قوله تعالی: وَ لَمَّا تَوَجَّهَ تِلْقاءَ مَدْیَنَ چون روی داد موسی به سوی راه مدین قالَ گفت: عَسی رَبِّی أَنْ یَهْدِیَنِی سَواءَ السَّبِیلِ (۲۳) مگر که خداوند من راه من باز نماید بمیان راه راست.
وَ لَمَّا وَرَدَ ماءَ مَدْیَنَ چون بآب مدین رسید وَجَدَ عَلَیْهِ أُمَّةً مِنَ النَّاسِ گروهی مردمان یافت بر آن یَسْقُونَ که آب میدادند وَ وَجَدَ مِنْ دُونِهِمُ امْرَأَتَیْنِ و جز زان مردان دو زن یافت تَذُودانِ که از آب باز میراندند قالَ ما خَطْبُکُما گفت این چه کار است که شما در آنید؟ قالَتا لا نَسْقِی گفتند «ما گوسفندان را آب ندهیم حَتَّی یُصْدِرَ الرِّعاءُ تا آن گه که شبانان برگردند، گلههای خویش برگردانند وَ أَبُونا شَیْخٌ کَبِیرٌ (۲۳) و پدر ما پیریست بزاد بزرگ.
فَسَقی لَهُما ایشان را آب داد، ثُمَّ تَوَلَّی إِلَی الظِّلِّ آنکه بازگشت و با سایه شد فَقالَ رَبِّ گفت خداوند من: إِنِّی لِما أَنْزَلْتَ إِلَیَّ مِنْ خَیْرٍ فَقِیرٌ (۲۴) من خیری را که فرو فرستی بر من از خوردنی نیازمندم.
فَجاءَتْهُ إِحْداهُما آمد بموسی یکی از آن دو خواهر تَمْشِی عَلَی اسْتِحْیاءٍ میرفت بشرم قالَتْ إِنَّ أَبِی یَدْعُوکَ گفت پدر من میخواند ترا لِیَجْزِیَکَ أَجْرَ ما سَقَیْتَ لَنا تا پاداش دهد مزد این آب که ما را دادی فَلَمَّا جاءَهُ چون موسی آمد باو وَ قَصَّ عَلَیْهِ الْقَصَصَ و قصه خود او را باز گفت: قالَ لا تَخَفْ گفت مترس نَجَوْتَ مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ (۲۵) از آن گروه ستمکاران رستی.
قالَتْ إِحْداهُما از آن دو دختر یکی گفت پدر را یا أَبَتِ اسْتَأْجِرْهُ ای پدر من مزدور گیر او را إِنَّ خَیْرَ مَنِ اسْتَأْجَرْتَ که بهتر کسی که مزدور گیری اینست الْقَوِیُّ الْأَمِینُ (۲۶) مردی با نیروی و راست و استوار.
قالَ إِنِّی أُرِیدُ أَنْ أُنْکِحَکَ گفت من میخواهم که بزنی بتو دهم إِحْدَی ابْنَتَیَّ هاتَیْنِ ازین دو دو دختر خویش یکی عَلی أَنْ تَأْجُرَنِی بر آنچه مزد مزدوری خویش بکاوین او مرا دهی ثَمانِیَ حِجَجٍ هشت سالست فَإِنْ أَتْمَمْتَ عَشْراً اگر ده سال تمام کنی فَمِنْ عِنْدِکَ آن از نزدیک تو است وَ ما أُرِیدُ أَنْ أَشُقَّ عَلَیْکَ و نخواهم که رنج آن بر تو نهم سَتَجِدُنِی إِنْ شاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّالِحِینَ (۲۷) آری اگر خدای خواهد مرا از خوسران نیک یابی.
قالَ ذلِکَ بَیْنِی وَ بَیْنَکَ موسی گفت این میان من و میان تو است أَیَّمَا الْأَجَلَیْنِ قَضَیْتُ تا از دو کی کدام کی بگزارم فَلا عُدْوانَ عَلَیَّ افزونی جستن نیست بر من وَ اللَّهُ عَلی ما نَقُولُ وَکِیلٌ (۲۸) و اللَّه بر آنچه ما گفتیم کارساز.
