ابیات به جا مانده از مثنوی بحر متقارب
پاره ۱ : به اندا نمودند وخشور را پاره ۲ : کفن حله شد کرم بهرامه را پاره ۳ : به کوه اندرون گفت: کمکان ما پاره ۴ : توانی برو کار بستن فریب پاره ۵ : گرفت آب کاشه ز سرمای سخت پاره ۶ : ز قلب آنچنان سوی دشمن بتاخت پاره ۷ : چو گشت آن پریروی بیمار غنج پاره ۸ : سگالندهٔ چرخ مانند غوچ پاره ۹ : که بر آب و گل نقش ما یاد کرد پاره ۱۰ : به دشمن بر، از خشم آواز کرد