۲۸- سورة القصص- مکیة
۱ - النوبة الاولى : قوله تعالی: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ بنام خداوند فراخ بخشایش مهربان. ۱ - النوبة الثانیة : ابن عباس گفت: سورة القصص مکّی است مگر یک آیت که بجحفه فرو آمد پیش از هجرت و هی قوله: إِنَّ الَّذِی فَرَضَ عَلَیْکَ الْقُرْآنَ لَرادُّکَ إِلی مَعادٍ مقاتل گفت مکّی است مگر چهار آیت: الَّذِینَ آتَیْناهُمُ الْکِتابَ مِنْ قَبْلِهِ هُمْ بِهِ یُؤْمِنُونَ الی قوله:... لا نَبْتَغِی الْجاهِلِینَ، این چهار آیت بمدینة فرو آمد و درین سوره ناسخ و منسوخ نیست مگر بعضی از آیتی: لَنا أَعْمالُنا وَ لَکُمْ أَعْمالُکُمْ این قدر از آیت منسوخ است بآیت سیف، و این سورة هشتاد و هشت آیت است و هزار و چهارصد و چهل و یک کلمت و پنجهزار و هشتصد حرف، و قیل هذه السورة من السّور التی نزلت متوالیة و هی ست سور، فی النصف الاوّل: یونس و هود و یوسف نزلت متوالیة، و فی النصف الثانی الشعر او النمل و القصص نزلت متوالیة. و لیس فی القران غیر هذا الّا الحوامیم فانّها ایضا نزلت متوالیة. و عن ابی بن کعب قال: قال رسول اللَّه (ص) «من قرأ طسم و القصص کان له من الاجر عشر حسنات بعدد من صدّق موسی و کذّب به و لم یبق ملک فی السّماوات و الارض الّا یشهد له یوم القیامة انه کان صادقا ان کلّ شیء هالک الّا وجهه له الحکم و الیه ترجعون. ۱ - النوبة الثالثة : بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ بنام او که نه در صنع او خلل نه در تقدیر او حیل بنام او که نه در فعل او زلل نه در وصف او مثل مقدّری لم یزل، بنام او که پادشاهست بیسپاه کامرانست بیاشتباه غافر جرم و ساتر گناه، حضرت او عاصیان را پناه، درگاه او مفلسان را پایگاه، قدره لا یدرک الخاطر اقصی منتهاه حبّه صیّرنی مرآة من یهوی هواه، فرآه من یرانی و یرانی من یراه. ۲ - النوبة الاولى : قوله تعالی: وَ لَمَّا تَوَجَّهَ تِلْقاءَ مَدْیَنَ چون روی داد موسی به سوی راه مدین قالَ گفت: عَسی رَبِّی أَنْ یَهْدِیَنِی سَواءَ السَّبِیلِ (۲۳) مگر که خداوند من راه من باز نماید بمیان راه راست. ۲ - النوبة الثانیة : قوله تعالی: وَ لَمَّا تَوَجَّهَ تِلْقاءَ مَدْیَنَ ای قصد نحو مدین خارجا عن سلطان فرعون، و تلقاء تفعال من لقیت و هو مصدر اتّسع فیه، فاستعمل ظرفا و سَواءَ السَّبِیلِ قصد السّبیل المستوی الی مدین. مقاتل گفت موسی چون از مصر بیامد ترسان و حیران از بیم فرعون هیچ ندانست که کجا شود و راه نمیبرد تا جبرئیل آمد و عصا بوی داد آن عصا که آدم از بهشت آورده بود و او را گفت که سوی مدین شو بنزدیک شعیب. موسی از آن که راه نمیدانست گفت: عَسی رَبِّی أَنْ یَهْدِیَنِی سَواءَ السَّبِیلِ، کار خود تفویض با اللَّه کرد و براه بردن توفیق ازو خواست تا ربّ العزّة فریشته فرستاد و راه بوی نمود. و گفتهاند کسان فرعون در طلب او بر پی وی ایستادند و سه راه بود بمدین: دو در طرف و یکی در میان. ایشان گفتند با یکدیگر تا در راه طرف رویم که مرد ترسنده و گریزنده در شاهراه میان نرود. ۲ - النوبة الثالثة : قوله تعالی و تقدّس: وَ لَمَّا تَوَجَّهَ تِلْقاءَ مَدْیَنَ الایة...