فَلَمَّا قَضی مُوسَی الْأَجَلَ چون موسی مدّت مزدوری خویش تمام کرد وَ سارَ بِأَهْلِهِ و کسهای خویش برد آنَسَ مِنْ جانِبِ الطُّورِ ناراً از سوی طور آتشی دید قالَ لِأَهْلِهِ اهل خویش را گفت امْکُثُوا درنگ کنید إِنِّی آنَسْتُ ناراً من آتشی دیدم. لَعَلِّی آتِیکُمْ مِنْها بِخَبَرٍ تا مگر من شما را خبری آرم أَوْ جَذْوَةٍ مِنَ النَّارِ یا پاره آتش لَعَلَّکُمْ تَصْطَلُونَ (۲۹) تا مگر شما گرم شوید.
فَلَمَّا أَتاها چون آمد موسی بآن آتش نُودِیَ آواز دادند او را مِنْ شاطِئِ الْوادِ الْأَیْمَنِ از کران رودبار از سوی راست فِی الْبُقْعَةِ الْمُبارَکَةِ در آن جایگاه با برکت مِنَ الشَّجَرَةِ از آن درخت أَنْ یا مُوسی که یا موسی إِنِّی أَنَا اللَّهُ رَبُّ الْعالَمِینَ (۳۰) من اللّهام خداوند جهانیان.
وَ أَنْ أَلْقِ عَصاکَ و که بیوکن عصای خویش فَلَمَّا رَآها تَهْتَزُّ چون عصا را دید که میجنبید و میجست کَأَنَّها جَانٌّ راست گویی که آن ماریست وَلَّی مُدْبِراً. برگشت پشت برگردانیده وَ لَمْ یُعَقِّبْ و هیچ نپائید پس آن که دید یا مُوسی أَقْبِلْ وَ لا تَخَفْ یا موسی پیش آی بیا و مترس إِنَّکَ مِنَ الْآمِنِینَ (۳۱) که تو از وی در امانی اسْلُکْ یَدَکَ فِی جَیْبِکَ دست خویش در جیب خویش کن تَخْرُجْ بَیْضاءَ مِنْ غَیْرِ سُوءٍ تا بیرون آید سپید بیپیسی وَ اضْمُمْ إِلَیْکَ جَناحَکَ مِنَ الرَّهْبِ و با خویشتن آر بازوی خویشتن از بیم فَذانِکَ بُرْهانانِ مِنْ رَبِّکَ این هر دو دو برهانند از خداوند تو إِلی فِرْعَوْنَ وَ مَلَائِهِ بفرعون و کسان او إِنَّهُمْ کانُوا قَوْماً فاسِقِینَ (۳۲) که ایشان قومی بودند از فرمانبرداری بیرون.
قالَ رَبِّ موسی گفت خداوند من إِنِّی قَتَلْتُ مِنْهُمْ نَفْساً من ازیشان کسی کشتهام فَأَخافُ أَنْ یَقْتُلُونِ (۳۳) و میترسم که مرا بازکشند.
وَ أَخِی هارُونُ هُوَ أَفْصَحُ مِنِّی لِساناً و برادر من هارون او گشاده سخنتر است از من بزبان فَأَرْسِلْهُ مَعِی بفرست او را با من رِدْءاً یُصَدِّقُنِی تا یاری بود، که مرا گواهی میدهد إِنِّی أَخافُ أَنْ یُکَذِّبُونِ (۳۴) که من میترسم که ایشان مرا دروغزن گیرند.
قالَ سَنَشُدُّ عَضُدَکَ بِأَخِیکَ گفت سخت کنیم بازوی تو ببرادر تو و نَجْعَلُ لَکُما سُلْطاناً و حجّتی دهیم شما را و سلطانی، فَلا یَصِلُونَ إِلَیْکُما تا هیچ بشما نرسد بِآیاتِنا أَنْتُما وَ مَنِ اتَّبَعَکُمَا الْغالِبُونَ (۳۵) شما هر دو و هر که بر پی شما رود بنشانها و معجزتها هر جا که باشید غالب باشید، بیش ببرنده و کم آورنده و باز مالنده.
