گنجور

فصل هشتم - مشتبه شدن صفات رذیله به صفات حسنه

از اموری که دانستن آن قبل از شروع در تفصیل اخلاق و معالجات آنها لازم است، آن است که بدانی که بسیار اتفاق می افتد که از بعضی مردمان صفات و افعالی چند به ظهور می آید که در ظاهر نیک است و صاحب آنها از ارباب اخلاق حسنه متصور می شود و حال آنکه چنین نیست.

پس باید فرق میان فضایل صفات و آنچه شبیه به آنهاست و حقیقتا از فضایل نیست دانسته شود، تا بر غافل مشتبه نشود و بر گمراهی نیفتد و هر کسی عیوب نفس خود را بشناسد تا طالب فریب نخورد، و خود را صاحب اخلاق جمیله نشمرد، و از تحصیل معالی اخلاق باز نماند.

پس می گوئیم که دانستی که صفت «حکمت» عبارت است از علم به حقایق موجودات به نحوی که هستند، و لازم این، از مسائل به عنوان تقلید و بیان تقریر آنها بر وجه لایق، بدون وثوق و اطمینان نفس، حکمت نیست، و صاحب آن را حکیم نمی نامند، زیرا که حقیقت حکمت، منفک نمی شود از اعتقاد جازم و تصدیق قطعی و یقین چنین شخصی مانند طفلی است که خود را شبیه به مردان کند، و سخنان ایشان را گوید یا مثل حیوانی است که بعضی سخنان آدمی را آموخته باشد و حکایت کند، یا بعضی افعال انسان را تعلیم گرفته باشد و به جا آورد.

و اما «عفت»: شناختی که آن عبارت است از اینکه قوه شهویه در فرمان و اطاعت عقل، و همه تصرفات آن موافق و مطابق امر و نهی قوه عاقله بود باشد، و آنچه متضمن مصلحت معاش و معاد باشد بر آن اقدام نماید، و هر چه موجب مفسده باشد از آن دوری کند و کناره جوید، و هرگز مقتضای صوابدید عقل را مخالفت نکند و باعث بر این، فرمانبرداری و اطاعت هم نباشد، مگر کمال نفس و بزرگی ذات او، یا تحصیل سعادت دنیا و آخرت و غرض او فریب مردم یا محافظت آبروی خود نباشد، و ترس «شحنه» و سلطان او را بر این نداشته باشد.

و بسیاری از کسان‌اند که ترک دنیا را هم به جهت دنیا نموده‌اند، و ترک بعضی لذات دنیویه را نموده‌اند و مطلب ایشان رسیدن به لذات بالاتر است پس چنین اشخاص، صاحب فضیلت عفت نیستند و همچنین‌اند آن کسانی که از راه اضطرار و الجاء، یا به سبب بی آلتی، و بی قوتی، یا به جهت اینکه از بسیاری از آنها متنفر شده اند، یا به جهت تشویش حدوث بعضی مرضها و ناخوشیها، یا از بیم اطلاع مردمان و خوف ملامت ایشان ترک لذت می کنند پس چنین کسان را نیز عفیف نتوان گفت و بسیاری از اشخاص هستند که بعضی لذات را ترک آنها می کنند و پیروی بعضی لذات را نمی کنند به جهت آنکه آنها را نفهمیده‌اند، و به لذات آنها نرسیده‌اند همچنان که در میان بسیاری از بادیه نشینان و اهالی کوهستان مشاهده می شود، و این نیز صفت عفت نیست بلکه صاحب عفت کسی است که با وجود صحت قوی و قوت آنها، و دانستن کیفیات لذات و مهیا بودن اسباب و آلات، و عدم تشویش از آفات و مرض، و بی آنکه مانعی از خارج بوده باشد، در استیفای لذات دنیویه پا از جاده اطاعت شرع و عقل بیرون نگذارند.

و اما صفت «شجاعت»: دانستی که عبارت است از اینکه قوه غضبیه، منقاد و مطیع عقل بوده باشد، تا آنچه را که عقل امر به اقدام آن نماید اقدام کند، و آنچه را نهی کند از آن حذر نماید و باید داعی و باعثی در این امر، غیر از تحصیل کمال و سعادت نداشته باشد پس کسی که خود را در امور هولناک اندازد، و بی باک و تنها بر لشکر سهمناک تازد، و پروا از زدن و خوردن و کشته شدن و بی‌دست و پا گشتن نکند به جهت تحصیل جاه و مال، یا به شوق وصال معشوقه صاحب جمال، یا از خوف امیر و سردار و بیم پادشاه ذو‌الاقتدار، یا به جهت مفاخرت بر امثال و اقران، یا مشهور شدن در میان مردمان، چنین شخصی را شجاع نتوان گفت، و او را از ملکه شجاعت نصیبی نباشد، بلکه منشأ صدور این امور از او، یا شهوت است یا جبن.

