بخش دهم
المقالة العاشرة : پسر گفتش گرت از جاه عارست جواب پدر : پدر گفتش درین شوریده زندان (۱) حکایت سلطان سنجر با عبّاسۀ طوسی : مگر یک روز سنجر شاه عالی (۲) مناجات موسی با حق تعالی ودر خواستن او یکی از اولیا : بحق گفتا کلیم عالم آرای (۳) حکایت در حال ارواح پیش از آفریدن اجسام : چنین گفتند کان مدت که ارواح (۴) حکایت زنان پیغامبر : زنان مصطفی یک روز با هم (۵) حکایت رابعه رحمها الله : مگر چون رابعه صاحب مقامی (۶) حکایت بهلول : مگر شوریده دل بهلول بغداد (۷) حکایت لیث بوسنجه : برون شد لیث بوسنجه به بازار (۸) حکایت موسی و مرد عابد : یکی عابد نیاسودی ز طاعت