گنجور

۱ - النوبة الثالثة

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ بنام او که نه در صنع او خلل نه در تقدیر او حیل بنام او که نه در فعل او زلل نه در وصف او مثل مقدّری لم یزل، بنام او که پادشاهست بی‌سپاه کامرانست بی‌اشتباه غافر جرم و ساتر گناه، حضرت او عاصیان را پناه، درگاه او مفلسان را پایگاه، قدره لا یدرک الخاطر اقصی منتهاه حبّه صیّرنی مرآة من یهوی هواه، فرآه من یرانی و یرانی من یراه.

بشنو سرّی از اسرار بسم اللَّه بسم در اصل باسم بوده، الف راست بود و شکل وی مستقیم و با در نهاد خود منحرف و منعطف، الف در لوح اوّل بود و با ثانی، چون در آیت تسمیت آمد. با اوّل گشت و الف ثانی فرا تو مینماید که کار الهی نه بر وفق مراد تو بود تو یکی را اوّل داری و من آخر گردانم. تو یکی را آخر داری و من اوّل گردانم. اشارتست که من یکی را بفضل بپذیرم یکی را بعدل ردّ کنم تا بدانی که کار بعدل و فضل ما است نه بهنجار عقل شما. الف که اوّل است ثانی گردانم و با که ثانی است فرا پیش دارم و صدر کتاب و خطاب خود بدو سپارم و کسوت و رفعت الفی درو پوشانم، تا جهانیان دانند که منم که یکی را برکشم و یکی را فرو کشم.

تُعِزُّ مَنْ تَشاءُ وَ تُذِلُّ مَنْ تَشاءُ.

نکته دیگر شنو ازین عجبتر: در شکل باء بسم اللَّه اشارتیست و اندر آن اشارت بشارتیست. نقش با حقیر و صغیر بود چون با نام حقّ پیوسته شد علوّ گرفت و خلعت دنوّ یافت. از روی اشارت میگوید ای بنده مؤمن حرفی که بنام ما پیوسته شد قدر و جمال یافت و خطر و کمال گرفت تا بدانی که هر که بما پیوست از قطیعت مارست، و هر که دل در غیر ما بست در نهاد خود بشکست.

طسم طا اشارتست بطهارت دل عارفان از غیر او، سین اشارتست بسرّ او با دوستان در شهود جلال و جمال او، میم اشارتست بمنّت او بر مؤمنان در آلاء و نعماء او. مجلس معطر گردد، هر جا که رود گفت و گوی او. جانها منوّر شود در سماع نام و نشان او. در هژده هزار عالم کس نتواند که قدم بر بساط توفیق نهد مگر بمدد لطف او، در کونین و عالمین کس را زندگی مسلّم نبود. مگر بحمایت و رعایت او.

بزرگان دین گفتند زندگی جوانمردان و دوستان حقّ بسه چیز است: زندگی بذکر و زندگی بمعرفت و زندگی بوجود. زندگی ذکر را ثمره انس است، زندگی معرفت را ثمره سکون است زندگی وجود را ثمره فناست و این فنا بحقیقت بقا است تا از خود فانی نگردی باو باقی نشوی بو سعید خرّاز گفت: در عرفات بودم روز عرفه و حاجّ را دیدم که که دعاها می‌کردند و نیکو همی‌زاریدند: بر هر زبانی ذکری و در هر دلی شوری و در هر جانی عشقی، در هر گوشه‌ای سوزی و نیازی، و با هر کسی دردی و گدازی.

مرا نیز آرزو خاست که دعائی کنم و چیزی خواهم، با خود گفتم چه دعا کنم و چه خواهم هر چه می‌باید ناخواسته خود داده ناگفته خود ساخته و پرداخته. آخر قصد کردم تا از راه حقیقت بر او باز شوم و دعا کنم. بسرّ من الهام داد که پس وجود ما از ما می چیزی خواهی.

