گنجور

۲۹- سورة العنکبوت- مکّیّة

۱ - النوبة الاولى : قوله تعالی: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ بنام خداوند فراخ بخشایش مهربان. ۱ - النوبة الثانیة : جمهور مفسران بر آنند که این سوره جمله مکّی است و از علی (ع) روایت کرده‌اند که میان مکّه و مدینه فرو آمد، و گفته‌اند همه مکّی است مگر دو آیت: وَ وَصَّیْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَیْهِ و قوله: وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ. یحیی بن سلام گفت همه مکّی است مگر ده آیت از اوّل سوره. و درین سوره دو آیت منسوخ است: یکی وَ لا تُجادِلُوا أَهْلَ الْکِتابِ إِلَّا بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ این در شأن اهل کتاب فرو آمد پس منسوخ گشت باین آیت که در سورة التوبة است: قاتِلُوا الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ لا بِالْیَوْمِ الْآخِرِ الی قوله وَ هُمْ صاغِرُونَ و آیت دیگر: وَ قالُوا لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَیْهِ آیاتٌ مِنْ رَبِّهِ قُلْ إِنَّمَا الْآیاتُ عِنْدَ اللَّهِ، تا اینجا محکم است، و منسوخ این قدر است که: وَ إِنَّما أَنَا نَذِیرٌ مُبِینٌ بآیت سیف منسوخ گشت. امّا عدد آیات و کلمات و حروف این سوره گفته‌اند هفتاد و نه آیت است و هزار و نهصد و هشتاد و یک کلمه، و چهار هزار و صد و نود و پنج حرف و در فضیلت سوره ابیّ کعب گوید: قال رسول اللَّه (ص): «من قرأ سورة العنکبوت کان له من الاجر عشر حسنات بعدد کل المؤمنین و المنافقین. ۱ - النوبة الثالثة : قوله تعالی: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ، بسم اللَّه الملک المتعالی عن الحدود و الغایات المقدس عن الدرک و النهایات، المنزّه عن تجارف العبارات، الباطن عن حصر الاحاطات، الظاهر فی البیّنات و الآیات. اوّل باران از ابر عنایات این نام است اوّل نفس از صبح کرامت این نامست، اوّل جوهر از صدف معرفت این نامست، اوّل نشان از وجود حقیقت این نامست. اوّل شاهد بر مشاهده روح این نامست، دل را فتح و جان را فتوح این. نامست معرفت را راه است حقیقت را درگاهست. انبساط را در است، صحبت را سر است. فرا وصال اشارتست، از کمال حال عبارتست خائف را امان است، راجی را ضمان است. طالب را شرفست، عارف را صلف است، محبّ را تلف است. ۲ - النوبة الاولى : قوله تعالی: أَ وَ لَمْ یَرَوْا کَیْفَ یُبْدِئُ اللَّهُ الْخَلْقَ نمی‌بینند که اللَّه چون در می‌گیرد کار و چون می‌آفریند آفریده و از نیست هست میکند ثُمَّ یُعِیدُهُ آن گه باز ایشان را از خاک بیرون آرد إِنَّ ذلِکَ عَلَی اللَّهِ یَسِیرٌ (۱۹) و آن بر خدای آسانست. ۲ - النوبة الثانیة : قوله تعالی : أَ وَ لَمْ یَرَوْا حمزه و کسایی ا و لم تروا بتاء مخاطبه خوانند و معنی آنست که: قل یا أیّها الکفار او لم تروا کیف یبدی اللَّه الخلق. یبدأ بفتح یا خوانده‌اند، و هما لغتان: یقال بدأ اللَّه الخلق و ابداه. ۲ - النوبة الثالثة : قوله: أَ وَ لَمْ یَرَوْا کَیْفَ یُبْدِئُ اللَّهُ الْخَلْقَ ثُمَّ یُعِیدُهُ ابداء و اعادت خلق از روی ظاهر نشأة اولی و نشأة اخری است و از روی باطن اشارت است فرا تغیّر اوقات و تکرّر احوال ارباب القلوب، گهی در قبض باشند و گهی در بسط، گهی در هیبت گهی در انس، ساعتی غیبت بر ایشان غالب، ساعتی حضور، ساعتی سکر، ساعتی صحو، ساعتی بقا، ساعتی فنا، بنده آن ساعت که در قبض باشد و در هیبت حدّ وی در اظهار بندگی تا طمع مغفرت بود و خوف عقوبت، چنانک رب العزّة گفت: یَدْعُونَنا رَغَباً وَ رَهَباً. ۳ - النوبة الاولى : قوله تعالی: وَ ما کُنْتَ تَتْلُوا مِنْ قَبْلِهِ مِنْ کِتابٍ تو پیش از این هیچ نامه‌ای نخواندی وَ لا تَخُطُّهُ بِیَمِینِکَ و بدست خویش هرگز ننوشتی إِذاً لَارْتابَ الْمُبْطِلُونَ (۴۸) اگر چنان بودی که تو نویسنده بودی آن گه در گمان افتادندی کژراهان و کژروان. ۳ - النوبة الثانیة : قوله تعالی: وَ ما کُنْتَ تَتْلُوا یا محمّد مِنْ قَبْلِهِ، ای من قبل القرآن مِنْ کِتابٍ کتابا، من الکتب وَ لا تَخُطُّهُ بِیَمِینِکَ، ای و لا تخطّ کتابا بیدک، لانک امّی لا تکتب و لا تقرأ، و کذا صفة النبی (ص) فی التوریة و ذلک فضله. ۳ - النوبة الثالثة : قوله تعالی وَ ما کُنْتَ تَتْلُوا مِنْ قَبْلِهِ مِنْ کِتابٍ الآیه، از روی ظاهر بر لسان تفسیر معنی آیت آنست که ما ترا پیغامبر امّی کردیم، نه خواننده نه نویسنده، نه هرگز بهیچ کتّاب رفته و نه هیچ معلم دیده، تا عالمیان بدانند که آنچه می‌گویی از احکام شریعت و اعلام حقیقت و خبر می‌دهی از قصه پیشینان و آئین گذشتگان و نیک و بد جهان و جهانیان، همه از وحی پاک می‌گویی و از کتاب منزل و پیغام راست و کلام حق دلالت بر صحت نبوّت و تحقیق رسالت و انتفاء شبهت. امّا اهل معرفت و جوانمردان طریقت رمزی دیگر دیده‌اند درین آیت، و سرّی دیگر شناخته‌اند، گفتند رب العالمین چون خواست که آن سید را بتخاصیص قربت و تحقیق رسالت مخصوص گرداند و سینه پاک وی شایسته مکاشفات و ملاطفات خود کند از نخست شواهد الهیت لختی برو کشف کرد تا غوغاء طبیعت و آلایش بشریّت از نهاد وی رخت برداشت و سینه وی از اغیار پاک گشت و از معلومات و مرسومات آزاد، فلمّا خلا قلبه و سرّه عن کل معلوم و مرسوم ورد علیه خطاب الحق و شاهد الصدق غیر مقرون بممازجة طبع و مشارکة کسب و تکلف بشریة و صار کما قیل: