شمارهٔ ۹ - هنگامی که در بیجابور مورد سوئظن قرار گرفته و به حبس افتاده است
فلک قد را نمی پرسی که گردون
چرا آزرد ما را بی محابا
چرا زد راه بیمار غمی را
که می آید بدرگاه مسیحا
حدیث طرفه ای دارم که باشد
برای بیدماغان به ز صهبا
بعزم سیر بیجابور گشتیم
رهی با اختری خوش دشت پیما
دو بال طایر شوقیم و هر دو
نمی بودیم یکساعت شکیبا
ولی آخر زچشم زخم گردون
عجایب سنگ راهی گشت پیدا
بچنگ زاهد از آن اوفتادیم
چگویم تا چها کردند با ما
همه اندر تجسس موشکافان
همه در کنجکاوی ذهن دانا
بسرحد عدم گر جای گیرند
نخواهند رفت کس بیرون ز دنیا
یکی گوید که دزدانند و باشند
بزندان چند گه زنجیر فرسا
دگر گوید که جاسوس فلانند
که از تفتیش ما گشتند رسوا
یکی می گوید اینان را بکاوید
که شاید نامه ای گردد هویدا
زبس تفتیش از هم می گشودند
مگر دربار ما بودی معما
بجرم اینکه می ماند بنامه
کشیدند استخوانهارا ز اعضا
در آن غوغا ز ترس خود دریدند
ملایک نامه اعمال ما را
بغیر از سرنوشت بد که کم باد
نوشته همره ما نیست اصلا
خط پیشانیم از خاک مالی
بشد ارنه وبالی بود ما را
کنون در چنگ ایشان مبتلائیم
نمی دانیم چاره جز مدارا
چو مژگان پیش چشمم ایستاده
سیاهان روز و شب بهر تماشا
ز بهر پاس ما جمع دگرشان
چو مو استاده دایم بر سر پا
برای ضبط ما پر بسته مرغان
همه هم پشت همچون موج دریا
عجب دارم که با آن منع جاده
چنان بیخواست آمد تا بآنجا
نباشد عار اگر خاک درت را
ز نقش جبهه هر بی سروپا
اشارت کن که چون اقبال گردیم
بخاک آستانت جبهه فرسا
شمارهٔ ۸ - از بزرگی طلب ادای قروض خود را کرده است: ای خداوندی که باشد نسبت انعام توشمارهٔ ۱۰ - در مدح شهنواز خان موقعی که ظاهرا تحت نظر قرار گرفته بوده است: حدیث شکوه گردون بلند خواهم کرد
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
فلک قد را نمی پرسی که گردون
چرا آزرد ما را بی محابا
هوش مصنوعی: آسمان را نمیپرسی چرا به ما بیرحمی میکند و ما را آزار میدهد.
چرا زد راه بیمار غمی را
که می آید بدرگاه مسیحا
هوش مصنوعی: چرا باید غمی را در مسیر بیماران آورد، در حالی که امیدی چون مسیحا در انتظار آنهاست؟
حدیث طرفه ای دارم که باشد
برای بیدماغان به ز صهبا
هوش مصنوعی: داستان جالبی دارم که میتواند برای کسانی که کمتر فکر میکنند، جذابتر از نوشیدنیهای مستکننده باشد.
بعزم سیر بیجابور گشتیم
رهی با اختری خوش دشت پیما
هوش مصنوعی: با اراده سفر به بیجابور آغاز کردیم، در این راه، ستارهای خوشیمن ما را همراهی میکند و با دشتها میگذرانیم.
دو بال طایر شوقیم و هر دو
نمی بودیم یکساعت شکیبا
هوش مصنوعی: ما مانند دو پرنده هستیم که به شوق پرواز در هوا هستیم، اما نمیتوانیم یک ساعت به انتظار بمانیم.
ولی آخر زچشم زخم گردون
عجایب سنگ راهی گشت پیدا
هوش مصنوعی: اما در نهایت، به دلیل تأثیرات منفی در زندگی، نشانههایی از مشکلات و سختیها نمایان شد.
