دم را دریابیم [۱۴۳-۱۰۸]
رباعی ۱۰۸ : از منزلِ کفر تا به دین، یک نفس است رباعی ۱۰۹ : شادی بطلب که حاصلِ عمر دمی است رباعی ۱۱۰ : تا زُهره و مَهْ در آسمان گشته پدید، رباعی ۱۱۱ : مهتاب به نور دامن شب بشکافت رباعی ۱۱۲ : چون عهده نمیشود کسی فردا را رباعی ۱۱۳ : این قافلهٔ عمر عجب میگذرد! رباعی ۱۱۴ : هنگام سپیدهدم خروس سحری رباعی ۱۱۵ : وقت سحر است، خیز ای مایهٔ ناز رباعی ۱۱۶ : هنگام صَبوح ای صنمِ فرخْپی رباعی ۱۱۷ : صبح است، دمی بر می گلرنگ زنیم

خیام