پس هر که بیشتر خود را به جهت یکی از این امور به مهالک می اندازد او جبان‌تر و حریص‌تر، و از فضیلت شجاعت دورتر است و همچنین‌اند کسانی که از راه تعصب طایفه و خویشان و قبیله و نزدیکان، داخل در امور مهلکه می شوند.

و بسا باشد که کسی بسیار در مهالک داخل شده، و در آن غلبه کرده تا اینکه بیم و ترس او زایل شده، و بنابر عادت احتراز نمی کند و همیشه خود را غالب می داند، چنین شخصی نیز شجاع نیست، بلکه طبیعت او به جهت عادت بجز غلبه را در نظر ندارد، و تصور مغلوبیت را نمی نماید و از این قبیل است: حمله حیوانات درنده و روآوردن ایشان به یکدیگر یا به غیر جنس خود از انسان یا حیوان بدون عجز و بیم، و خود ظاهر است که ایشان را قوه عاقله نیست تا غضب در فرمانشان باشد، و حملات ایشان از ملکه شجاعت بوده باشد، بلکه طبیعت ایشان بر این مجبول است.

و بالجمله شجاع واقعی کسی است که افعال او به مقتضای عقل باشد و به اشاره عقل صادر شود، و باعث دنیوی در آن نباشد و بسا باشد که عقل در بعضی مواضع حکم به حذر می کند، پس فرار از آن، منافاتی با شجاعت ندارد، و از این جهت است که گفته‌اند: نترسیدن از صاعقه های قویه و زلزله های شدیده نشانه جنون است نه شجاعت، و بی سبب روآوردن به جانوران درنده یا سباع گزنده، نیست مگر از حماقت.

و بباید دانست که در نزد شجاع حقیقی محافظت ننگ و نام، بالاتر از زندگی چند روزه ایام است، و چنین کسی مرگ و هلاکت را بر خود پسندد و رسوائی و عار را بر خود روا ندارد.

آری مردان، ساغر بلا و مصیبت را لاأبالی وار می نوشند، و جامع عار و بدنامی را نمی پوشند، فضیحت اهل و حرم را دیدن، و از شرف و بزرگی نیندیشیدن به جهت دو روزه حیات، از مردانگی نیست، بلکه در پاس زندگانی بی ثبات از سر ناموس و آبرو گذشتن دیوانگی است شجاعان نامدار مردن با نام نیک را مردانگی می دانند، و ابطال روزگار ذکر جمیل را حیات ابد می شمارند و از این جهت بود که شیر مردان میدان دین و حفظ شریعت، روی از خنجر تیز و شمشیر خونریز نگردانیدند، و به این سبب بود که یکه تازان معرکه مذهب و آئین در حمایت ملت و گرز گران و تیغ بران را بر فرق خود پسندیدند.

بلی، کسی که بقای نام نیک را در صفحه روزگار، و پاداش اعمال را در دار قرار، و سر آمدن عمر ناپایدار دانست، البته باقی را بر فانی اختیار می کند، پس در حمایت دین و شریعت سینه خود را سپر می کند، و از تیغ ملامت ابنای روزگار حذر نمی کند، و می داند که به آئین مردان شیر دل در راه دین در خون تپیدن، و به سعادت ابد رسیدن، از دو روزی ذلیل و خوار در دنیا ماندن و عاقبت مردن، و از مرتبه شهادت دور ماندن، بسی بهتر و بالاتر است و از این جهت شیر بیشه شجاعت، و شاه ولایت، به اصحاب خود فرمودند که «ایها الناس انکم ان لم تقتلوا تموتوا و الذی نفس ابن ابی طالب بیده لالف ضربه بالسیف علی الرأس أهون من میته علی الفراش» یعنی «ای مردمان به درستی که شما اگر کشته نشوید خواهید مرد، قسم به خدائی که جان پسر ابوطالب در دست اوست، که هزار ضربت شمشیر بر سر، آسانتر و گواراتر است از اینکه آدمی در بسترش بمیرد».

باری، هر عملی که از صاحب مرتبه شجاعت سر می زند، در هر وقتی که بوده باشد موافق طریقه عقل و مناسب وقت است، نه او را از کشیدن بار مصائب و فتن، کلالی و ضعفی، و نه از چشیدن زهر نوائب و محن، المی و ملالی است نه در دلش از حوادث زمان اضطرابی و حیرتی، و نه در خاطرش از آفات جهان تشویش و دهشتی است و آنچه بر دیگران گران است، در پیش او سهل و آسان است، و آنچه بر مردمان سخت و دشوار است، و در نزد او نرم و هموار است، اگر غضب کند از فرمان عقل بیرون نمی رود، و اگر انتقام کشد پا از جاه شرع بیرون نمی نهد.