فَلَمَّا جاءَهُمْ مُوسی بِآیاتِنا بَیِّناتٍ چون بایشان آمد موسی بپیغامهای ما و نشانهای روشن پیدا قالُوا ما هذا إِلَّا سِحْرٌ مُفْتَریً گفتند نیست این مگر جادویی ساخته وَ ما سَمِعْنا بِهذا فِی آبائِنَا الْأَوَّلِینَ (۳۶) و نشنیدهایم ما این سخن در روزگار پدران پیشین ما.
وَ قالَ مُوسی رَبِّی أَعْلَمُ گفت خداوند من داناتر دانا است، بِمَنْ جاءَ بِالْهُدی مِنْ عِنْدِهِ بآن کس که پیغام راست آرد از نزدیک او بر راه راست وَ مَنْ تَکُونُ لَهُ عاقِبَةُ الدَّارِ و بآنکس که سرانجام این سرای او راست، إِنَّهُ لا یُفْلِحُ الظَّالِمُونَ (۳۷) ستمکاران هرگز پیروز نیایند و توان ایشان بنماند.
وَ قالَ فِرْعَوْنُ یا أَیُّهَا الْمَلَأُ فرعون گفت ای بزرگان کسان من ما عَلِمْتُ لَکُمْ مِنْ إِلهٍ غَیْرِی من شما را جز خویشتن هیچ خدایی ندانم. فَأَوْقِدْ لِی یا هامانُ عَلَی الطِّینِ آتش افروز مرا ای هامان بر گل فَاجْعَلْ لِی صَرْحاً و مرا کوشکی ساز بنای آن عالی، طارمی بلند لَعَلِّی أَطَّلِعُ إِلی إِلهِ مُوسی تا بر روم مگر مرا دیدار افتد بخدای موسی وَ إِنِّی لَأَظُنُّهُ مِنَ الْکاذِبِینَ (۳۸) و من این موسی را از دروغزنان میپندارم.
وَ اسْتَکْبَرَ هُوَ وَ جُنُودُهُ فِی الْأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ و گردن کشید، او و سپاه او در زمین و نیامد او را آن وَ ظَنُّوا أَنَّهُمْ إِلَیْنا لا یُرْجَعُونَ (۳۹) و میپنداشتند که ایشان با ما نیایند و نیارند.
فَأَخَذْناهُ وَ جُنُودَهُ فرا گرفتیم او را و سپاه او را فَنَبَذْناهُمْ فِی الْیَمِّ و کشتیم ایشان را در دریا فَانْظُرْ کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الظَّالِمِینَ (۴۰) نگر که سرانجام آن ستمکاران چون بود.
وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً و ایشان را درین جهان پیشوایان کردیم یَدْعُونَ إِلَی النَّارِ خلق را با آتش میخواندند، وَ یَوْمَ الْقِیامَةِ لا یُنْصَرُونَ (۴۱) و روز رستاخیز کس ایشان را یاری ندهد، و فریاد نرسد، وَ أَتْبَعْناهُمْ فِی هذِهِ الدُّنْیا لَعْنَةً و بر پی ایشان پیوستیم در این جهان نفرین وَ یَوْمَ الْقِیامَةِ هُمْ مِنَ الْمَقْبُوحِینَ (۴۲) و روز رستاخیز ایشان فرا هلاکت و تباهی دادگانند.
وَ لَقَدْ آتَیْنا مُوسَی الْکِتابَ موسی را نامه دادیم مِنْ بَعْدِ ما أَهْلَکْنَا الْقُرُونَ الْأُولی پس آن که قرنهای پیشین هلاک کردیم بَصائِرَ لِلنَّاسِ حکمها و پیغامهای روشن مردمان را وَ هُدیً وَ رَحْمَةً لَعَلَّهُمْ یَتَذَکَّرُونَ (۴۳) و راه نمونی و بخشایشی تا مگر پند پذیرند و وعدهای من در یاد دارند.