از تعجّب هر زمان گوید بنفشه کای عجب
بو سعید از آن قدم برگشت و این بیت همی گفت:
هر که زلف یار دارد چنگ چون در ما زند؟
و فاؤک لازم مکنون قلبی

و حبّک غایتی و الشّوق زادی‌

نَتْلُوا عَلَیْکَ مِنْ نَبَإِ مُوسی‌ الایة، موسی عاشقی تیز رو بود و رازداری مقرّب، یقول اللَّه تعالی وَ قَرَّبْناهُ نَجِیًّا رقم خصوصیّت برو کشیده و داغ دوستی برو نهاده که: و القیت علیک محبّة منّی، در عالم هر کجا عاشقی سوخته بینی دوست دارد قصّه وی شنیدن و حدیث وی روح روح خود دانستن. از اینجاست که رب العزّة در قرآن ذکر وی بسیار کرد و قصه وی جایها باز گفت تا عارفان سوخته را و دوستان دل شده را سلوت و سکون افزاید و از دلها اندوه و غم زداید و لهذا قیل: سماع قصّة الحبیب من الحبیب یوجب سلوة القلب: و ذهاب الکرب و بهجة السّرّ و ثلج الفؤاد. این چنان است که گویند:

در شهر دلم بدان گراید صنما
کو قصّه عشق تو سراید صنما

و گفته‌اند تکرار قصّه موسی و ذکر فراوان در قرآن دلیل است بر تفخیم و تعظیم کار او و بزرگ داشت قدر او، اکنون بر شمر در قرآن ذکر و نواخت او تا بدانی منزلت و مرتبت او: میقات موسی: جاءَ مُوسی‌ لِمِیقاتِنا وعده موسی: وَ واعَدْنا مُوسی‌ طور موسی: آنَسَ مِنْ جانِبِ الطُّورِ درخت موسی: فِی الْبُقْعَةِ الْمُبارَکَةِ مِنَ الشَّجَرَةِ. آتش موسی: إِنِّی آنَسْتُ ناراً مناجات موسی: وَ قَرَّبْناهُ نَجِیًّا شوق موسی: وَ عَجِلْتُ إِلَیْکَ رَبِّ لِتَرْضی‌ غربت موسی: وَ لَمَّا تَوَجَّهَ تِلْقاءَ مَدْیَنَ: قربت موسی: نادَیْناهُ مِنْ جانِبِ الطُّورِ الْأَیْمَنِ، محبّت موسی وَ أَلْقَیْتُ عَلَیْکَ مَحَبَّةً مِنِّی اصطناع موسی: وَ اصْطَنَعْتُکَ لِنَفْسِی مادر موسی: وَ أَوْحَیْنا إِلی‌ أُمِّ مُوسی‌ خواهر موسی: قالَتْ لِأُخْتِهِ قُصِّیهِ برادر موسی: وَ أَخِی هارُونُ دایه موسی: هَلْ أَدُلُّکُمْ عَلی‌ أَهْلِ بَیْتٍ یَکْفُلُونَهُ لَکُمْ بلاء موسی فَإِذا خِفْتِ عَلَیْهِ فَأَلْقِیهِ فِی الْیَمِّ دریای موسی: أَنِ اضْرِبْ بِعَصاکَ الْبَحْرَ عصای موسی قالَ هِیَ عَصایَ طفولیت موسی: فَرَدَدْناهُ إِلی‌ أُمِّهِ پرورش موسی: أَ لَمْ نُرَبِّکَ فِینا وَلِیداً: قوت و مردی موسی: بَلَغَ أَشُدَّهُ وَ اسْتَوی‌، دامادی موسی: أَنْ أُنْکِحَکَ إِحْدَی ابْنَتَیَّ مزدوری موسی: یا أَبَتِ اسْتَأْجِرْهُ نبوّت و حکمت موسی: آتَیْناهُ حُکْماً وَ عِلْماً. این همه یاد کرد تا عالمیان بدانند خصوصیت و زلفت و قربت موسی با این همه منقبت و مرتبت در حضرت رسالت محمد عربی تا بقدم تبعیّت بیش نرسید. و ذلک‌

قوله (ص): لو کان موسی حیا لما وسعه الا اتباعی.

