گنجور

باب دوم

فصل اول - قوای چهارگانه و تبعیت سایر قوا از آنها : در سبب انحراف اخلاق از جاده پسندیده و حصول اخلاق ذمیمه و بیان قوای نفس انسانی و در آن چند فصل است: فصل دوم - لذات و ألم قوای چهارگانه : چون شناختی که آدمی را چهار قوه است که حکم سرهنگان دارند نظریه عقلیه، وهمیه خیالیه، سبعیه غضبیه، و بهیمیه شهویه. منحصر نبودن لذات در لذات جسم : و عجب از کسانی که چنان پندارند که لذات منحصر است در لذات جسمیه، و غایت کمال انسان را در رسیدن به لذات «اکل» و «شرب» و «نکاح» و «جماع» و امثال این ها می دانند، و نهایت سعادت آن را در التذاذ به این لذات گمان می کنند. سعی در استیلای قوه عاقله بر سایر قوا : پس هر که را از اندک هوشی بوده باشد، و دشمن نفس خود نباشد، بر او لازم است سعی در استیلای قوه عقلیه، و جد و جهد در استیفای سعادت ابدیه، و صرف وقت در تحصیل صفات جمیله، و دفع اخلاق رذیله و پیرامون شهوات نفسانیه و لذات جسمانیه نگردد مگر به قدر ضرورت. فصل سوم - قوای چهارگانه سر منشأ نیکیها و بدیها : از آنچه گذشت روشن شد که از برای انسان اگر چه قوی و جوارح بسیار است، و لیکن همه آنها به غیر از چهار قهرمان، مطیع و فرمانبردارند، و ایشان را مدخلیتی در تغییر و تبدیل احوال مملکت نفس نیست، و آنچه منشأ اثر و باعث نیک و بد صفات، و خیر و شر ملکات هستند از این چهار قوه اند پس همه اخلاق نیک و بد از این چهار پدید آید، و منشأ صفات خیر و شر اینها هستند. فصل چهارم - در بیان اینکه نیروی عقل ادراک کلیات می کند و قوه وهم ادراک جزئیات : بدان که شأن قوه عقلیه و وهمیه، ادراک امور است و لیکن اولی ادراک کلیات را کند و دومی تصور جزئیات را و چون هر فعلی که از بدن صادر می شود، افعال جزئیه است، پس مبدأ تحریک بدن در جزئیات افعال به تفکر و رویه قوه وهمیه است، و از این جهت آن را «عقل عملی» و «قوه عامله» می نامند، و اولی را «عقل نظری» و «قوه عاقله». فصل پنجم - کارفرمائی قوای چهارگانه : چون دانستی که جنس همه فضایل چهار فضیلت مذکوره است، که هر یک از تهذیب و پاکی یکی از قوای اربع حاصل می شود، و سایر فضایل و اخلاق حسنه مندرج‌اند در تحت این فضایل، بدان که بسیار از علمای اخلاق از برای هر یک از این چهار فضیلت انواعی ذکر کرده اند که مندرج‌اند در تحت آنها. فصل ششم - اجناس صفات نکوهیده : شکی نیست که در مقابل هر صفت نیکی خلق بدی است که ضد آن است و چون دانستی که اجناس همه فضایل چهارند، پس معلوم می شود که اجناس صفات رذایل نیز چهارند: فصل هفتم - تقابل صفات فاضله و اوصاف نکوهیده : از آنچه گفتیم معلوم شد که در برابر هر صفت نیکی، اخلاق رذیله غیر متناهیه‌ای از دو طرف افراط و تفریط است و لیکن هر یک را اسم معین و نام علیحده‌ای نیست، بلکه شمردن جمیع ممکن نیست، و شمارش تعداد جمیع در شأن علم اخلاق نیست، بلکه وظیفه آن بیان قاعده کلیه آن است که جمیع در تحت آن مندرج باشند. فصل هشتم - مشتبه شدن صفات رذیله به صفات حسنه : از اموری که دانستن آن قبل از شروع در تفصیل اخلاق و معالجات آنها لازم است، آن است که بدانی که بسیار اتفاق می افتد که از بعضی مردمان صفات و افعالی چند به ظهور می آید که در ظاهر نیک است و صاحب آنها از ارباب اخلاق حسنه متصور می شود و حال آنکه چنین نیست.