باب پانجدهم: در نیازمندی به ملاقات همدمی محرم
شمارهٔ ۱ : دل خون شد و کس محرم این راز نیافت شمارهٔ ۲ : دل را همه عمر محرمی دست نداد شمارهٔ ۳ : سرمایهٔ عالم درمی بیش نبود شمارهٔ ۴ : دردا که درین سوز و گدازم کس نیست شمارهٔ ۵ : کو مستمعی تا سخنش برگویم شمارهٔ ۶ : این سوز که خاست با که بتوانم گفت شمارهٔ ۷ : چشم من دلخسته به هر انجمنی شمارهٔ ۸ : چندانکه به درد عشق میپویم من شمارهٔ ۹ : آنکس که غمِ کهنه و نو میداند شمارهٔ ۱۰ : کی باشد و کی که من مانم و او