برگردان به زبان ساده
قوله تعالی: وَ لَمَّا تَوَجَّهَ تِلْقاءَ مَدْیَنَ چون روی داد موسی به سوی راه مدین قالَ گفت: عَسی رَبِّی أَنْ یَهْدِیَنِی سَواءَ السَّبِیلِ (۲۳) مگر که خداوند من راه من باز نماید بمیان راه راست.
هوش مصنوعی: هنگامی که موسی به سمت مدین حرکت کرد، گفت: امیدوارم پروردگارم مرا به راهی درست هدایت کند.
وَ لَمَّا وَرَدَ ماءَ مَدْیَنَ چون بآب مدین رسید وَجَدَ عَلَیْهِ أُمَّةً مِنَ النَّاسِ گروهی مردمان یافت بر آن یَسْقُونَ که آب میدادند وَ وَجَدَ مِنْ دُونِهِمُ امْرَأَتَیْنِ و جز زان مردان دو زن یافت تَذُودانِ که از آب باز میراندند قالَ ما خَطْبُکُما گفت این چه کار است که شما در آنید؟ قالَتا لا نَسْقِی گفتند «ما گوسفندان را آب ندهیم حَتَّی یُصْدِرَ الرِّعاءُ تا آن گه که شبانان برگردند، گلههای خویش برگردانند وَ أَبُونا شَیْخٌ کَبِیرٌ (۲۳) و پدر ما پیریست بزاد بزرگ.
هوش مصنوعی: وقتی به آب مدین رسید، گروهی از مردم را دید که مشغول آب دادن بودند. همچنین دو زن را دید که روی به آب داشتند و گوسفندهایشان را دور میکردند. از آنان پرسید چه موضوعی سبب این کار شماست؟ آن دو زن پاسخ دادند که ما تا زمانی که شبانان گلههای خود را به آب نیاورند، به گوسفندان آب نمیدهیم و اضافه کردند که پدرمان پیر و سنبالاست.
فَسَقی لَهُما ایشان را آب داد، ثُمَّ تَوَلَّی إِلَی الظِّلِّ آنکه بازگشت و با سایه شد فَقالَ رَبِّ گفت خداوند من: إِنِّی لِما أَنْزَلْتَ إِلَیَّ مِنْ خَیْرٍ فَقِیرٌ (۲۴) من خیری را که فرو فرستی بر من از خوردنی نیازمندم.
هوش مصنوعی: او به آن دو آب داد و سپس به زیر سایهای رفت و گفت: "پروردگارا، من به آنچه از خیر و برکت که به سوی من نازل میکنی، نیازمندم."
فَجاءَتْهُ إِحْداهُما آمد بموسی یکی از آن دو خواهر تَمْشِی عَلَی اسْتِحْیاءٍ میرفت بشرم قالَتْ إِنَّ أَبِی یَدْعُوکَ گفت پدر من میخواند ترا لِیَجْزِیَکَ أَجْرَ ما سَقَیْتَ لَنا تا پاداش دهد مزد این آب که ما را دادی فَلَمَّا جاءَهُ چون موسی آمد باو وَ قَصَّ عَلَیْهِ الْقَصَصَ و قصه خود او را باز گفت: قالَ لا تَخَفْ گفت مترس نَجَوْتَ مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ (۲۵) از آن گروه ستمکاران رستی.
هوش مصنوعی: یکی از آن دو خواهر به سمت موسی آمد و با حیا و شرم به او گفت که پدرش او را دعوت کرده تا پاداشی بابت آبی که برای آنها فراهم کرده است، به او بدهد. وقتی موسی به ملاقات او رفت، خواهر درباره ماجراهای پیش آمده برای او توضیح داد و موسی به او گفت که نترسد، زیرا از دست آن گروه ستمگر نجات پیدا کرده است.
