرد.

و از سلطان عالم غیاث الدنیا و الدین محمد بن ملکشاه به در همدان در واقعهٔ امیر شهاب الدین قتلمش الب غازی که داماد او بود به خواهر طیب الله تربتهما و رفع فی الجنان رتبتهما شنیدم که خصم در حبس داشتن نشان بددلی است زیرا که از دو حال بیرون نیست یا مصلح است یا مفسد، اگر مصلح است در حبس نگاه داشتن ظلم است و اگر مفسد است مفسد را زنده گذاشتن هم ظلم است.

در جمله بر مسعود به سر آمد و آن بدنامی تا دامن قیامت بماند.

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعل (وزن رباعی)
قالب شعری: رباعی
منبع اولیه: کیانا زرکوب

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

در شهور سنهٔ اثنتین و سبعین و خمس مایه (اربعمایه_ صح) صاحب غرضی قصه به سلطان ابراهیم برداشت که پسر او سیف‌الدوله امیر محمود نیت آن دارد که به جانب عراق رود به خدمت ملکشاه.
هوش مصنوعی: در سال ۷۵۵ هجری، شخصی داستانی را به سلطان ابراهیم نقل کرد مبنی بر اینکه پسر او، سیف‌الدوله امیر محمود، تصمیم دارد به عراق رفته و به خدمت ملکشاه برود.
سلطان را غیرت کرد و چنان ساخت که او را ناگاه بگرفت و ببست و به حصار فرستاد. و ندیمان او را بند کردند و به حصارها فرستاد از جمله یکی مسعود سعد سلمان بود و او را به وجیرستان به قلعهٔ نای فرستادند.
هوش مصنوعی: سلطان تحت تأثیر احساساتش قرار گرفت و ناگهان او را به اسارت گرفت و به زندان فرستاد. همچنین یاران او را نیز بازداشت کردند و به زندان‌ها منتقل کردند. یکی از آنها مسعود سعد سلمان بود که به قلعه نای در وجیرستان فرستاده شد.
از قلعهٔ نای دوبیتی به سلطان فرستاد:
هوش مصنوعی: از قلعهٔ نای دوبیتی پیامی به سلطان فرستاده شد.
در بند تو ای شاه ملکشه باید
تا بند تو پای تاجداری ساید
هوش مصنوعی: ای پادشاه، من همیشه در تبعیت و پیروی از تو هستم، زیرا برای حفظ مقام و سلطنت تو باید به عشق و محبتت ادامه دهم.
آن کس که ز پشت سعد سلمان آید
گر زهر شود ملک تو را نگزاید
هوش مصنوعی: هر کس که از پشت سعد سلمان برآید، حتی اگر زهر باشد، به تو آسیب نخواهد رساند.
این دوبیتی علی خاص بر سلطان برد.
هوش مصنوعی: این دو بیت خاص برای سلطان تقدیم شده است.
بر او هیچ اثری نکرد.
هوش مصنوعی: بر او هیچ تأثیری نداشت.
و ارباب خرد و اصحاب انصاف دانند که حبسیات مسعود در علو به چه درجه‌ای رسیده است و در فصاحت به چه پایه بود. وقت باشد که من از اشعار او همی‌خوانم موی بر اندام من برپای خیزد و جای آن بود که آب از چشم من برود.
هوش مصنوعی: آقایان فرزانه و افراد با انصاف می‌دانند که اشعار مسعود در چه سطح بالایی از زیبایی و فصاحت قرار دارد. وقتی که من اشعار او را می‌خوانم، موهایم به خاطر هیجان راست می‌شوند و واقعاً جای آن دارد که اشک از چشمانم بریزد.
جملهٔ این اشعار بر آن پادشاه خواندند و او بشنید که بر هیچ موضع او گرم نشد.
هوش مصنوعی: این اشعار را به آن پادشاه خواندند و او شنید که بر هیچ موضوعی او دچار هیجان و تلاطم نشد.