و اما ملکه «عدالت» معلوم شد که عبارت است از انقیاد و اطاعت قوه عملیه از برای قوه عاقله، به نوعی که هیچ عملی از آدمی سر نزند مگر به فرموده عقل و این در وقتی حاصل می شود که ملکه در نفس آدمی به هم رسد که جمیع افعال بر نهج اعتدال از او صادر شود، بی آنکه او را درآن غرضی یا مطلب دنیوی باشد.

پس کسی که عدالت را بر خود ببندد، و به مشقت خود را عادل وانمود نماید، و از راه ریا اعمال خود را شبیه به اعمال عدول کند، و مطلب او تسخیر دلهای مردمان، یا تحصیل مال ایشان، یا رسیدن به منصب و جاه، و یا تقرب به وزیر و شاه باشد، عادل نباشد.

و همچنین است حال در جمیع صفات فاضله، که در تحت این چهار صفت مندرج‌اند به تفصیلی که مذکور خواهد شد مثلا «سخاوت»، عبارت است از ملکه بخشش و عطای اموال بر مستحقین بدون قصد و غرضی، پس بذل مال به جهت تحصیل مالی بیشتر از آن، یا به سبب دفع ضرری از خود یا به قصد حصول مناصب دنیه، یا وصول به لذات حیوانیه، یا به جهت شهرت و نام و مفاخرت بر انام، سخاوت نیست و همچنین بخشش به غیر اهل استحقاق، و اسراف در انفاق را سخاوت نگویند و کسی که مسرف باشد جاهل است به رتبه مال، و نمی داند که به وسیله مال، محافظت اهل و عیال، و تحصیل مرتبه کمال میسر می شود، و ثروت را دخل بسیار است در ترویج احکام شریعت، و نشر فضایل و حکمت و از این جهت است که در صحیفه سلیمانیه وارد است که «ان الحکمه مع الثروه یقظان و مع الفقر نائم» یعنی: «علم و حکمت با مال و ثروت حکم کسی را دارد که بیدار باشد، و با فقر و تهیدستی در خواب است».

و بسا باشد که سبب و منشأ اسراف، جهل به اشکال تحصیل مال حلال است و اغلب کسانی که بدون زحمت تحصیل، به مالی رسیده اند، از میراث یا مثل آن چنین اند، زیرا که زحمت تحصیل حلال را ندیده اند، و ندانسته اند که راه مداخل حلال و مشاغل طیبه بسیار کم است، و بزرگان را از ارتکاب هر شغلی مشکل است و از این جهت است که نصیب آزادگان از دنیا در نهایت قلت است و ایشان همیشه از بخت خود در شکایت اند، به خلاف دیگران که چون در تحصیل مال بی پروایند، نه در فکر حلال و حرام اند و نه تشویشی از عذاب و وبال دارند، از هر جا که رسد بگیرند و به هر جا که رسد صرف کنند بعضی از حکما گفته اند که «تحصیل مال مثل این است که سنگ را به قله کوه بالابری، و خرج آن مثل این است که از آنجا رها کنی».