قالَتْ إِحْداهُما از آن دو دختر یکی گفت پدر را یا أَبَتِ اسْتَأْجِرْهُ ای پدر من مزدور گیر او را إِنَّ خَیْرَ مَنِ اسْتَأْجَرْتَ که بهتر کسی که مزدور گیری اینست الْقَوِیُّ الْأَمِینُ (۲۶) مردی با نیروی و راست و استوار.
هوش مصنوعی: یکی از آن دو دختر گفت: "پدر، او را به کار بگمار، که بهترین کسی که میتوانی به کار بگیری، مردی است که هم قوی باشد و هم دیانت و صداقت داشته باشد."
قالَ إِنِّی أُرِیدُ أَنْ أُنْکِحَکَ گفت من میخواهم که بزنی بتو دهم إِحْدَی ابْنَتَیَّ هاتَیْنِ ازین دو دو دختر خویش یکی عَلی أَنْ تَأْجُرَنِی بر آنچه مزد مزدوری خویش بکاوین او مرا دهی ثَمانِیَ حِجَجٍ هشت سالست فَإِنْ أَتْمَمْتَ عَشْراً اگر ده سال تمام کنی فَمِنْ عِنْدِکَ آن از نزدیک تو است وَ ما أُرِیدُ أَنْ أَشُقَّ عَلَیْکَ و نخواهم که رنج آن بر تو نهم سَتَجِدُنِی إِنْ شاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّالِحِینَ (۲۷) آری اگر خدای خواهد مرا از خوسران نیک یابی.
هوش مصنوعی: او گفت: من میخواهم یکی از این دو دخترم را به ازدواج تو درآورم، به شرطی که مرا در برابر این کار، هشت سال به عنوان مزدوریت استخدام کنی. اگر ده سال آن را تمام کنی، این از جانب تو خواهد بود. من نمیخواهم برای تو زحمتی ایجاد کنم. اگر خدا بخواهد، تو مرا از صالحان خواهی یافت.
قالَ ذلِکَ بَیْنِی وَ بَیْنَکَ موسی گفت این میان من و میان تو است أَیَّمَا الْأَجَلَیْنِ قَضَیْتُ تا از دو کی کدام کی بگزارم فَلا عُدْوانَ عَلَیَّ افزونی جستن نیست بر من وَ اللَّهُ عَلی ما نَقُولُ وَکِیلٌ (۲۸) و اللَّه بر آنچه ما گفتیم کارساز.
هوش مصنوعی: موسی گفت: این موضوع میان من و تو است که هر یک از دو مهلت را که انتخاب کنم، بر من ظلمی نخواهد بود و خدا بر آنچه میگوییم، شاهد و نگهبان است.
فَلَمَّا قَضی مُوسَی الْأَجَلَ چون موسی مدّت مزدوری خویش تمام کرد وَ سارَ بِأَهْلِهِ و کسهای خویش برد آنَسَ مِنْ جانِبِ الطُّورِ ناراً از سوی طور آتشی دید قالَ لِأَهْلِهِ اهل خویش را گفت امْکُثُوا درنگ کنید إِنِّی آنَسْتُ ناراً من آتشی دیدم. لَعَلِّی آتِیکُمْ مِنْها بِخَبَرٍ تا مگر من شما را خبری آرم أَوْ جَذْوَةٍ مِنَ النَّارِ یا پاره آتش لَعَلَّکُمْ تَصْطَلُونَ (۲۹) تا مگر شما گرم شوید.
هوش مصنوعی: زمانی که موسی مدت زمانی که باید کار میکرد به پایان رسید و با خانوادهاش به سفر رفت، از سمت کوه طور آتشی را دید. او به خانوادهاش گفت که منتظر بمانند، زیرا آتشی دیده و میخواهد از آن خبری برای آنها بیاورد یا حتی تکهای از آتش بگیرد تا آنها گرم شوند.
