گنجور

شمارهٔ ۱ - شکوه از ناتوانی اسب

خدایگانا اسبی که داده‌ای به کلیم
ز ناتوانی هرگز نرفته رو به نسیم
همیشه از عرق خویش کشتی است در آب
شده به یک جا از لنگر رکاب مقیم
برای رفتن هر گام خوش کند ساعت
ز رگ کشیده بر اندام جدول تقویم
ز بس که کاهل طبعش ز راه ترسیده
رمد ز جاده همچون ز مار شخص دهیم
اگر نه اسب مرا دیده است افلاطون
چنین دلیر نگفتی که عالم است قدیم
سکندری‌خور و گه‌گیر و بدلجام و حرون
کسی ندارد زین گونه اسب خوش تعلیم
به کون نشست چو سر از سکندری برداشت
به چوب دنگ تو گویی نشسته است کلیم
چه تازیانه که ازو صُنع ایزدی خورده
بدینقدر که سرش کرد بر دمش تقدیم
پل صراط شده گردنش ز باریکی
چو اهل حشر بر او یال مضطرب از بیم

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

خدایگانا اسبی که داده‌ای به کلیم
ز ناتوانی هرگز نرفته رو به نسیم
هوش مصنوعی: خدای بزرگ، اسبی که به کلیم (موسی) بخشیده‌ای، به خاطر ناتوانی‌اش هرگز به سمت نسیم نرفته است.
همیشه از عرق خویش کشتی است در آب
شده به یک جا از لنگر رکاب مقیم
هوش مصنوعی: انسان همیشه در تلاش است و از تلاش‌های خود به مقامی می‌رسد. او با تکیه بر زنجیره پشتکار و زحماتی که کشیده، در موقعیت جدیدی قرار می‌گیرد.
برای رفتن هر گام خوش کند ساعت
ز رگ کشیده بر اندام جدول تقویم
هوش مصنوعی: هر قدمی که برمی‌داریم به‌جای خود، زمان به آرامی و به صورت محسوس در حال گذر است و این گذر زمان را می‌توان در ریتم زندگی و روزها مشاهده کرد.
ز بس که کاهل طبعش ز راه ترسیده
رمد ز جاده همچون ز مار شخص دهیم
هوش مصنوعی: به خاطر این که طبیعتش تنبل شده و از راه ترسیده، مثل افعی خود را از مسیر و راه خارج می‌کند.
اگر نه اسب مرا دیده است افلاطون
چنین دلیر نگفتی که عالم است قدیم
هوش مصنوعی: اگر اسب مرا ندیده بود، افلاطون چنین دلیرانه نمی‌گفت که جهان همیشه بوده است.
سکندری‌خور و گه‌گیر و بدلجام و حرون
کسی ندارد زین گونه اسب خوش تعلیم
هوش مصنوعی: کسی که در کارهایش نقص و مشکل دارد و مدام دچار اشتباه می‌شود، در واقع هیچ‌کس از اسب‌های خوب-trained و با آموزش مناسب او بهتر نیست.
به کون نشست چو سر از سکندری برداشت
به چوب دنگ تو گویی نشسته است کلیم
هوش مصنوعی: او به زمین نشسته و وقتی سرش را از حالت سکندری بلند کرد، مانند کسی که دگرگون شده به چوب تکیه داده است و گویی کلیم (موسی) نشسته است.
چه تازیانه که ازو صُنع ایزدی خورده
بدینقدر که سرش کرد بر دمش تقدیم
هوش مصنوعی: چقدر ضربه‌ای که از آن صنعت خدایی خورده، که به این اندازه سرش را به دمش تقدیم کرده است.
پل صراط شده گردنش ز باریکی
چو اهل حشر بر او یال مضطرب از بیم
هوش مصنوعی: پل صراط آنقدر باریک شده که اهل محشر بر روی آن در هراس و نگرانی هستند و به همین خاطر همچون یالی ناپایدار در اهتزاز است.