اطلاعات

منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

از اموری که دانستن آن قبل از شروع در تفصیل اخلاق و معالجات آنها لازم است، آن است که بدانی که بسیار اتفاق می افتد که از بعضی مردمان صفات و افعالی چند به ظهور می آید که در ظاهر نیک است و صاحب آنها از ارباب اخلاق حسنه متصور می شود و حال آنکه چنین نیست.
هوش مصنوعی: قبل از اینکه به تفصیل در مورد اخلاق و رفتارها بپردازیم، مهم است که بدانیم برخی افراد ممکن است ویژگی‌ها و رفتارهایی داشته باشند که به ظاهر خوب به نظر می‌رسند و ممکن است ما آنها را افرادی با اخلاق خوب تلقی کنیم، اما در واقعیت اینچنین نیست.
پس باید فرق میان فضایل صفات و آنچه شبیه به آنهاست و حقیقتا از فضایل نیست دانسته شود، تا بر غافل مشتبه نشود و بر گمراهی نیفتد و هر کسی عیوب نفس خود را بشناسد تا طالب فریب نخورد، و خود را صاحب اخلاق جمیله نشمرد، و از تحصیل معالی اخلاق باز نماند.
هوش مصنوعی: باید تفاوت بین صفات واقعی نیکو و چیزهایی که به آن‌ها شباهت دارند ولی حقیقتاً فضیلت نیستند مشخص شود تا کسی دچار اشتباه نشود و به گمراهی نیفتد. هر فردی باید عیوب خود را بشناسد تا فریب نخورد، خود را دارای اخلاق نیکو نداند، و از تلاش برای دستیابی به فضایل اخلاقی بازنماند.
پس می گوئیم که دانستی که صفت «حکمت» عبارت است از علم به حقایق موجودات به نحوی که هستند، و لازم این، از مسائل به عنوان تقلید و بیان تقریر آنها بر وجه لایق، بدون وثوق و اطمینان نفس، حکمت نیست، و صاحب آن را حکیم نمی نامند، زیرا که حقیقت حکمت، منفک نمی شود از اعتقاد جازم و تصدیق قطعی و یقین چنین شخصی مانند طفلی است که خود را شبیه به مردان کند، و سخنان ایشان را گوید یا مثل حیوانی است که بعضی سخنان آدمی را آموخته باشد و حکایت کند، یا بعضی افعال انسان را تعلیم گرفته باشد و به جا آورد.
هوش مصنوعی: حکمت به معنای آگاهی و شناخت درست از واقعیت‌ها و چیزها به همان شکلی که هستند، تعریف می‌شود. اگر شخصی فقط بخواهد اطلاعات را از دیگران بگیرد و از روی تقلید عمل کند، بدون آنکه درونی از یقین و باور عمیق داشته باشد، او در حقیقت حکیم تلقی نمی‌شود. این فرد مانند کودکی است که تلاش می‌کند بزرگ‌ترها را تقلید کند و سخنان آنها را بازگو کند، یا مانند حیوانی که چند جمله انسانی را یاد گرفته و آنها را تکرار می‌کند، یا اینکه برخی از رفتارهای انسانی را یاد گرفته و انجام می‌دهد. لذا حکمت به یقین و تصدیق عمیق نیاز دارد.
و اما «عفت»: شناختی که آن عبارت است از اینکه قوه شهویه در فرمان و اطاعت عقل، و همه تصرفات آن موافق و مطابق امر و نهی قوه عاقله بود باشد، و آنچه متضمن مصلحت معاش و معاد باشد بر آن اقدام نماید، و هر چه موجب مفسده باشد از آن دوری کند و کناره جوید، و هرگز مقتضای صوابدید عقل را مخالفت نکند و باعث بر این، فرمانبرداری و اطاعت هم نباشد، مگر کمال نفس و بزرگی ذات او، یا تحصیل سعادت دنیا و آخرت و غرض او فریب مردم یا محافظت آبروی خود نباشد، و ترس «شحنه» و سلطان او را بر این نداشته باشد.
هوش مصنوعی: عفت به معنای کنترل و هدایت قوه شهوت به دست عقل است، به گونه‌ای که تمامی رفتارها و تصمیمات فرد تحت نظر و هدایت عقل باشد. این شخص باید اقداماتی انجام دهد که به نفع زندگی دنیوی و آخرت او باشد و از هر چیزی که به ضرر اوست دوری کند. او همچنین هرگز نباید به خواسته‌های غیرمنطقی عقل مخالفت کند. در این راستا، اطاعت و پیروی از عقل باید ناشی از کمال شخصیتی و هدف‌های واقعی او باشد و نه صرفاً به خاطر جلب توجه دیگران یا حفظ آبرو. همچنین ترس از قدرت‌های دیگر نباید او را وادار به رفتاری کند که با اصول عفت و عقلانیت مغایرت داشته باشد.
