غزلیات
شمارهٔ ۱ : سوگند خوردهایم بموی تو بارها شمارهٔ ۲ : شستند بمی خرقه آلوده ما را شمارهٔ ۳ : دل نداد از دست یک مو زلف یار خویش را شمارهٔ ۴ : بر نثار یار جان اندک بود درویش را شمارهٔ ۵ : ترک عقل ذوفنون کردیم ما شمارهٔ ۶ : از شهر مه نو سفرم باز روانه است شمارهٔ ۷ : از حسرت لعلی که در او آب حیاتست شمارهٔ ۸ : دلبر امروز کمربست و بقامت برخاست شمارهٔ ۹ : کرده بپا قامت نشسته قیامت شمارهٔ ۱۰ : باذی نفسی نیست که او یکنفسی نیست