قطعات
شمارهٔ ۱ - شکوه از ناتوانی اسب : خدایگانا اسبی که دادهای به کلیم شمارهٔ ۲ - تعریف انگشتری : بدستم آمده انگشتری که گردیده شمارهٔ ۳ - شکوه از مفارقت دوستی : چه شد که بیسببی پا کشیدی از همه جا شمارهٔ ۴ - در معذرت از نرفتن بخانه سیدعلی عودی بطریق مطایبه : زبده اهل هنر ای آنکه با صد دیده، چرخ شمارهٔ ۵ - شکایت از تب و لرز : روزگاری شد که با تب لرز هم پیراهنم شمارهٔ ۶ - در طلب کیف : بلند قد را سرگشتگان وادی غم شمارهٔ ۷ - در مدح یکی از اکابر زمان در تقاضای کمان : سپهر منزلتا، صاحبا، فلک ز شهاب شمارهٔ ۸ - از بزرگی طلب ادای قروض خود را کرده است : ای خداوندی که باشد نسبت انعام تو شمارهٔ ۹ - هنگامی که در بیجابور مورد سوئظن قرار گرفته و به حبس افتاده است : فلک قد را نمی پرسی که گردون شمارهٔ ۱۰ - در مدح شهنواز خان موقعی که ظاهرا تحت نظر قرار گرفته بوده است : حدیث شکوه گردون بلند خواهم کرد