و بسیاری از کسان‌اند که ترک دنیا را هم به جهت دنیا نموده‌اند، و ترک بعضی لذات دنیویه را نموده‌اند و مطلب ایشان رسیدن به لذات بالاتر است پس چنین اشخاص، صاحب فضیلت عفت نیستند و همچنین‌اند آن کسانی که از راه اضطرار و الجاء، یا به سبب بی آلتی، و بی قوتی، یا به جهت اینکه از بسیاری از آنها متنفر شده اند، یا به جهت تشویش حدوث بعضی مرضها و ناخوشیها، یا از بیم اطلاع مردمان و خوف ملامت ایشان ترک لذت می کنند پس چنین کسان را نیز عفیف نتوان گفت و بسیاری از اشخاص هستند که بعضی لذات را ترک آنها می کنند و پیروی بعضی لذات را نمی کنند به جهت آنکه آنها را نفهمیده‌اند، و به لذات آنها نرسیده‌اند همچنان که در میان بسیاری از بادیه نشینان و اهالی کوهستان مشاهده می شود، و این نیز صفت عفت نیست بلکه صاحب عفت کسی است که با وجود صحت قوی و قوت آنها، و دانستن کیفیات لذات و مهیا بودن اسباب و آلات، و عدم تشویش از آفات و مرض، و بی آنکه مانعی از خارج بوده باشد، در استیفای لذات دنیویه پا از جاده اطاعت شرع و عقل بیرون نگذارند.
هوش مصنوعی: بسیاری از افراد به خاطر دنیا برخی از لذت‌های آن را ترک می‌کنند، اما هدفشان رسیدن به لذت‌های بالاتر است. این افراد نمی‌توانند از فضیلت عفت برخوردار باشند. همچنین، کسانی که به دلایلی مانند ناچاری، ناتوانی، یا تنفر از لذت‌های دنیا، یا به خاطر نگرانی از بیماری‌ها و یا ترس از قضاوت دیگران، از لذت‌ها دوری می‌کنند نیز نمی‌توانند عفیف باشند. علاوه بر این، افراد بسیاری وجود دارند که برخی لذت‌ها را به این دلیل ترک می‌کنند که به درستی آن‌ها را نمی‌شناسند یا به آن‌ها دسترسی ندارند، مثل بسیاری از مردم در مناطق دورافتاده و کوهستانی. این موضوع هم صفت عفت نیست. عفیف واقعی کسی است که با وجود داشتن توانایی، شناخت کافی از لذت‌ها و فراهم بودن امکانات، و بدون نگرانی از آسیب‌ها و بیماری‌ها، در بهره‌برداری از لذت‌های دنیا از مسیر اطاعت شرع و عقل خارج نشود.
و اما صفت «شجاعت»: دانستی که عبارت است از اینکه قوه غضبیه، منقاد و مطیع عقل بوده باشد، تا آنچه را که عقل امر به اقدام آن نماید اقدام کند، و آنچه را نهی کند از آن حذر نماید و باید داعی و باعثی در این امر، غیر از تحصیل کمال و سعادت نداشته باشد پس کسی که خود را در امور هولناک اندازد، و بی باک و تنها بر لشکر سهمناک تازد، و پروا از زدن و خوردن و کشته شدن و بی‌دست و پا گشتن نکند به جهت تحصیل جاه و مال، یا به شوق وصال معشوقه صاحب جمال، یا از خوف امیر و سردار و بیم پادشاه ذو‌الاقتدار، یا به جهت مفاخرت بر امثال و اقران، یا مشهور شدن در میان مردمان، چنین شخصی را شجاع نتوان گفت، و او را از ملکه شجاعت نصیبی نباشد، بلکه منشأ صدور این امور از او، یا شهوت است یا جبن.
هوش مصنوعی: شجاعت به معنای آن است که قوه غضبیه تحت کنترل عقل باشد. در این حالت فرد باید از عقل پیروی کند و به دستورهای آن عمل کند، همچنین باید از چیزهایی که عقل آنها را نهی کرده، دوری کند. برای اینکه این رفتار شجاعانه باشد، انگیزه فرد باید تنها به دنبال دستیابی به کمال و سعادت باشد و نه چیز دیگری. بنابراین، اگر کسی به طور بی‌پروا و بدون توجه به خطرات به میدان‌های جنگ برود و به دنبال کسب قدرت، ثروت، جذابیت معشوق، ترس از قدرت‌مندان یا به دنبال معروف شدن باشد، نمی‌توان او را شجاع دانست. چنین فردی در واقع شجاعت ندارد و اقدام‌هایش ناشی از از شهوت یا ترس است.
پس هر که بیشتر خود را به جهت یکی از این امور به مهالک می اندازد او جبان‌تر و حریص‌تر، و از فضیلت شجاعت دورتر است و همچنین‌اند کسانی که از راه تعصب طایفه و خویشان و قبیله و نزدیکان، داخل در امور مهلکه می شوند.
هوش مصنوعی: بنابراین، هر کسی که به خاطر یکی از این مسائل خود را در خطر بیشتری قرار می‌دهد، نشان دهنده ترس و حرص بیشتری است و از ویژگی شجاعت فاصله بیشتری دارد. همچنین، افرادی که به خاطر تعصب نسبت به گروه، خانواده و نزدیکان خود در مشکلات و خطرات گرفتار می‌شوند، همین وضعیت را دارند.