، در سبق سبق که بوستان معرفت را باشجار محبّت بیاراستند در پیش وی میدان حیرت و محبت نهادند و آن راه گذر وی ساختند، حفّت الجنّة بالمکاره. هر کرا خواستند که ببوستان معرفت برند نخستش در میدان حیرت آوردند و سر او گوی چوگان محنت ساختند تا طعم حیرت و محنت بچشید پس ببوی محبّت رسید اینست حال موسی کلیم (ع): چون خواستند که او را لباس نبوّت پوشند و بحضرت رسالت و مکالمت برند نخست او را در خم چوگان بلیّت نهادند تا در آن بلاها و فتنهها پخته گشت چنان که ربّ العزّة گفت: وَ فَتَنَّاکَ فُتُوناً ای طبخناک بالبلاء طبخا حتّی صرت صافیا نقیّا از مصر بدر آمد ترسان و لرزان و از بیم دشمن حیران براست و چپ مینگرست چنان که ترسنده از بیم نگرد، و ذلک قوله: فَخَرَجَ مِنْها خائِفاً یَتَرَقَّبُ آخر در اللَّه زارید و از سوز جگر بنالید گفت: رَبِّ نَجِّنِی مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ ربّ العالمین دعاء وی اجابت کرد و او را از دشمن ایمن کرد سکینه بدل وی فرو آمد و ساکن گشت با سرّ وی گفتند مترس و اندوه مدار آن خداوند که ترا در طفولیّت در حجر فرعون، که لطمه بر روی وی میزدی، در حفظ و حمایت خود بداشت و بدشمن نداد امروز هم چنان در حفظ خود بدارد و بدشمن ندهد. آن گه روی نهاد در بیابان بر فتوح نه بقصد مدین. امّا ربّ العزة او را بمدین افکند. سرّی را که در آن تعبیه بود شعیب (ع) پیغامبر خدای بود و مسکن بمدین داشت مردی بود متعبّد و خوف بر وی غالب، در اوقات خلوات خویش چندان بگریست که بینایی وی در سر گریستن شد. رب العزّة بمعجزه او را بینایی باز داد باز همیگریست تا دیگر باره نابینا شد و ربّ العزة بینایی با وی داد. دوم بار، سیوم بار هم چنان میگریست تا بینایی برفت. وحی آمد بوی که: لم تبکی یا شعیب، این همه گریستن چیست؟ اگر از دوزخ همیترسی ترا ایمن کردم و اگر ببهشت طمع داری ترا مباح کردم. شعیب گفت لا یا ربّ و لکن شوقا الیک، نه از بیم دوزخ میگریم نه از بهر طمع بهشت، لکن در آرزوی ذو الجلال میسوزم. فاوحی اللَّه تعالی الیه لاجل ذلک اخدمتک نبیی و کلیمی عشر حجج. این معنی را پیغامبر و همراز خویش موسی فرا خدمت تو داشتم و ده سال مزدور تو کردم. ۳ - النوبة الاولى : قوله تعالی: وَ ما کُنْتَ بِجانِبِ الْغَرْبِیِّ و تو نبودی بطور سوی فرو شدن آفتاب إِذْ قَضَیْنا إِلی مُوسَی الْأَمْرَ که ما فرمان خویش بموسی میگزاردیم، وَ ما کُنْتَ مِنَ الشَّاهِدِینَ (۴۴) تو نبودی از حاضران،وَ لکِنَّا أَنْشَأْنا قُرُوناً لکن ما بر آن بودیم که گروهانی آفرینیم فَتَطاوَلَ عَلَیْهِمُ الْعُمُرُ دراز شد بر ایشان زندگانیها، وَ ما کُنْتَ ثاوِیاً فِی أَهْلِ مَدْیَنَ و نبودی در میان مدین بنشست تَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِنا که