ابتدای کلیله و دمنه، و هو من کلام بزرجمهر البختکان
بخش ۱- تمهید بزرگمهر بختگان : این کتاب کلیله و دمنه فراهم آورده علما و براهمه هند است در انواع مواعظ و ابواب حکم و امثال، و همیشه حکمای هر صنف از اهل عالَم میکوشیدند و به دقایق حیلت گِرد آن میگشتند که مجموعی سازند مشتمِل بر مناظم حال و مآل و مصالح معاش و معاد، تا آنگاه که ایشان را این اتفاق خوب روی نمود، و بر این جمله وضعی دست داد، که سخن بلیغ به اتقان بسیار از زبان بهایم و مرغان و وحوش جمع کردند، و چند فایده ایشان را در آن حاصل آمد: اول آنکه در سخن مجال تصرف یافتند تا در هر باب که افتتاح کرده آید به نهایت اشباع برسانیدند، دیگر آنکه پند و حکمت و لهو و هزل و به هم پیوست تا حکما برای استفادت، آن را مطالعت کنند. و نادانان برای افسانه خوانند، و اَحداثِ متعلمان به ظن علم و موعظت نگرند و حفظ آن بر ایشان سبُک خیزد، و چون در حد کهولت رسند و در آن محفوظ تأملی کنند؛ صحیفه دل را پر فواید بینند، و ناگاه بر ذخایر نفیس و گنجهای شایگانی مظفر شوند. و مثال این همچنان است که مردی در حال بلوغ بر سر گنجی افتد که پدر برای او نهاده باشد فَرَحی بدو راه یابد و در باقی عمر از کسب فارغ آید. بخش ۲ - خواننده باید اصل و غرض تألیف کتاب را بشناسد : و خواننده این کتاب باید که اصل وضع و غرض که در جمع و تألیف آن بوده است بشناسد، چه اگر این معنی بر وی پوشیده ماند انتفاع او از آن صورت نبندد و فواید و ثمرات آن او را مهنّا نباشد. و اول شرطی طالب این کتاب را حُسن قرائت است که اگر در خواندن فرو ماند به تفهیم معنی کی تواند رسید؟ زیرا که خط کالبَد معنی است، و هرگاه در آن اشتباهی افتاد اِدراک معنی ممکن نگردد، و چون برخواندن قادر بود باید که در آن تأمل واجب داند و همت در آن نبندد که زودتر به آخِر رسد، بل که فواید آن را به آهستگی در طبع جای میدهد، که اگر بر این جمله نرود همچنان بود که: بخش ۳ - فایده در فهم است نه حفظ : و به حقیقت بباید دانست که فایده در فهم است نه در حفظ، و هرکه بی وقوف در کاری شروع نماید همچنان باشد که: بخش ۴ - علم به کردار نیک جمال گیرد : و بر مردمان واجب است که در کسب علم کوشند و فهم را در آن معتبر دارند، که طلب علم و ساختن توشهٔ آخرت از مهمات است . و زنده را از دانش و کردار نیک چاره نیست، و نیز نور ادب دل را روشن کند، و داروی تجربت مردم را از هلاک جهل برهاند، چنان که جمال خورشید روی زمین را منور گرداند، و آب زندگانی عمر جاوید دهد. و علم به کردار نیک جمال گیرد که میوه درخت دانش نیکوکاری است و کم آزاری. بخش ۵ : و فایده در تعلّم ، حرمت ذات و عزت نفس است، پس تعلیم دیگران، که اگر به اِفادت مشغول گردد و در نصیب خویش غفلت ورزد همچون چشمه ای باشد که از آب او همه کس را منفعت حاصل میآید و او از آن بی خبر. و از دو چیز نخست خود را مُستظهِر باید گردانید پس دیگران را ایثار کرد: علم و مال. یعنی چون وجوه تجارِب معلوم گشت اول در تهذیب اخلاق خویش