گنجور

شمارهٔ ۶

از شهر مه نو سفرم باز روانه است
زین پس بسراغش دل من خانه بخانه است
می‌بود امیدم که مرا نیست جز او یار
می‌دیدم اگر چند که بر ناز و بهانه است
می‌گفت ز دست نکشم زلف دگر باز
غافل شدم از وعده خوبان که فسانه است
روزم همه شد شام و نیامد سحری مست
با او چه توان کرد که مخمور شبانه است
این شکوه ز بخت است و ز دوری نه زدلدار
کو در همه آفاق باخلاق یگانه است
گرچه سوی گوشه‌نشینان نکند باز
بد عهدی از او نیست که از دور زمانه است
این سخت کمانی هم اگر زان خم ابروست
بر تیر قضا هم دل درویش نشانه است
بگشای میان بهر کنارم که بمویت
گر هیچ صفی یسکر مویی بمیانه است
از رنج مگو با من شوریده که دانی
دیدن نتوانم که بگیسوی تو شانه است
تو سوسن آزادی و من پیش تو خاموش
این نیست زبان کاتش عشقم بزبانه است
رفتیم و رسیدیم زهر بحر بساحل
غیر ازبم عشق توکه بیرون ز کرانه است
چون چنگ خر و شد دلم اندر سیر پیری
کان تازه جوانش بنوازد که چغانه است

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

از شهر مه نو سفرم باز روانه است
زین پس بسراغش دل من خانه بخانه است
هوش مصنوعی: من دوباره از شهری که پر از زیبایی و روشنی است حرکت می‌کنم و از این به بعد قلبم در جستجوی آن خواهد بود و به خانه‌ای پس از خانه دیگر می‌روم.
می‌بود امیدم که مرا نیست جز او یار
می‌دیدم اگر چند که بر ناز و بهانه است
هوش مصنوعی: امیدم این بود که فقط او را به عنوان یار خود ببینم، هرچند که می‌دانم او در محبتش ناز و بهانه‌های زیادی دارد.
می‌گفت ز دست نکشم زلف دگر باز
غافل شدم از وعده خوبان که فسانه است
هوش مصنوعی: می‌گفت زلف دیگری را رها نکنم، اما غافل شدم از وعده‌های زیبا که تنها داستان و افسانه هستند.
روزم همه شد شام و نیامد سحری مست
با او چه توان کرد که مخمور شبانه است
هوش مصنوعی: تمام روز من به شب تبدیل شده و سحری هم نیامده است. حالا که او مست و سرخوش است، چه می‌توانم بکنم؟ او در خواب است و نمی‌توانم به او دسترسی پیدا کنم.
این شکوه ز بخت است و ز دوری نه زدلدار
کو در همه آفاق باخلاق یگانه است
هوش مصنوعی: این عظمت و زیبایی ناشی از سرنوشت و فاصله است، نه از معشوق، که در تمام عالم با صفات منحصر به فرد خود حضور دارد.
گرچه سوی گوشه‌نشینان نکند باز
بد عهدی از او نیست که از دور زمانه است
هوش مصنوعی: هرچند که او به سمت گوشه‌نشینان برنمی‌گردد، ولی این نشانه بی‌وفایی او نیست؛ بلکه این موضوع به خاطر دوری از زمانه است.
این سخت کمانی هم اگر زان خم ابروست
بر تیر قضا هم دل درویش نشانه است
هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی و تاثیرگذاری ابروهای خمیده اشاره دارد که نمادی از جذابیت و دلربایی است. شاعر می‌گوید حتی اگر این ابروها به شکل کمان خمیده باشند، باز هم بر قضا و سرنوشت تأثیر می‌گذارند و دل درویش را هدف قرار می‌دهند. به طور کلی این بیت به ارتباط زیبایی و سرنوشت و تأثیر آن بر احساسات و زندگی انسان‌ها می‌پردازد.
بگشای میان بهر کنارم که بمویت
گر هیچ صفی یسکر مویی بمیانه است
هوش مصنوعی: بگذار که میان تو و من باز شود، زیرا اگر مویی از تو به میان بیفتد، تمام صفا و زیبایی را از بین می‌برد.
از رنج مگو با من شوریده که دانی
دیدن نتوانم که بگیسوی تو شانه است
هوش مصنوعی: با من از درد و رنج نگو، زیرا می‌دانی که نمی‌توانم این وضعیت را تحمل کنم، چون موهایت مانند گیسوانی است که نمی‌توانم به آن نگاه کنم.
تو سوسن آزادی و من پیش تو خاموش
این نیست زبان کاتش عشقم بزبانه است
هوش مصنوعی: تو مظهر آزادی هستی و من در مقابل تو ساکت هستم، اما این سکوت من نشان‌دهنده‌ی بی‌زبانی نیست، بلکه آتش عشق من در درونم شعله‌ور است.
رفتیم و رسیدیم زهر بحر بساحل
غیر ازبم عشق توکه بیرون ز کرانه است
هوش مصنوعی: ما سفر کردیم و به ساحلی رسیدیم که آنجا نه دریا وجود دارد و نه کرانه، بلکه همه چیز در عشق تو خلاصه می‌شود.
چون چنگ خر و شد دلم اندر سیر پیری
کان تازه جوانش بنوازد که چغانه است
هوش مصنوعی: دل من چون ساز خرابی است که در حال تماشای زیبایی‌های جوانی خود، با لذت نواخته می‌شود. در واقع، وجود زیبایی‌های جدید باعث شوق و نشاط دل من شده است.