و بسا باشد که کسی بسیار در مهالک داخل شده، و در آن غلبه کرده تا اینکه بیم و ترس او زایل شده، و بنابر عادت احتراز نمی کند و همیشه خود را غالب می داند، چنین شخصی نیز شجاع نیست، بلکه طبیعت او به جهت عادت بجز غلبه را در نظر ندارد، و تصور مغلوبیت را نمی نماید و از این قبیل است: حمله حیوانات درنده و روآوردن ایشان به یکدیگر یا به غیر جنس خود از انسان یا حیوان بدون عجز و بیم، و خود ظاهر است که ایشان را قوه عاقله نیست تا غضب در فرمانشان باشد، و حملات ایشان از ملکه شجاعت بوده باشد، بلکه طبیعت ایشان بر این مجبول است.
هوش مصنوعی: ممکن است فردی در موقعیت‌های خطرناک زیادی قرار گیرد و در آن‌ها پیروز شود تا جایی که ترس و اضطرابش از بین برود و به طور طبیعی از خطر خود را دور نکند و همواره خود را در موقعیت برتر ببیند. اما چنین فردی واقعاً شجاع نیست. بلکه به خاطر عادتش فقط پیروزی را می‌بیند و اصلاً به شکست فکر نمی‌کند. این موضوع مشابه رفتار حیوانات وحشی است که به هم حمله می‌کنند یا به دیگر موجودات، چه انسان و چه حیوان، بدون هیچ ترس و ضعفی. به وضوح این حیوانات عقل ندارند که خشم خود را کنترل کنند و رفتارهایشان ناشی از شجاعت نیست، بلکه اینگونه رفتارها ناشی از ذات و طبیعت آنهاست که به این شکل شکل گرفته است.
و بالجمله شجاع واقعی کسی است که افعال او به مقتضای عقل باشد و به اشاره عقل صادر شود، و باعث دنیوی در آن نباشد و بسا باشد که عقل در بعضی مواضع حکم به حذر می کند، پس فرار از آن، منافاتی با شجاعت ندارد، و از این جهت است که گفته‌اند: نترسیدن از صاعقه های قویه و زلزله های شدیده نشانه جنون است نه شجاعت، و بی سبب روآوردن به جانوران درنده یا سباع گزنده، نیست مگر از حماقت.
هوش مصنوعی: شجاع واقعی کسی است که کارهایش بر اساس عقل و منطق انجام می‌شود و تحت تأثیر خواسته‌های دنیوی نیست. در برخی موارد، عقل ممکن است انسان را به احتیاط دعوت کند و فرار از خطر در این مواقع، نشانه شجاعت نیست. به همین دلیل گفته شده است که نترسیدن از طوفان‌ها و زلزله‌های شدید نشان‌دهنده جنون است، نه شجاعت، و بی‌دل و بهانه به سراغ حیوانات خطرناک رفتن نیز تنها از روی نادانی است.
و بباید دانست که در نزد شجاع حقیقی محافظت ننگ و نام، بالاتر از زندگی چند روزه ایام است، و چنین کسی مرگ و هلاکت را بر خود پسندد و رسوائی و عار را بر خود روا ندارد.
هوش مصنوعی: شجاعان واقعی باید بدانند که حفظ آبرو و اعتبارشان از زندگی چند روزه مهم‌تر است. این افراد مرگ و نابودی را بهتر از رسوایی و شرم می‌پندارند و هرگز حاضر نیستند که به خاطر ننگ و عار تن به ذلت بدهند.
آری مردان، ساغر بلا و مصیبت را لاأبالی وار می نوشند، و جامع عار و بدنامی را نمی پوشند، فضیحت اهل و حرم را دیدن، و از شرف و بزرگی نیندیشیدن به جهت دو روزه حیات، از مردانگی نیست، بلکه در پاس زندگانی بی ثبات از سر ناموس و آبرو گذشتن دیوانگی است شجاعان نامدار مردن با نام نیک را مردانگی می دانند، و ابطال روزگار ذکر جمیل را حیات ابد می شمارند و از این جهت بود که شیر مردان میدان دین و حفظ شریعت، روی از خنجر تیز و شمشیر خونریز نگردانیدند، و به این سبب بود که یکه تازان معرکه مذهب و آئین در حمایت ملت و گرز گران و تیغ بران را بر فرق خود پسندیدند.
هوش مصنوعی: مردان با شجاعت و بی‌توجهی به درد و مصیبت، به سادگی با سختی‌ها روبه‌رو می‌شوند و از افتخار و آبروی خود دفاع نمی‌کنند. دیدن خفت و ذلت خانواده و عزیزان و بی‌توجهی به بزرگی و شرافت برای چند روز زندگی، نشانه‌ی مردانگی نیست. بلکه این نوع رفتار، رها کردن ارزش‌ها به خاطر زندگی ناپایدار و از دست دادن حیثیت و ناموس است. قهرمانان واقعی، مرگ با نام نیک را ارج می‌نهند و اصول اخلاقی را جاودانه می‌دانند. به همین دلیل، جنگجویان بزرگ دین و محافظان شریعت با شجاعت به میدان می‌روند و از نبرد نمی‌گریزند. آنها به خاطر حمایت از ملت، با افتخار سلاح به دست می‌گیرند و برتر بودن را به جان می‌خرند.