مصطفای عربی از صدر دولت و منزل کرامت آن کرامت که: کنت نبیا و آدم بین الماء و الطین‌

عبارت از آنست قصد صف النّعال کرد تا میگفت: إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ و موسی کلیم از مقام خود تجاوز نمود و قصد صدر دولت کرد که میگفت: أَرِنِی أَنْظُرْ إِلَیْکَ، لا جرم موسی را جواب این آمد که: لَنْ تَرانِی و مصطفای را (ص) این گفتند: أَ لَمْ تَرَ إِلی‌ رَبِّکَ‌ لولاک ما خلقت الافلاک‌ عادت میان مردم چنان رفته که چون بزرگی در جایی رود و متواضع وار در صفّ النعال بنشیند، او را گویند این نه جای تو است خیز ببالاتر نشین. چون سید خافقین قصد صف النعال کرد که: إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ او را گفتند یا سیّد این نه جای تو است، بساط بشریّت نه بارگاه قدم چون تویی بود، و الیه الاشارة بقوله: ما کانَ مُحَمَّدٌ أَبا أَحَدٍ مِنْ رِجالِکُمْ سیّد گفت آری ما آمده‌ایم تا صفّ نعال را بصدر دولت رسانیم تا چنان که از روی شریعت خاک بآب در رسانیدیم از روی حقیقت سوختگان امّت را واپس ماندگان آخر الزّمان در موقف حشر و نشر ایشان را بصدر دولت رسانیم. و الیه الاشارة بقوله (ص) نحن الآخرون السابقون.

۱ - النوبة الثانیة: ابن عباس گفت: سورة القصص مکّی است مگر یک آیت که بجحفه فرو آمد پیش از هجرت و هی قوله: إِنَّ الَّذِی فَرَضَ عَلَیْکَ الْقُرْآنَ لَرادُّکَ إِلی‌ مَعادٍ مقاتل گفت مکّی است مگر چهار آیت: الَّذِینَ آتَیْناهُمُ الْکِتابَ مِنْ قَبْلِهِ هُمْ بِهِ یُؤْمِنُونَ الی قوله:... لا نَبْتَغِی الْجاهِلِینَ، این چهار آیت بمدینة فرو آمد و درین سوره ناسخ و منسوخ نیست مگر بعضی از آیتی: لَنا أَعْمالُنا وَ لَکُمْ أَعْمالُکُمْ این قدر از آیت منسوخ است بآیت سیف، و این سورة هشتاد و هشت آیت است و هزار و چهارصد و چهل و یک کلمت و پنجهزار و هشتصد حرف، و قیل هذه السورة من السّور التی نزلت متوالیة و هی ست سور، فی النصف الاوّل: یونس و هود و یوسف نزلت متوالیة، و فی النصف الثانی الشعر او النمل و القصص نزلت متوالیة. و لیس فی القران غیر هذا الّا الحوامیم فانّها ایضا نزلت متوالیة. و عن ابی بن کعب قال: قال رسول اللَّه (ص) «من قرأ طسم و القصص کان له من الاجر عشر حسنات بعدد من صدّق موسی و کذّب به و لم یبق ملک فی السّماوات و الارض الّا یشهد له یوم القیامة انه کان صادقا ان کلّ شی‌ء هالک الّا وجهه له الحکم و الیه ترجعون.۲ - النوبة الاولى: قوله تعالی: وَ لَمَّا تَوَجَّهَ تِلْقاءَ مَدْیَنَ چون روی داد موسی به سوی راه مدین قالَ گفت: عَسی‌ رَبِّی أَنْ یَهْدِیَنِی سَواءَ السَّبِیلِ (۲۳) مگر که خداوند من راه من باز نماید بمیان راه راست.

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ بنام او که نه در صنع او خلل نه در تقدیر او حیل بنام او که نه در فعل او زلل نه در وصف او مثل مقدّری لم یزل، بنام او که پادشاهست بی‌سپاه کامرانست بی‌اشتباه غافر جرم و ساتر گناه، حضرت او عاصیان را پناه، درگاه او مفلسان را پایگاه، قدره لا یدرک الخاطر اقصی منتهاه حبّه صیّرنی مرآة من یهوی هواه، فرآه من یرانی و یرانی من یراه.
هوش مصنوعی: بنام خداوند بخشنده مهربان، که در آفرینش او نقصی نیست و در تقدیرش هیچ حیلتی وجود ندارد. بنام او که در اعمالش خطایی نیست و در وصفش مشابهی وجود ندارد. او پادشاهی است که بدون سپاهی برتری دارد و هیچ اشتباهی در کارهایش نیست. او گناهان را می‌بخشد و خطاها را می‌پوشاند، و پناهگاه عاصیان و جایگاه بی‌پول‌هاست. در قدرت او هیچ چیزی نمی‌تواند ادراک شود و نهایتش فراتر از تصور است. من را به گونه‌ای قرار داده که مانند آینه‌ای از او می‌نگرم، و آن کسی که مرا می‌بیند، او را نیز می‌بیند.
بشنو سرّی از اسرار بسم اللَّه بسم در اصل باسم بوده، الف راست بود و شکل وی مستقیم و با در نهاد خود منحرف و منعطف، الف در لوح اوّل بود و با ثانی، چون در آیت تسمیت آمد. با اوّل گشت و الف ثانی فرا تو مینماید که کار الهی نه بر وفق مراد تو بود تو یکی را اوّل داری و من آخر گردانم. تو یکی را آخر داری و من اوّل گردانم. اشارتست که من یکی را بفضل بپذیرم یکی را بعدل ردّ کنم تا بدانی که کار بعدل و فضل ما است نه بهنجار عقل شما. الف که اوّل است ثانی گردانم و با که ثانی است فرا پیش دارم و صدر کتاب و خطاب خود بدو سپارم و کسوت و رفعت الفی درو پوشانم، تا جهانیان دانند که منم که یکی را برکشم و یکی را فرو کشم.
هوش مصنوعی: بشنو یک راز از اسرار نام "بسم اللَّه". در اصل، "بسم" به شکل "باسم" نوشته می‌شد، که حرف "الف" آن راست و مستقیم بود و در داخل خود انحنا دارد. "الف" در لوح اول وجود داشت و با "ثانی" (دو) ترکیب شد، زمانی که در آیه "تسمیت" به کار رفت. بنابراین، به "اوّل" تبدیل شد و "الف" ثانی به تو نشان می‌دهد که کار الهی همیشه مطابق خواسته تو نیست. تو چیزی را در آغاز داری و من آن را به پایان می‌رسانم. تو چیزی را در پایان داری و من آن را آغاز می‌کنم. این اشاره‌ای است به اینکه من یکی را به فضل قبول می‌کنم و دیگری را به عدالت رد می‌کنم تا بدانی که کارها با عدالت و فضل ما انجام می‌شود، نه با عقل انسانی شما. "الف" که اوّل است را به ثانی تبدیل می‌کنم و "ب" که ثانی است را در جلو قرار می‌دهم و مقدمه کتاب و خطاب خود را به او می‌سپارم، و مرتبه و شأن "الف" را در او پوشیده نگه می‌دارم، تا جهانیان بفهمند که من هستم که یکی را بالا می‌برم و دیگری را پایین می‌آورم.