فَلَمَّا أَتاها چون آمد موسی بآن آتش نُودِیَ آواز دادند او را مِنْ شاطِئِ الْوادِ الْأَیْمَنِ از کران رودبار از سوی راست فِی الْبُقْعَةِ الْمُبارَکَةِ در آن جایگاه با برکت مِنَ الشَّجَرَةِ از آن درخت أَنْ یا مُوسی که یا موسی إِنِّی أَنَا اللَّهُ رَبُّ الْعالَمِینَ (۳۰) من اللّهام خداوند جهانیان.
هوش مصنوعی: وقتی موسی به آن آتش نزدیک شد، صدایی از کنار رود از سمت راست شنید که او را ندا میزد. این صدا از آن مکان مبارک و از طرف درخت بود که گفت: «ای موسی، من خداوند جهانها هستم.»
وَ أَنْ أَلْقِ عَصاکَ و که بیوکن عصای خویش فَلَمَّا رَآها تَهْتَزُّ چون عصا را دید که میجنبید و میجست کَأَنَّها جَانٌّ راست گویی که آن ماریست وَلَّی مُدْبِراً. برگشت پشت برگردانیده وَ لَمْ یُعَقِّبْ و هیچ نپائید پس آن که دید یا مُوسی أَقْبِلْ وَ لا تَخَفْ یا موسی پیش آی بیا و مترس إِنَّکَ مِنَ الْآمِنِینَ (۳۱) که تو از وی در امانی اسْلُکْ یَدَکَ فِی جَیْبِکَ دست خویش در جیب خویش کن تَخْرُجْ بَیْضاءَ مِنْ غَیْرِ سُوءٍ تا بیرون آید سپید بیپیسی وَ اضْمُمْ إِلَیْکَ جَناحَکَ مِنَ الرَّهْبِ و با خویشتن آر بازوی خویشتن از بیم فَذانِکَ بُرْهانانِ مِنْ رَبِّکَ این هر دو دو برهانند از خداوند تو إِلی فِرْعَوْنَ وَ مَلَائِهِ بفرعون و کسان او إِنَّهُمْ کانُوا قَوْماً فاسِقِینَ (۳۲) که ایشان قومی بودند از فرمانبرداری بیرون.
هوش مصنوعی: و به موسی گفت: عصای خود را بینداز. هنگامی که موسی عصا را انداخت، آن را دید که به حرکت در آمده و میجهد، گویی که ماری زنده است. موسی از آن صحنه ترسید و سریعاً پشتش را به آن کرد و هیچ زمانی درنگ نکرد. سپس خداوند به او فرمود: ای موسی، نزد من بیا و نترس؛ تو در امان هستی. دستت را در جیب خود بگذار تا بدون هیچ بیماریای به صورت سفید بیرون بیاید. و همچنین از ترس خود بازوهایت را به خود بچسبان. این دو نشانه از پروردگارت هستند برای فرعون و پیروانش، زیرا آنها قومی نافرمان و معصیتکار بودند.
قالَ رَبِّ موسی گفت خداوند من إِنِّی قَتَلْتُ مِنْهُمْ نَفْساً من ازیشان کسی کشتهام فَأَخافُ أَنْ یَقْتُلُونِ (۳۳) و میترسم که مرا بازکشند.
هوش مصنوعی: خداوند به موسی گفت: «من یکی از آنها را کشتهام و اکنون میترسم که آنها مرا بکشند.»
وَ أَخِی هارُونُ هُوَ أَفْصَحُ مِنِّی لِساناً و برادر من هارون او گشاده سخنتر است از من بزبان فَأَرْسِلْهُ مَعِی بفرست او را با من رِدْءاً یُصَدِّقُنِی تا یاری بود، که مرا گواهی میدهد إِنِّی أَخافُ أَنْ یُکَذِّبُونِ (۳۴) که من میترسم که ایشان مرا دروغزن گیرند.
هوش مصنوعی: برادر من هارون از من برای سخن گفتن توانمندتر است، پس او را با خود بفرستید تا به من کمک کند و گواهی بدهد که من حق را میگویم، زیرا من نگران این هستم که ممکن است آنها به من دروغ بگویند.