باید کوشید آنگاه دیگران را بر آن باعث بود. و اگر نادانی این بشارت را بر هَزْل حمل کند مانند کوری باشد که کاژی را سرزنش کند. بخش ۶ : و عاقل باید که در فاتحت کارها نهایت اغراض خویش پیش چشم دارد و پیش از آنکه قدم در راه نهد مقصد معین گرداند، و الا واسطه به حیرت کشد و خاتمت به هلاک و ندامت. و به حال خردمند آن لایق تر که همیشه طلب آخرت را بر دنیا مقدم شمرد، چه هر که همت او از طلب دنیا قاصرتر حسرات او به وقت مفارقت آن اندک تر، و نیز آنکه سعی برای آخرت کند مرادهای دنیا بیابد و حیات ابد او را به دست آید، و آنکه سعی او به مصالح دنیا مصروف باشد زندگانی بر او وبال گردد، و از ثواب آخرت بماند. و کوشش اهل عالم در ادراک سه مراد ستوده ست: ساختن توشه آخرت، تمهید اسباب معیشت، و راست داشتن میان خود و مردمان به کم آزاری و ترک اذیت. بخش ۷ : و پسندیده تر اخلاق مردان تقوی است و کسب مال از وجه حلال، هرچند در هیچ حال از رحمت آفریدگار عز اسمه و مساعدت روزگار نومید نشاید بود اما بر آن اعتماد کلی کردن و کوشش فرو گذاشتن از خرد و رای راست دور افتد، که اَمداد خیرات و اَقسام سعادات بدو نزدیک تر که در کارها ثابت قدم باشد و در مَکاسِب جِدّ و هِد لازم شمرد. و اگر چنان که باژگونگی روزگار است کاهلی به درجتی رسد یا غافلی رتبتی یابد بدان التفات ننماید، و اقتدای خویش بدو دست نشناسد، چه نیک بخت و دولت یار او تواند بود که تَقَیُّل به مقبلان و خردمندان واجب بیند تا به هیچ وقت از مقام توکل دور نماند، و از فضیلت مجاهدت بی بهره نگردد. بخش ۸ : و نیکوتر آن که سیرت های گذشتگان را اِمام ساخته شود و تجارب متقدمان را نمودار عادات خویش گردانیده آید. که اگر در هر باب ممارست خویش را معتبر دارد عمر در محنت گزارد. با آنچه گویند «در هر زیانی زیرکیی است » لکن از وجه قیاس آن موافق تر که زیان دیگران دیده باشد و سود از تجارب ایشان برداشته شود، چه اگر از این طریق عدول افتد هر روز مکروهی باید دید، و چون تجارِب اِتقانی حاصل آمد هنگام رحلت باشد. بخش ۹ : و هر جانور که در این کارها اهمال نماید از استقامت معیشت محروم ماند: ضایع گردانیدن فرصت و، کاهلی در موسم حاجت و، تصدیق اخبار که محتمل صدق و کذب باشد و قیاس آن بر سخنان نامعقول و پذیرفتن آن به استبداد رای و، التفات نمودن به چُربک نَمّام و رنجانیدن اهل و تبع بقول مُضرِّب فتان، و رد کردن کردار نیک بر خاملان و تضییع منفعتی از آن جهت و، رفتن بر اثر هوا-که عاقل را هیچ سهو چون تتبع هوا نیست - و گردانیدن پای از عرصه یقین. بخش ۱۰ : و هرگاه حوادث به عاقل محیط شود باید که در پناه صواب رود و بر خطا اصرار ننماید و آن را ثبات عزم و حُسنِ عهد نام نکند. چه هر که بی راهبر به عمدا در راه جهول رود و از راه راست و شارع عام دور افتد هر چند پیشتر رود به گمراهی نزدیک تر باشد. و اگر خار در چشم متهوّر مستبد افتد، در بیرون آوردن آن غفلت ورزد و آن را خوار دارد و بر سر چشم میمالد، بی شُبهت کور شود.