تُعِزُّ مَنْ تَشاءُ وَ تُذِلُّ مَنْ تَشاءُ.
هوش مصنوعی: تو هر که را بخواهی عزیز می‌کنی و هر که را بخواهی ذلیل می‌سازی.
نکته دیگر شنو ازین عجبتر: در شکل باء بسم اللَّه اشارتیست و اندر آن اشارت بشارتیست. نقش با حقیر و صغیر بود چون با نام حقّ پیوسته شد علوّ گرفت و خلعت دنوّ یافت. از روی اشارت میگوید ای بنده مؤمن حرفی که بنام ما پیوسته شد قدر و جمال یافت و خطر و کمال گرفت تا بدانی که هر که بما پیوست از قطیعت مارست، و هر که دل در غیر ما بست در نهاد خود بشکست.
هوش مصنوعی: نکته‌ی دیگری که جالب است این است که در شکل حرف "ب" در بسم‌الله، نشانه‌ای وجود دارد و این نشانه خبر خوشی را به همراه دارد. وقتی نام خدا به کار می‌رود، به دلیل ارتباطش با حق، مرتبه و فضیلت خاصی پیدا می‌کند. از این ارتباط می‌گوید که ای بنده مؤمن، کلامی که به نام ما متصل شده است، ارزش و زیبایی پیدا کرده و به کمال رسیده است. این به این معناست که هر کسی که به ما پیوسته از مشکلات و سختی‌ها رها خواهد شد و هر کسی که دلش را به غیر ما بسپارد، در درون خود دچار نقصان خواهد شد.
طسم طا اشارتست بطهارت دل عارفان از غیر او، سین اشارتست بسرّ او با دوستان در شهود جلال و جمال او، میم اشارتست بمنّت او بر مؤمنان در آلاء و نعماء او. مجلس معطر گردد، هر جا که رود گفت و گوی او. جانها منوّر شود در سماع نام و نشان او. در هژده هزار عالم کس نتواند که قدم بر بساط توفیق نهد مگر بمدد لطف او، در کونین و عالمین کس را زندگی مسلّم نبود. مگر بحمایت و رعایت او.
هوش مصنوعی: این متن به اهمیت و زیبایی وجود خداوند و تاثیرات او بر دل‌های عارفان اشاره دارد. اشاره می‌کند که دل‌های عارفان از هر چه غیر او خالی است و سرّ او تنها با دوستانش در جلوه‌های زیبایی و جلالش قابل درک است. همچنین، نعمت‌ها و الطاف او بر مؤمنان مشهود است و هر کجا که نام او برده شود، فضای آن مکان معطر می‌شود. با یاد او، جان‌ها روشنایی می‌یابند و در این دنیا هیچ کس نمی‌تواند به موفقیتی دست یابد مگر با کمک و لطف او. زندگی واقعی و ماندگار در این جهان تنها با حمایت و نگهداری او امکان‌پذیر است.
بزرگان دین گفتند زندگی جوانمردان و دوستان حقّ بسه چیز است: زندگی بذکر و زندگی بمعرفت و زندگی بوجود. زندگی ذکر را ثمره انس است، زندگی معرفت را ثمره سکون است زندگی وجود را ثمره فناست و این فنا بحقیقت بقا است تا از خود فانی نگردی باو باقی نشوی بو سعید خرّاز گفت: در عرفات بودم روز عرفه و حاجّ را دیدم که که دعاها می‌کردند و نیکو همی‌زاریدند: بر هر زبانی ذکری و در هر دلی شوری و در هر جانی عشقی، در هر گوشه‌ای سوزی و نیازی، و با هر کسی دردی و گدازی.