قالَ سَنَشُدُّ عَضُدَکَ بِأَخِیکَ گفت سخت کنیم بازوی تو ببرادر تو و نَجْعَلُ لَکُما سُلْطاناً و حجّتی دهیم شما را و سلطانی، فَلا یَصِلُونَ إِلَیْکُما تا هیچ بشما نرسد بِآیاتِنا أَنْتُما وَ مَنِ اتَّبَعَکُمَا الْغالِبُونَ (۳۵) شما هر دو و هر که بر پی شما رود بنشانها و معجزتها هر جا که باشید غالب باشید، بیش ببرنده و کم آورنده و باز مالنده.
هوش مصنوعی: گفت: ما بازوی تو را به برادر تو تقویت میکنیم و به شما سلطنت و حجت میدهیم، طوری که هیچکس به شما نزدیک نشود. شما و هر کسی که از شما پیروی کند، پیروز هستید و در هر جا که باشید، برنده خواهید بود.
فَلَمَّا جاءَهُمْ مُوسی بِآیاتِنا بَیِّناتٍ چون بایشان آمد موسی بپیغامهای ما و نشانهای روشن پیدا قالُوا ما هذا إِلَّا سِحْرٌ مُفْتَریً گفتند نیست این مگر جادویی ساخته وَ ما سَمِعْنا بِهذا فِی آبائِنَا الْأَوَّلِینَ (۳۶) و نشنیدهایم ما این سخن در روزگار پدران پیشین ما.
هوش مصنوعی: چون موسی با نشانههای روشن و پیامهای ما به آنها آمد، گفتند: این چیزی جز جادو نیست که خودساخته است و ما هرگز چنین چیزی را در روزگار پدران نخستینمان نشنیدهایم.
وَ قالَ مُوسی رَبِّی أَعْلَمُ گفت خداوند من داناتر دانا است، بِمَنْ جاءَ بِالْهُدی مِنْ عِنْدِهِ بآن کس که پیغام راست آرد از نزدیک او بر راه راست وَ مَنْ تَکُونُ لَهُ عاقِبَةُ الدَّارِ و بآنکس که سرانجام این سرای او راست، إِنَّهُ لا یُفْلِحُ الظَّالِمُونَ (۳۷) ستمکاران هرگز پیروز نیایند و توان ایشان بنماند.
هوش مصنوعی: و موسی گفت: پروردگار من داناتر است، به کسی که راهنمایی از جانب خود آورده و به راه راست هدایت میکند، و به آن کسی که سرانجام این دنیا از آن اوست. به یقین، ستمکاران هرگز موفق نخواهند بود و توانایی آنها به جایی نخواهد رسید.
وَ قالَ فِرْعَوْنُ یا أَیُّهَا الْمَلَأُ فرعون گفت ای بزرگان کسان من ما عَلِمْتُ لَکُمْ مِنْ إِلهٍ غَیْرِی من شما را جز خویشتن هیچ خدایی ندانم. فَأَوْقِدْ لِی یا هامانُ عَلَی الطِّینِ آتش افروز مرا ای هامان بر گل فَاجْعَلْ لِی صَرْحاً و مرا کوشکی ساز بنای آن عالی، طارمی بلند لَعَلِّی أَطَّلِعُ إِلی إِلهِ مُوسی تا بر روم مگر مرا دیدار افتد بخدای موسی وَ إِنِّی لَأَظُنُّهُ مِنَ الْکاذِبِینَ (۳۸) و من این موسی را از دروغزنان میپندارم.
هوش مصنوعی: فرعون به بزرگانش گفت: «ای بزرگان قوم من! من هیچ خدایی جز خودم نمیشناسم. ای هامان، برای من آتش را بر گل افروز و از آن یک کاخ بلند بساز تا بتوانم به خدای موسی نگاه کنم. من فکر میکنم که او از دروغگویان است.»
وَ اسْتَکْبَرَ هُوَ وَ جُنُودُهُ فِی الْأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ و گردن کشید، او و سپاه او در زمین و نیامد او را آن وَ ظَنُّوا أَنَّهُمْ إِلَیْنا لا یُرْجَعُونَ (۳۹) و میپنداشتند که ایشان با ما نیایند و نیارند.