و از دنیا برفت و آن آزادمرد را در زندان بگذاشت.
هوش مصنوعی: او از دنیا رفت و آن مرد آزاد را در زندان باقی گذاشت.
مدت حبس او به سبب قربت سیف‌الدوله دوازده سال بود [و] در روزگار سلطان مسعود ابراهیم به سبب قربت او ابونصر پارسی را هشت سال بود.
هوش مصنوعی: مدت زندانی بودن او به دلیل نزدیکی‌اش به سیف‌الدوله دوازده سال طول کشید و در زمان سلطان مسعود ابراهیم به خاطر نزدیکی او، ابونصر پارسی نیز هشت سال در زندان بود.
و چندان قصائد غرر و نفائس درر که از طبع وقاد او زاده البته هیچ مسموع نیفتاد.
هوش مصنوعی: و همچنین شعرهای بسیار زیبا و ارزشمندی که از استعداد بالای او برخواسته، هیچ‌گاه شنیده نشده است.
بعد از هشت سال ثقة الملک طاهر علی مشکان او را بیرون آورد و جمله آن آزاد‌مرد در دولت ایشان همهٔ عمر در حبس به سر برد و این بدنامی در آن خاندان بزرگ بماند.
هوش مصنوعی: بعد از هشت سال، ثقة الملک طاهر علی مشکان را آزاد کرد. تمامی آن افراد آزادشده در حکومت ایشان، تمام عمر خود را در زندان گذراندند و این ننگ برای آن خاندان بزرگ باقی ماند.
و من بنده اینجا متوقفم که این حال را بر چه حمل کنم؟ بر ثبات رأی یا بر غفلت طبع یا بر قساوت قلب یا بر بددلی؟ در جمله ستوده نیست و ندیدم هیچ خردمند که آن دولت را بر این حزم و احتیاط محمدت کرد.
هوش مصنوعی: من در اینجا دچار سردرگمی شده‌ام که این وضعیت را به چه چیزی نسبت دهم؟ آیا به ثبات نظر، غفلت در طبع، سخت‌دلی یا بدگمانی؟ در کل این حالت مورد تحسین نیست و هیچ خردمندی را ندیده‌ام که این نوع احتیاط و احتیاط را ستوده باشد.
و از سلطان عالم غیاث الدنیا و الدین محمد بن ملکشاه به در همدان در واقعهٔ امیر شهاب الدین قتلمش الب غازی که داماد او بود به خواهر طیب الله تربتهما و رفع فی الجنان رتبتهما شنیدم که خصم در حبس داشتن نشان بددلی است زیرا که از دو حال بیرون نیست یا مصلح است یا مفسد، اگر مصلح است در حبس نگاه داشتن ظلم است و اگر مفسد است مفسد را زنده گذاشتن هم ظلم است.
هوش مصنوعی: از سلطان عالم، غیاث الدنیا و الدین محمد بن ملکشاه، در همدان در مورد واقعهٔ امیر شهاب الدین قتلمش الب غازی که داماد او بود و همچنین درباره خواهرش، مطالبی شنیدم. در این زمینه، به نکته‌ای اشاره شده که نگه‌داشتن خصم در حبس، نشان‌دهنده بددلی است. زیرا این وضعیت از دو حالت خارج نیست: یا او مصلح است و در این صورت نگه‌داشتن او در حبس ظلم محسوب می‌شود، یا او مفسد است و در این حالت نیز نگه‌داشتن مفسد در زنده‌گی، ظلم است.
در جمله بر مسعود به سر آمد و آن بدنامی تا دامن قیامت بماند.
هوش مصنوعی: در جمله گفته شده که عمر مسعود به پایان رسید و این بدنامی او تا پایان دنیا باقی خواهد ماند.

خوانش ها

بخش ۹ - حکایت هفت - مسعود سعد سلمان به خوانش حمیدرضا محمدی

حاشیه ها

1403/09/17 22:12
علیرضا طهرانی

سلام 

ضمن تشکر از کسانی که به هر نحوی این کتاب را بخوبی عرضه داشتند . 

سال این حکایت ۵۷۲ میباشد در حالیکه به اشتباه در ترجمه ۷۵۵ ذکر شده