هوش مصنوعی: بزرگان دین به این موضوع اشاره کرده‌اند که زندگی جوانمردان و دوستان حق به سه بخش اصلی تقسیم می‌شود: زندگی با یاد خدا، زندگی با شناخت و زندگی با وجود. زندگی با یاد خدا نتیجه ارتباط و صمیمیت心 است، زندگی با شناخت حاصل آرامش و سکون درونی است و زندگی با وجود به معنای فنا است که در حقیقت به بقا می‌انجامد. تا زمانی که از خود فانی نشوی، به حقیقت با خداوند باقی نخواهی ماند. سعید خرّاز در روز عرفه در عرفات به حاجیانی که دعا می‌کردند، توجه کرد که با هر زبانی ذکر می‌گفتند، در هر دل شوری داشتند و در هر جان عشقی وجود داشت. همچنین در هر گوشه‌ای احساس سوز و نیازی دیده می‌شد و با هر انسانی دردی را تجربه می‌کردند.
مرا نیز آرزو خاست که دعائی کنم و چیزی خواهم، با خود گفتم چه دعا کنم و چه خواهم هر چه می‌باید ناخواسته خود داده ناگفته خود ساخته و پرداخته. آخر قصد کردم تا از راه حقیقت بر او باز شوم و دعا کنم. بسرّ من الهام داد که پس وجود ما از ما می چیزی خواهی.
هوش مصنوعی: من نیز تمایل داشتم که دعایی کنم و چیزی بخواهم. با خود فکر کردم که چه دعایی کنم و چه چیزی بخواهم. هر آنچه که لازم است، خود به طور ناخواسته به من داده شده و بدون گفتن ساخته و پرداخته شده است. در نهایت تصمیم گرفتم که از طریق حقیقت به او نزدیک شوم و دعا کنم. در درونم الهام شد که برای وجود ما از ما چیزی می‌خواهی.
از تعجّب هر زمان گوید بنفشه کای عجب
بو سعید از آن قدم برگشت و این بیت همی گفت:
هوش مصنوعی: هر بار که بنفشه متوجه می‌شود، حیرت می‌کند و می‌گوید: "چقدر عجیب است که بو سعید از آنجا برگشت و این حرف را می‌زند!"
هر که زلف یار دارد چنگ چون در ما زند؟
و فاؤک لازم مکنون قلبی
هوش مصنوعی: هر کس که زلف محبوبش را دارد، چگونه می‌تواند نغمه‌ای زیبا بنوازد؟ و دل من را بی‌دلیل نرنجان.
و حبّک غایتی و الشّوق زادی‌
هوش مصنوعی: عشق تو برای من هدف نهایی‌ام است و اشتیاق به تو، مایه‌ی تقویت من است.
نَتْلُوا عَلَیْکَ مِنْ نَبَإِ مُوسی‌ الایة، موسی عاشقی تیز رو بود و رازداری مقرّب، یقول اللَّه تعالی وَ قَرَّبْناهُ نَجِیًّا رقم خصوصیّت برو کشیده و داغ دوستی برو نهاده که: و القیت علیک محبّة منّی، در عالم هر کجا عاشقی سوخته بینی دوست دارد قصّه وی شنیدن و حدیث وی روح روح خود دانستن. از اینجاست که رب العزّة در قرآن ذکر وی بسیار کرد و قصه وی جایها باز گفت تا عارفان سوخته را و دوستان دل شده را سلوت و سکون افزاید و از دلها اندوه و غم زداید و لهذا قیل: سماع قصّة الحبیب من الحبیب یوجب سلوة القلب: و ذهاب الکرب و بهجة السّرّ و ثلج الفؤاد. این چنان است که گویند:
