گنجور

(۷) حکایت لیث بوسنجه

برون شد لیث بوسنجه به بازار
قفائی خورد از ترکی ستمگار
یکی گفتش که ای ترک این قفا چیست
مگر تو خود نمی‌دانی که اوکیست
فلانست او چو خورشیدی همه نور
که وصلش پیش سلطان خوشتر از سور
شنیده بود ترک آوازهٔ او
چو آگه شد ازان اندازهٔ او
پشیمان گشت و چون صاحب گناهان
به پیش پیر آمد عذر خواهان
که پشتم از گناه خویش بشکست
ندانستم غلط کردم بدم مست
جوابش داد آن پیر دلفگار
که فارغ باش ای سرهنگ ازین کار
که گر این از تو بینم جز سقط نیست
ولی ز آنجا که رفت آنجا غلط نیست
ز خضرت بین همه چیزی ولیکن
مشو از بندگی یک لحظه ساکن
نمی‌دانی که مردودی تو یانی
ز حکم رفته مسعودی تو یانی
ولی دانی که تا جان برقرارست
ترا بر امر رفتن عین کارست
تو این می‌دانی و آن می‌ندانی
یقین نتوان فکندن بر گمانی
خداوندی کبیرست و کریمست
ترا با بندگی کاریست پیوست

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانه تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

برون شد لیث بوسنجه به بازار
قفائی خورد از ترکی ستمگار
هوش مصنوعی: شیر جنگل به بازار آمد و دلیری از ترک‌های ستمگر را به چالش کشید.
یکی گفتش که ای ترک این قفا چیست
مگر تو خود نمی‌دانی که اوکیست
هوش مصنوعی: کسی به او گفت: ای ترک، این پشت تو چیست؟ مگر خودت نمی‌دانی که این چه چیزی است؟
فلانست او چو خورشیدی همه نور
که وصلش پیش سلطان خوشتر از سور
هوش مصنوعی: او مانند خورشیدی است که تمام نور را دارد و نزد سلطان، بودن در کنار او، از هر جشن و میهمانی لذت‌بخش‌تر است.
شنیده بود ترک آوازهٔ او
چو آگه شد ازان اندازهٔ او
هوش مصنوعی: ترک‌ها آوازه و شهرت او را شنیده بودند و زمانی که از ویژگی‌ها و مقام او باخبر شدند، شگفت‌زده شدند.
پشیمان گشت و چون صاحب گناهان
به پیش پیر آمد عذر خواهان
هوش مصنوعی: او پشیمان شد و مانند کسانی که گناه کرده‌اند، به نزد پیر (پیر با تجربه یا عارف) آمد و از او عذرخواهی کرد.
که پشتم از گناه خویش بشکست
ندانستم غلط کردم بدم مست
هوش مصنوعی: پشت من از گناهی که انجام داده‌ام به درد آمده و غمگین است. اما در آن لحظه متوجه نشدم که اشتباهی کرده‌ام و تحت تأثیر احساساتم قرار گرفتم.
جوابش داد آن پیر دلفگار
که فارغ باش ای سرهنگ ازین کار
هوش مصنوعی: پیر حکیم به سرهنگ گفت که از این موضوع نگران نباش و بی‌خیال باش.
که گر این از تو بینم جز سقط نیست
ولی ز آنجا که رفت آنجا غلط نیست
هوش مصنوعی: اگر این حالت را از تو ببینم بی‌فایده است، اما از آن‌جا که به آنجا رفته، دیگر اشتباه نیست.
ز خضرت بین همه چیزی ولیکن
مشو از بندگی یک لحظه ساکن
هوش مصنوعی: از بین همه چیزها، زیبایی و طراوت وجود دارد، اما هرگز نباید از بندگی و خدمت به خداوند حتی به مدت یک لحظه غافل شوی.
نمی‌دانی که مردودی تو یانی
ز حکم رفته مسعودی تو یانی
هوش مصنوعی: تو نمی‌دانی که در حال حاضر تو موفق نیستی و اینکه نظرها درباره‌ی تو خوب نیست.
ولی دانی که تا جان برقرارست
ترا بر امر رفتن عین کارست
هوش مصنوعی: اما می‌دانی که هر زمان که زندگی ادامه دارد، تو همواره در حال انجام کارهایی هستی که باید انجام دهی.
تو این می‌دانی و آن می‌ندانی
یقین نتوان فکندن بر گمانی
هوش مصنوعی: تو بخوبی می‌دانی اما آن را نمی‌دانی که نمی‌توان بر اساس گمان و حدس یقین پیدا کرد.
خداوندی کبیرست و کریمست
ترا با بندگی کاریست پیوست
هوش مصنوعی: خداوند بزرگ و بخشنده‌ای است که همیشه به بندگانش توجه دارد و ارتباطی نزدیک با آنها برقرار می‌کند.