باب سی و ششم: در صفت چشم و ابروی معشوق
شمارهٔ ۱ : هر روز سرِ زلفِ تو کاری نهدم شمارهٔ ۲ : لعلت به صواب هیچ کس دم نزند شمارهٔ ۳ : چشمِ سیهت که فتنهٔ آفاق است شمارهٔ ۴ : هر دم به حیل زخمِ دگر سانم زن شمارهٔ ۵ : هم زلف تو از برونِ دل در تاب است شمارهٔ ۶ : در عشقِ تو عقل و هوش مینتوان داشت شمارهٔ ۷ : تا ابروی طاقِ تو کماندار افتاد شمارهٔ ۸ : دردی که ز تو به حاصلم میآید شمارهٔ ۹ : تا غمزهٔ چشم رهزنت راهم زد شمارهٔ ۱۰ : چون خطِّ رخت هست روان چندینی