هوش مصنوعی: موسی با سرعت و شور عاشقانه‌ای جلو می‌رفت و رازهای نزدیکانش را کاملاً حفظ می‌کرد. خداوند متعال درباره‌اش می‌فرماید که او را به خودش نزدیک کرد و با محبت خاصی به او نظر کرد. در هر گوشه از دنیا که عاشقی آتشین را می‌بینی، دوست دارد داستان او را بشنود و از زندگی‌اش باخبر شود. از این رو، خداوند در قرآن نام موسی را بارها و بارها یادآور شده و داستان او را در مکان‌های مختلف نقل کرده است تا به عارفان و دوستان دل‌شکسته آرامش و سکون ببخشد و غم‌ها را از دل‌هایشان زدوده و شادی بیافریند. به همین دلیل گفته شده است که شنیدن داستان معشوق از زبان معشوق، دل را آرام می‌سازد و غم واندوه را از بین می‌برد و سرور و شادی به درون انسان می‌آورد.
در شهر دلم بدان گراید صنما
کو قصّه عشق تو سراید صنما
هوش مصنوعی: در دل شهر من، کسی به تو عشق می‌ورزد که داستان عاشقانه‌ات را روایت کند.
و گفته‌اند تکرار قصّه موسی و ذکر فراوان در قرآن دلیل است بر تفخیم و تعظیم کار او و بزرگ داشت قدر او، اکنون بر شمر در قرآن ذکر و نواخت او تا بدانی منزلت و مرتبت او: میقات موسی: جاءَ مُوسی‌ لِمِیقاتِنا وعده موسی: وَ واعَدْنا مُوسی‌ طور موسی: آنَسَ مِنْ جانِبِ الطُّورِ درخت موسی: فِی الْبُقْعَةِ الْمُبارَکَةِ مِنَ الشَّجَرَةِ. آتش موسی: إِنِّی آنَسْتُ ناراً مناجات موسی: وَ قَرَّبْناهُ نَجِیًّا شوق موسی: وَ عَجِلْتُ إِلَیْکَ رَبِّ لِتَرْضی‌ غربت موسی: وَ لَمَّا تَوَجَّهَ تِلْقاءَ مَدْیَنَ: قربت موسی: نادَیْناهُ مِنْ جانِبِ الطُّورِ الْأَیْمَنِ، محبّت موسی وَ أَلْقَیْتُ عَلَیْکَ مَحَبَّةً مِنِّی اصطناع موسی: وَ اصْطَنَعْتُکَ لِنَفْسِی مادر موسی: وَ أَوْحَیْنا إِلی‌ أُمِّ مُوسی‌ خواهر موسی: قالَتْ لِأُخْتِهِ قُصِّیهِ برادر موسی: وَ أَخِی هارُونُ دایه موسی: هَلْ أَدُلُّکُمْ عَلی‌ أَهْلِ بَیْتٍ یَکْفُلُونَهُ لَکُمْ بلاء موسی فَإِذا خِفْتِ عَلَیْهِ فَأَلْقِیهِ فِی الْیَمِّ دریای موسی: أَنِ اضْرِبْ بِعَصاکَ الْبَحْرَ عصای موسی قالَ هِیَ عَصایَ طفولیت موسی: فَرَدَدْناهُ إِلی‌ أُمِّهِ پرورش موسی: أَ لَمْ نُرَبِّکَ فِینا وَلِیداً: قوت و مردی موسی: بَلَغَ أَشُدَّهُ وَ اسْتَوی‌، دامادی موسی: أَنْ أُنْکِحَکَ إِحْدَی ابْنَتَیَّ مزدوری موسی: یا أَبَتِ اسْتَأْجِرْهُ نبوّت و حکمت موسی: آتَیْناهُ حُکْماً وَ عِلْماً. این همه یاد کرد تا عالمیان بدانند خصوصیت و زلفت و قربت موسی با این همه منقبت و مرتبت در حضرت رسالت محمد عربی تا بقدم تبعیّت بیش نرسید. و ذلک‌
هوش مصنوعی: تکرار داستان موسی و ذکر فراوان او در قرآن نشان‌دهنده اهمیت و بزرگی مقام اوست. به همین دلیل در قرآن به شمر نیز اشاره شده تا معلوم شود او چه جایگاهی دارد. نام میقات و وعده موسی، درختی که در کنار کوه طور دیده و آتش او، مناجات و شوقش، غربت و نزدیکی‌اش به خداوند همگی بیانگر مقام والای او هستند. قصه مادر موسی و خواهرش و نیز دایه‌اش و نبی‌اش، همگی دلالت بر مصائبی دارد که موسی تحمل کرده و بزرگی شخصیت او را در جامعه به تصویر می‌کشد. این ذکرها به ما می‌آموزد که موسی چه ویژگی‌ها و نزدیکی به خداوند داشته و همه این مناقب و فضائل او، در محضر پیامبر اسلام نیز قابل توجه است.