بلی، کسی که بقای نام نیک را در صفحه روزگار، و پاداش اعمال را در دار قرار، و سر آمدن عمر ناپایدار دانست، البته باقی را بر فانی اختیار می کند، پس در حمایت دین و شریعت سینه خود را سپر می کند، و از تیغ ملامت ابنای روزگار حذر نمی کند، و می داند که به آئین مردان شیر دل در راه دین در خون تپیدن، و به سعادت ابد رسیدن، از دو روزی ذلیل و خوار در دنیا ماندن و عاقبت مردن، و از مرتبه شهادت دور ماندن، بسی بهتر و بالاتر است و از این جهت شیر بیشه شجاعت، و شاه ولایت، به اصحاب خود فرمودند که «ایها الناس انکم ان لم تقتلوا تموتوا و الذی نفس ابن ابی طالب بیده لالف ضربه بالسیف علی الرأس أهون من میته علی الفراش» یعنی «ای مردمان به درستی که شما اگر کشته نشوید خواهید مرد، قسم به خدائی که جان پسر ابوطالب در دست اوست، که هزار ضربت شمشیر بر سر، آسانتر و گواراتر است از اینکه آدمی در بسترش بمیرد».
هوش مصنوعی: شخصی که به اهمیت حفظ نام نیک و پاداش اعمال در دنیا و آخرت پی برده باشد، طبیعی است که انتخابش ادامه راهی است که به جاودانگی و ارزش‌های راستین بر می‌گردد. بنابراین، او با تمام وجود از دین و شریعت حمایت می‌کند و از انتقادهای دیگران نمی‌هراسد. او به این حقیقت واقف است که ایستادگی در راه دین و تحمل سختی‌ها برای دستیابی به سعادت ابدی از زندگی ذلیلانه و مرگ در بستر، بسیار بهتر است. به همین خاطر، پیشوای شجاعت و رهبری به یاران خود می‌گوید: «ای مردم، اگر شما به نبرد نروید، حتماً خواهید مرد. قسم به خدایی که جان ابن ابی‌طالب در دست اوست، هزار ضربه شمشیر بر سر بهتر و آسان‌تر از مردن در بستر است.»
باری، هر عملی که از صاحب مرتبه شجاعت سر می زند، در هر وقتی که بوده باشد موافق طریقه عقل و مناسب وقت است، نه او را از کشیدن بار مصائب و فتن، کلالی و ضعفی، و نه از چشیدن زهر نوائب و محن، المی و ملالی است نه در دلش از حوادث زمان اضطرابی و حیرتی، و نه در خاطرش از آفات جهان تشویش و دهشتی است و آنچه بر دیگران گران است، در پیش او سهل و آسان است، و آنچه بر مردمان سخت و دشوار است، و در نزد او نرم و هموار است، اگر غضب کند از فرمان عقل بیرون نمی رود، و اگر انتقام کشد پا از جاه شرع بیرون نمی نهد.
هوش مصنوعی: فردی که از شجاعت برخوردار است، هر زمانی که عمل کند، بر مبنای عقل و با توجه به زمانه خود عمل می‌کند. او از تحمل مشکلات و سختی‌ها خسته و ضعیف نمی‌شود و درد و رنج‌های ناشی از شرایط سخت را تجربه می‌کند بی‌آنکه دلش نگران و آشفته شود. برای او آنچه که برای دیگران سنگین و دشوار است، آسان به نظر می‌رسد و برعکس، آنچه برای دیگران راحت است، برای او بی‌زحمت و هموار می‌باشد. حتی اگر عصبانی شود، از اصول عقل دور نمی‌افتد و اگر بخواهد انتقام بگیرد، از قوانین شرع تجاوز نمی‌کند.
و اما ملکه «عدالت» معلوم شد که عبارت است از انقیاد و اطاعت قوه عملیه از برای قوه عاقله، به نوعی که هیچ عملی از آدمی سر نزند مگر به فرموده عقل و این در وقتی حاصل می شود که ملکه در نفس آدمی به هم رسد که جمیع افعال بر نهج اعتدال از او صادر شود، بی آنکه او را درآن غرضی یا مطلب دنیوی باشد.
هوش مصنوعی: ملکه «عدالت» به این معناست که قوه عملی انسان باید مطیع و تابع قوه عاقله باشد، به گونه‌ای که هیچ اقدام یا عملی از فرد صورت نگیرد مگر با فرمان عقل. این وضعیت زمانی به وجود می‌آید که این ملکه در وجود انسان به مرحله‌ای برسد که تمامی فعالیت‌ها و اعمال او به شکل متعادل انجام شود، بدون اینکه در پی هدف یا مقصود دنیوی خاصی باشد.
پس کسی که عدالت را بر خود ببندد، و به مشقت خود را عادل وانمود نماید، و از راه ریا اعمال خود را شبیه به اعمال عدول کند، و مطلب او تسخیر دلهای مردمان، یا تحصیل مال ایشان، یا رسیدن به منصب و جاه، و یا تقرب به وزیر و شاه باشد، عادل نباشد.