بر ایشان خواندی تو سخنان ما وَ لکِنَّا کُنَّا مُرْسِلِینَ (۴۵) لکن ما فرستادیم. ۳ - النوبة الثانیة : قوله تعالی وَ ما کُنْتَ بِجانِبِ الْغَرْبِیِّ یعنی بجانب الوادی الغربی، و کان مقام موسی بالطور، اذ اللَّه عزّ و جلّ یکلّمه بجانب الغربی حیث تغرب الشّمس و القمر و النّجوم، موسی (ع) در وادی مقدس بر کوه بود که اللَّه تعالی با وی سخن گفت بجانب غرب ایستاده یعنی که آن کوه از آن وادی بجانب مغرب بود. آنجا که فروشدن آفتاب و ماه و ستارگان بود و آن کوه را غربی الجبل میگفتند. و روا باشد که غربی صفت وادی باشد یعنی که آن وادی سوی مغرب بود. إِذْ قَضَیْنا إِلی مُوسَی الْأَمْرَ یعنی کلّمنا موسی و فرغنا الیه ممّا اردنا تعریفه و ایصاه: مقاتل گفت: إِذْ قَضَیْنا إِلی مُوسَی الْأَمْرَ یعنی اذ عهدنا الی موسی الرّسالة لیلة الجمعة الی فرعون و قومه. باین قول جانب غربی قدمگاه موسی است لیلة النّار، آن شب که آتش دید و رسالت و نبوّت یافت. و قیل: إِذْ قَضَیْنا إِلی مُوسَی الْأَمْرَ یعنی قضینا هلاک فرعون فی الماء، باین قول جانب غربی دریا است یعنی ما کنت بجانب الغربیّ من البحر. و گفتهاند قضا اینجا بمعنی وصایت است چنان که در سوره بنی اسرائیل گفت: وَ قَضی رَبُّکَ ای وصیّ ربک أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِیَّاهُ ، وَ ما کُنْتَ مِنَ الشَّاهِدِینَ ای من الحاضرین، فی ذلک المکان و من الشّاهدین لتلک الحالة، فاخبرناک به لیکون ذلک معجزة لک. ۳ - النوبة الثالثة : قوله تعالی: وَ ما کُنْتَ بِجانِبِ الْغَرْبِیِّ... الآیة، ای سیّد عالم، ای مهتر ذرّیت آدم، ای در زمین مقدّم و در آسمان محترم، ای ناظم قلاده نبوّت ای ناشر اعلام رسالت، ای مؤیّد ارکان هدایت ای کاشف اسرار ولایت، ای واضع منهاج شریعت، تو نبودی در آن جانب غربی بر کوه طور سینا که ما با موسی سخن گفتیم و حدیث تو کردیم و کمال عزّ تو و جاه و شرف تو و امت تو وا او نمودیم، گفتیم یا موسی اگر میخواهی که بنزدیک ما رفعت و قربت یابی پیغامبر آخر الزّمان را درود بسیار ده و نام و ذکر او بسیار گوی که وی برگزیده ماست نواخته لطف و برکشیده عطف ما است، عارف بتعریف ما و نازنده بوصال ما. نرگس روضه جود است و سرو باغ وجود. حقّه درّ حکمت است و نور حدقه عالم قدرت، مایه حسن جهان و مقصود از آفرینش عالم و عالمیان. ۴ - النوبة الاولى : قوله تعالی: إِنَّ قارُونَ کانَ مِنْ قَوْمِ مُوسی قارون از قوم موسی بود فَبَغی عَلَیْهِمْ و در کیش افزونی جست بر ایشان وَ آتَیْناهُ مِنَ الْکُنُوزِ و دادیم او را از گنجها ما إِنَّ مَفاتِحَهُ چندان که کلیدهای آن لَتَنُوأُ بِالْعُصْبَةِ أُولِی الْقُوَّةِ میبیکسوی بیرون برد از گران باری گروهی مردمان با نیروی را إِذْ قالَ لَهُ قَوْمُهُ او را گفت گرویدگان قوم او لا تَفْرَحْ شاد مباش، إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ الْفَرِحِینَ (۷۶) که اللَّه شادمانان باین جهان دوست ندارد.