قوله (ص): لو کان موسی حیا لما وسعه الا اتباعی.
هوش مصنوعی: پیام این عبارت این است که اگر موسی زنده بود، هیچ راهی جز پیروی از من (پیامبر اسلام) نداشت. این جمله نشان‌دهنده برتری و اهمیت رسالت پیامبر اسلام در مقایسه با پیامبران قبلی است.
مصطفای عربی از صدر دولت و منزل کرامت آن کرامت که: کنت نبیا و آدم بین الماء و الطین‌
هوش مصنوعی: مصطفی عربی از آغاز حکمرانی و مقام والای خود گفت: «من نبوت را در زمانی که آدم هنوز در میان آب و گل بود، دارا بودم.»
عبارت از آنست قصد صف النّعال کرد تا میگفت: إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ و موسی کلیم از مقام خود تجاوز نمود و قصد صدر دولت کرد که میگفت: أَرِنِی أَنْظُرْ إِلَیْکَ، لا جرم موسی را جواب این آمد که: لَنْ تَرانِی و مصطفای را (ص) این گفتند: أَ لَمْ تَرَ إِلی‌ رَبِّکَ‌ لولاک ما خلقت الافلاک‌ عادت میان مردم چنان رفته که چون بزرگی در جایی رود و متواضع وار در صفّ النعال بنشیند، او را گویند این نه جای تو است خیز ببالاتر نشین. چون سید خافقین قصد صف النعال کرد که: إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ او را گفتند یا سیّد این نه جای تو است، بساط بشریّت نه بارگاه قدم چون تویی بود، و الیه الاشارة بقوله: ما کانَ مُحَمَّدٌ أَبا أَحَدٍ مِنْ رِجالِکُمْ سیّد گفت آری ما آمده‌ایم تا صفّ نعال را بصدر دولت رسانیم تا چنان که از روی شریعت خاک بآب در رسانیدیم از روی حقیقت سوختگان امّت را واپس ماندگان آخر الزّمان در موقف حشر و نشر ایشان را بصدر دولت رسانیم. و الیه الاشارة بقوله (ص) نحن الآخرون السابقون.
هوش مصنوعی: در این متن اشاره شده است که گاهی افراد بزرگ و محترم به رغم مقام و منزلت خود، خود را در مقام تواضع قرار می‌دهند و به جایگاه پایین‌تری می‌روند. به عنوان مثال، وقتی موسی علیه‌السلام خواست خدا را ببیند، با این جواب مواجه شد که هیچ‌کس نمی‌تواند خدا را ببیند. همچنین، پیامبر اسلام نیز در پاسخ به سوالی درباره اینکه آیا خدا را دیده‌اند، فرمودند که به خاطر او، آسمان‌ها و زمین خلق شده‌اند. در میان مردم به طور کلی این باور وجود دارد که بزرگان نباید در جایگاه‌های پایین بنشینند و باید مقام خود را حفظ کنند. اما در اینجا نکته‌ای وجود دارد که پیامبر و سایر بزرگان آمده‌اند تا انسان‌ها را به حقیقت نزدیک کنند و به آنها یادآوری کنند که در روز قیامت همه برابرند و هیچ کس به تنهایی برتر نیست. اهداف آنها این است که انسان‌ها را از حالت غفلت خارج کرده و به مقام والای خدایی برسانند.