گنجور

قصاید

شمارهٔ ۱ - در یکتاپرستی و ستایش حضرت خاتم الانبیاء : جوشن صورت برون کن در صف مردان درآ شمارهٔ ۲ - مطلع دوم : کار من بالا نمی‌گیرد در این شیب بلا شمارهٔ ۳ - در پند و اندرز و مدح پیامبر بزرگوار : عروس عافیت آنگه قبول کرد مرا شمارهٔ ۴ - در حکمت و موعظه و مدح خاتم الانبیا (ص) : سریر فقر تو را سرکشد به تاج رضا شمارهٔ ۵ - در نعت پیغمبر اکرم صلی‌الله علیه و آله : طفلی هنوز بستهٔ گهوارهٔ فنا شمارهٔ ۶ - در پند و اندرز و معراج حضرت ختمی مرتبت : ای پنج نوبه کوفته در دار ملک لا شمارهٔ ۷ - در مباهات و نکوهش حسودان : نیست اقلیم سخن را بهتر از من پادشا شمارهٔ ۸ - در شکایت از حبس و بند و مدح عظیم الروم عز الدوله قیصر : فلک کژروتر است از خط ترسا شمارهٔ ۹ - این قصیدهٔ را ارتجالا در مدح شروان شاه منوچهر و صفت شکارگاه او و بنای بند باقلانی سروده است : از سر زلف تو بوئی سر به مهر آمد به ما شمارهٔ ۱۰ - رشید الدین وطوط در مدح خاقانی قصیده‌ای مشتمل بر سی و یک بیت سرود و برای او فرستاد که اولش این است «ای سپهر قدر را خورشید و ماه وی سریر فضل را دستور و شاه» «افضل الدین بوالفضایل بحر فضل فیلسوف دین فزای کفرکاه» خاقانی در جواب وی گفته است : مگر به ساحت گیتی نماند بوی وفا