بچنگ زاهد از آن اوفتادیم
چگویم تا چها کردند با ما
هوش مصنوعی: بیا در آغوش بگیر زاهد، چرا که ما دیگر از آنها جدا شدهایم. حالا چه بگویم از آنچه که با ما کردند؟
همه اندر تجسس موشکافان
همه در کنجکاوی ذهن دانا
هوش مصنوعی: همه در جستجوی حقیقت و دانایی هستند و در کنجکاوی خود به دنبال فهم و درک بهتر از مسائل میباشند.
بسرحد عدم گر جای گیرند
نخواهند رفت کس بیرون ز دنیا
هوش مصنوعی: اگر در مرز عدم قرار بگیرند، هیچکس قادر نخواهد بود از این دنیا خارج شود.
یکی گوید که دزدانند و باشند
بزندان چند گه زنجیر فرسا
هوش مصنوعی: یکی میگوید که دزدان در زندان هستند و چند بار زنجیرشان را کشیدهاند.
دگر گوید که جاسوس فلانند
که از تفتیش ما گشتند رسوا
هوش مصنوعی: او میگوید که کسانی وجود دارند که به عنوان جاسوس شناخته شدهاند و به علت تحقیقی که در مورد ما انجام دادند، رسوا شدهاند.
یکی می گوید اینان را بکاوید
که شاید نامه ای گردد هویدا
هوش مصنوعی: یکی می گوید که این افراد را بررسی کنید، شاید چیزی به نام نامه پیدا شود که فاش گردد.
زبس تفتیش از هم می گشودند
مگر دربار ما بودی معما
هوش مصنوعی: آنقدر درباره امور مختلف جستجو و بررسی می کردند که انگار دربار ما خود یک معما بود.
بجرم اینکه می ماند بنامه
کشیدند استخوانهارا ز اعضا
هوش مصنوعی: به خاطر گناهی که از ما سر زده، استخوانها را از اعضا ثبت و یادداشت کردند.
در آن غوغا ز ترس خود دریدند
ملایک نامه اعمال ما را
هوش مصنوعی: در آن شلوغی و هیاهو، فرشتگان به خاطر ترس خود، نامههای اعمال ما را پاره کردند.
بغیر از سرنوشت بد که کم باد
نوشته همره ما نیست اصلا
هوش مصنوعی: غیر از سرنوشت بد که در کنار ما نیست، هیچ چیز دیگری برای ما مقدر نشده است.
خط پیشانیم از خاک مالی
بشد ارنه وبالی بود ما را
هوش مصنوعی: پیشانی من نشاندهنده سرنوشتم است و هیچ گاه باری بر دوش ما نبود، مگر اینکه از خاک و سختیهای زندگی گذشته باشیم.
کنون در چنگ ایشان مبتلائیم
نمی دانیم چاره جز مدارا
هوش مصنوعی: حال در دام آنان گرفتاریم و نمیدانیم چه راهی جز صبر و تحمل داریم.
چو مژگان پیش چشمم ایستاده
سیاهان روز و شب بهر تماشا
هوش مصنوعی: چشمهای سیاه تو مانند مژههایم پیش رویم ایستادهاند و من همواره در روز و شب به تماشای آنها مشغولم.
ز بهر پاس ما جمع دگرشان
چو مو استاده دایم بر سر پا
هوش مصنوعی: برای حفظ امنیت و مراقبت از ما، دیگران همچون مگس همیشه در حال پرسه زدن و حاضرند.
برای ضبط ما پر بسته مرغان
همه هم پشت همچون موج دریا
هوش مصنوعی: برای یادگیری ما، پرندهها همه به صف ایستادهاند، مانند موجهای دریا که پشت سر هم میآیند.
عجب دارم که با آن منع جاده
چنان بیخواست آمد تا بآنجا
هوش مصنوعی: عجب میکنم که با وجود آن موانع، چطور او آنقدر راحت و بدون هیچ تلاشی به آنجا رسید.
نباشد عار اگر خاک درت را
ز نقش جبهه هر بی سروپا
هوش مصنوعی: اگر کسی که هیچ جایگاهی ندارد، در برابر در خانهات خاک بیندازد، نباید برای تو ننگ باشد.
اشارت کن که چون اقبال گردیم
بخاک آستانت جبهه فرسا
هوش مصنوعی: به من اشاره کن که وقتی به خوشبختی و کامیابی رسیدیم، سر خود را به خاک درگاه تو بگذاریم و ابراز عشق و ادب کنیم.