هوش مصنوعی: هر کسی که به ظاهر خود را عادل نشان دهد، ولی در واقع به خاطر سختی‌ها و رنج‌هایی که می‌کشد، تلاش کند تا خود را در دیده دیگران عادل به نمایش بگذارد و با ریاکاری اعمالش را مشابه اعمال افراد درستکار جلوه دهد، اگر هدفش تسلط بر دل‌های مردم، به دست آوردن مال آنها، رسیدن به مقام و موقعیت اجتماعی، یا نزدیکی به وزیر و پادشاه باشد، در حقیقت عادل نیست.
و همچنین است حال در جمیع صفات فاضله، که در تحت این چهار صفت مندرج‌اند به تفصیلی که مذکور خواهد شد مثلا «سخاوت»، عبارت است از ملکه بخشش و عطای اموال بر مستحقین بدون قصد و غرضی، پس بذل مال به جهت تحصیل مالی بیشتر از آن، یا به سبب دفع ضرری از خود یا به قصد حصول مناصب دنیه، یا وصول به لذات حیوانیه، یا به جهت شهرت و نام و مفاخرت بر انام، سخاوت نیست و همچنین بخشش به غیر اهل استحقاق، و اسراف در انفاق را سخاوت نگویند و کسی که مسرف باشد جاهل است به رتبه مال، و نمی داند که به وسیله مال، محافظت اهل و عیال، و تحصیل مرتبه کمال میسر می شود، و ثروت را دخل بسیار است در ترویج احکام شریعت، و نشر فضایل و حکمت و از این جهت است که در صحیفه سلیمانیه وارد است که «ان الحکمه مع الثروه یقظان و مع الفقر نائم» یعنی: «علم و حکمت با مال و ثروت حکم کسی را دارد که بیدار باشد، و با فقر و تهیدستی در خواب است».
هوش مصنوعی: سخاوت به معنای داشتن ویژگی بخشش و اهدا کردن اموال به کسانی است که حق دارند، بدون اینکه به دنبال منفعت شخصی یا هدف خاصی باشد. اگر کسی بخواهد مالی را ببخشد تا به مال بیشتری دست یابد، یا برای دوری از ضرر، یا برای کسب مقام‌های دنیوی، یا لذت‌های جسمانی، یا به خاطر شهرت و برتری نسبت به دیگران این کار را انجام دهد، در واقع سخاوت ندارد. همچنین بخشش به افرادی که مستحق نیستند یا اسراف در انفاق نیز نمی‌تواند تعریف صحیحی از سخاوت باشد. فردی که اسراف می‌کند به ارزش واقعی مال آگاه نیست و نمی‌داند که پول چه نقشی در حفظ خانواده و رسیدن به کمال انسانی دارد. ثروت می‌تواند در گسترش اصول دینی و نشر فضائل و حکمت تأثیرگذار باشد. به همین دلیل در یکی از متون قدیمی آمده است که علم و حکمت با ثروت همواره بیدار است، اما فقر و تنگدستی، کسی را به خواب می‌برد.
و بسا باشد که سبب و منشأ اسراف، جهل به اشکال تحصیل مال حلال است و اغلب کسانی که بدون زحمت تحصیل، به مالی رسیده اند، از میراث یا مثل آن چنین اند، زیرا که زحمت تحصیل حلال را ندیده اند، و ندانسته اند که راه مداخل حلال و مشاغل طیبه بسیار کم است، و بزرگان را از ارتکاب هر شغلی مشکل است و از این جهت است که نصیب آزادگان از دنیا در نهایت قلت است و ایشان همیشه از بخت خود در شکایت اند، به خلاف دیگران که چون در تحصیل مال بی پروایند، نه در فکر حلال و حرام اند و نه تشویشی از عذاب و وبال دارند، از هر جا که رسد بگیرند و به هر جا که رسد صرف کنند بعضی از حکما گفته اند که «تحصیل مال مثل این است که سنگ را به قله کوه بالابری، و خرج آن مثل این است که از آنجا رها کنی».
هوش مصنوعی: بسیاری از انسان‌ها اسراف می‌کنند زیرا نمی‌دانند چطور می‌توانند پول حلال به دست آورند. بیشتر افرادی که بدون تلاش به ثروت رسیده‌اند، معمولاً از طریق ارث یا روش‌های مشابه به چنین وضعیتی رسیده‌اند. این افراد زحمت بدست آوردن پول حلال را تجربه نکرده‌اند و از محدودیت‌های درآمدهای حلال و مشاغل پاک مطلع نیستند. به همین دلیل، افراد بزرگ و آزاد دلاغر از کارهای ناپسند پرهیز می‌کنند و به همین خاطر سهم آن‌ها از دنیای مادی بسیار کم است و همواره از وضعیت خود نگرانند. در مقابل، دیگران که در کسب مالی بی‌احتیاط هستند، نه به حلال و حرام توجهی دارند و نه نگران عواقب کارهایشان هستند. آن‌ها از هر جایی که بتوانند پول بگیرند و به هر نحوی که بخواهند خرج می‌کنند. برخی از حکمای گذشته گفته‌اند که «کسب پول مانند بالا بردن سنگ به قله کوه است و خرج کردن آن مانند رها کردن همان سنگ از قله».