گنجور

شمارهٔ ۵ - شکایت از تب و لرز

روزگاری شد که با تب لرز هم پیراهنم
قسمت من گشته این از سرد و گرم روزگار
وقت رفتن می سپارد خود بمن تب لرز خویش
داد امانت داری درد تو ما را اعتبار
شب که شد از اضطراب پیکر بیطاقتم
تار در پیراهنم چون نبض گردد بیقرار
باز گرمی نامزد کرد از پی همخانگی
دید گردون چون ندارم مونس شبهای تار
فال صحت بهر ما بیند مزاج ایدل مترس
دمبدم بر هم خورد گر استخوآنها قرعه وار
آبرا مانند مشک از نهر گردن می خورم
چون تنور از نان خورم بیرون دهم بی اختیار
پیکر چون موی من از بیقراریهای لرز
نسبتش افزون شوم هر دم بتار زلف یار
زانکه می سوزد درونم ز آتش جانسوز تب
آب چون بینم بسان موج گردم بیقرار
ملک تن از ترکتاز لرزه بر هم خورده است
یکسر مو را بجای خود نبینم استوار
زخم‌های کهنه را بگسسته از هم بخیه‌ها
داغ‌های تازه را افتاده مرهم بر کنار

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

روزگاری شد که با تب لرز هم پیراهنم
قسمت من گشته این از سرد و گرم روزگار
هوش مصنوعی: روزی بود که به خاطر تب و لرز به شدت در رنج و عذاب بودم و حالا پیراهنم به نوعی به من تعلق دارد؛ این نتیجه‌ای است از سرما و گرمای زندگی.
وقت رفتن می سپارد خود بمن تب لرز خویش
داد امانت داری درد تو ما را اعتبار
هوش مصنوعی: وقتی که می‌رود، خود را به من می‌سپارد و تب و نگرانی‌اش را به من می‌دهد تا نگه‌دارم. درد تو برای ما ارزش و اعتبار دارد.
شب که شد از اضطراب پیکر بیطاقتم
تار در پیراهنم چون نبض گردد بیقرار
هوش مصنوعی: شب که می‌شود، از نگرانی و بی‌قراری‌ام بدنم به شدت بی‌تاب می‌شود و تارهای پیراهنم مانند نبضی نا آرام به حرکت درمی‌آید.
باز گرمی نامزد کرد از پی همخانگی
دید گردون چون ندارم مونس شبهای تار
هوش مصنوعی: اگر دوباره نامزد کنم و رابطه‌ای شروع کنم، قبلاً تجربه کرده‌ام که آسمان به من چه می‌گوید؛ چون شب‌های تاریکم را که هیچ کس در کنارم نیست، تحمل نمی‌کنم.
فال صحت بهر ما بیند مزاج ایدل مترس
دمبدم بر هم خورد گر استخوآنها قرعه وار
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به این موضوع اشاره می‌کند که حالتی مطمئن و سالم برای ما در نظر گرفته شده است، اما در عین حال، هیجانات و تغییرات ناگهانی ممکن است پیش بیاید. نباید از این تغییرات هراسید، حتی اگر مثل قرعه‌کشی سرنوشت‌ساز باشند.
آبرا مانند مشک از نهر گردن می خورم
چون تنور از نان خورم بیرون دهم بی اختیار
هوش مصنوعی: آب مانند مشک از نهر می‌نوشم و درست مثل تنوری که نان را بیرون می‌دهد، ناخواسته آن را بیرون می‌فرستم.
پیکر چون موی من از بیقراریهای لرز
نسبتش افزون شوم هر دم بتار زلف یار
هوش مصنوعی: شکل و حال من همانند موی سرم است که به خاطر بی‌قراری‌هایم مرتباً تغییر می‌کند و با هر لحظه‌ای که می‌گذرد، بیشتر به موهای زلف محبوبم شبیه می‌شوم.
زانکه می سوزد درونم ز آتش جانسوز تب
آب چون بینم بسان موج گردم بیقرار
هوش مصنوعی: به خاطر آتش سوزانی که درونم را می‌سوزاند، وقتی آب را می‌بینم، مانند موج بی‌قرار می‌شوم.
ملک تن از ترکتاز لرزه بر هم خورده است
یکسر مو را بجای خود نبینم استوار
هوش مصنوعی: بدن من از شدت فشار و مشکلات به شدت لرزان است، اما وقتی به موهایم نگاه می‌کنم، می‌بینم که حتی آنها هم در مکان خود ثابت و سر جای خود قرار دارند.
زخم‌های کهنه را بگسسته از هم بخیه‌ها
داغ‌های تازه را افتاده مرهم بر کنار
هوش مصنوعی: زخم‌های قدیمی را که به هم دوخته شده بودند، اکنون گسسته و باز شده‌اند و بر روی آن‌ها داغ‌های جدید به وجود آمده است که همچون دارویی بر روی زخم‌ها قرار گرفته‌اند.