شمارهٔ ۷ - در مباهات و نکوهش حسودان
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
حاشیه ها
قبلاً در متن دقیقی خوانده ام و از ظاهر و فحوای بیت هم چنان می نماید که مصراع اول بیت دوم باید باشد : مریم بکر معانی را منم روالقدوس . ونه معالی .
---
پاسخ: با تشکر، «معالی» را با «معانی» جایگزین کردیم.
سلام
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلات است.نە(فاعلن)
و بحرش:رمل مثمن مقصور است.نه(محذوف)
لطفا تصیح کنید
گوید این خاقانی دریا مثابت خود منم***خوانمش خاقانی اما از میان افتاده قا
معنی بیت:
در نکوهش حسودان و رقیبان، خاقانی می گوید:
من مانند دریایی هستم و حاسدان و رقیبان را هم خاقانی می خوانم، امّا خاقانی بدون "قا" .
خانی یعنی حوض و چشمه آب، یعنی آنان در برابر دریای وجودم حوض و چشمه ای بیش نیستند.
در جواب برادر محمد وزن درسته
و اینکه که باید بدونیم هجای کوتاه به هیچ وجه اخر مصراع نمیاد
پس فاعلات نداریم اخر مصراع
بسم الله الرحمن الرحیم
فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلات
بحر رمل مثمن مقصور
من همی در هند معنی راست هم چون آدمم/وین خران در چین صورت کوژ چون مردم گیا
هم امارت هم زبان دارم کلید گنج عرش/وین دو دعوی را دلیلست از حدیث مصطفا
اشاره دارد به دو حدیث معروف و مشهور:
الشعراء امراء الکلام
ان لله کنوزا تحت العرش مفاتیحه السنة الشعراء
حسین اسدی، احسنت آفرین، صحیح فرموده اید.
بمنه و کرمه
سلام و درود؛
در نسخه هایی که بنده مطالعه کردم بیت هشتم به جای "قضا"، "غزا" آورده اند. که به نظر با معنی بیت بیشتر تناسب دارد...
نسخه مورد مطالعه بتصحیح علی عبد الرسولی در سال 1317 می باشد.
طبق قواعد عروض هجای آخر شعر نمی تواند کوتاه باشد پس رکن آخر فاعلات نیست فاعلن و بحر رمل مثمن محذوف می باشد.
شه طغان عقل را نایب منم، نعم الوکیل..................نوعروس فضل را صاحب منم نعم الفتی
شه طغان یا طُغانشاه از حاکمان سلجوقی خراسان بود.(ویکی پدیا).
نایب هم به معنی وکیل و معاون پادشاه است. خاقانی در مصراع اول میگوید: من بهترین وکیل پادشاه عقل هستم و در مصراع دوم فضل را به نوعروسی تشبیه کرده است که بهترین همسر(صاحب یا مصاحب) برای او خاقانی است و نعم الفتی نیز به معنی بهترین جوان یا بهترین جوانمرد است. یعنی «بهترین کسی که میتواند مصاحب فضل باشد و آن را در بر بگیرد و با آن مانوس باشد و از آن سخن بگوید، من هستم.»
خاقانی در بیت
درع حکمت پوشم و بیترس گویم القتال...............خوان فکرت سازم و بیبخل گویم الصلا
دو جمله معترضه به کار برده است. القتال عبارتی است که جنگجویان در میدان جنگ سرمیدادند و دشمن را به مبارزه میطلبیدند. خاقانی در مصراع نخست در حالی که جوشنی(درع) از حکمت به تن دارد، حریفان را به مبارزه میطلبد.
جملة معترضه دوم الصلا است، عبارتی که عرب برای دعوت کردن دیگران به سر سفرة خود بیان میکردند. عبارتی مشابه «بفرمایید غذا». او در مصراع دوم مدعی است که چنان سفره(خوان) رنگارنگ و پرنعمتی از اندیشه فراهم آورده است و با سخاوت تمام آن را در اختیار دیگران گذشته و همه را به این سفره دعوت میکند.
بلابغی در بیت زیر به معنی یعنی بدون سرکشی و بدون شک
بر سر همت بلا فخر از ازل دارم کلاه..............بر تن عزلت بلا بغی از ابد دارم قبا
در مصراع اول نیز بلافخر یعنی بیآنکه بخواهم دم از فخر و برتری خود بزنم.
اصطلاح کلاهداری هم به معنی صاحب منصب و جایگاه و اعتبار بودن است.
در بیت
من عزیزم مصر حکمت را و این نامحرمان.................غر زنان برزنند و غرچگان روستا
غرزن به معنی زن بدکاره است و غرچه به معنی مردزننما است.
ضمن ادای احترام، این چه استدلالی است که هجای کوتاه در پایان مصرع نمیآید؟ «لات» در فاعلات یک هجای کشیده است و قرار نیست در چنین موردی «ت» پایانش را بلند فرض کنیم. قدما مبنا را برحروف قرار میدادند و نامگذاری میکردند (فاعلات= فاعلن)
این قصیده را همراه با شروح آن در تلگرام خواندم میتوانید بشنوید: پیوند به وبگاه بیرونی