هوش مصنوعی: او و سپاهیانش در زمین با کارهای ناحق خود گردن کشیدند و به خود مغرور شدند و گمان کردند که هرگز به سوی ما باز نخواهند گشت.
فَأَخَذْناهُ وَ جُنُودَهُ فرا گرفتیم او را و سپاه او را فَنَبَذْناهُمْ فِی الْیَمِّ و کشتیم ایشان را در دریا فَانْظُرْ کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الظَّالِمِینَ (۴۰) نگر که سرانجام آن ستمکاران چون بود.
هوش مصنوعی: پس ما او و سپاهش را گرفتیم و آنان را در دریا رها کردیم و کشته شدند. حال نگاه کن که پایان کار ستمکاران چگونه بود.
وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً و ایشان را درین جهان پیشوایان کردیم یَدْعُونَ إِلَی النَّارِ خلق را با آتش میخواندند، وَ یَوْمَ الْقِیامَةِ لا یُنْصَرُونَ (۴۱) و روز رستاخیز کس ایشان را یاری ندهد، و فریاد نرسد، وَ أَتْبَعْناهُمْ فِی هذِهِ الدُّنْیا لَعْنَةً و بر پی ایشان پیوستیم در این جهان نفرین وَ یَوْمَ الْقِیامَةِ هُمْ مِنَ الْمَقْبُوحِینَ (۴۲) و روز رستاخیز ایشان فرا هلاکت و تباهی دادگانند.
هوش مصنوعی: ما آنها را به پیشوایی برگزیدیم که مردم را به آتش میخواندند و در روز قیامت کسی به آنها یاری نمیدهد و کمککاری نخواهند داشت. ما در این دنیا نیز آنان را ملعون قرار دادیم و در روز قیامت از زمرهی کسانی خواهند بود که به شدت نکوهش شده و به هلاکت دچار خواهند شد.
وَ لَقَدْ آتَیْنا مُوسَی الْکِتابَ موسی را نامه دادیم مِنْ بَعْدِ ما أَهْلَکْنَا الْقُرُونَ الْأُولی پس آن که قرنهای پیشین هلاک کردیم بَصائِرَ لِلنَّاسِ حکمها و پیغامهای روشن مردمان را وَ هُدیً وَ رَحْمَةً لَعَلَّهُمْ یَتَذَکَّرُونَ (۴۳) و راه نمونی و بخشایشی تا مگر پند پذیرند و وعدهای من در یاد دارند.
هوش مصنوعی: ما به موسی کتابی دادیم، پس از اینکه قومهای گذشته را هلاک کردیم؛ این کتاب به عنوان نشانههایی روشن برای مردم و همچنین راهنمایی و رحمتی برای آنها بود، تا شاید پند بگیرند و به وعدههای من توجه کنند.
حاشیه ها
1402/02/09 10:05
یزدانپناه عسکری
9- فَلَمَّا أَتاها چون آمد موسی بآن آتش نُودِیَ آواز دادند او را مِنْ شاطِئِ الْوادِ الْأَیْمَنِ از کران رودبار از سوی راست فِی الْبُقْعَةِ الْمُبارَکَةِ در آن جایگاه با برکت مِنَ الشَّجَرَةِ از آن درخت أَنْ یا مُوسی که یا موسی إِنِّی أَنَا اللَّهُ رَبُّ الْعالَمِینَ من اللّهام خداوند جهانیان.
***
[یزدانپناه عسکری]
القصص : 30 - فَلَمَّا أَتاها نُودِیَ مِنْ شاطِئِ الْوادِ الْأَیْمَنِ فِی الْبُقْعَةِ الْمُبارَکَةِ مِنَ الشَّجَرَةِ أَنْ یا مُوسی إِنِّی أَنَا اللَّهُ رَبُّ الْعالَمین
هنگامی که ادراکش از دو طرف حاشیه خارج و مجموع و معطوف و ثابت در موضع و نقطه دریافت وحی گردید، مستمع شد. پروردگارت اللَّهُ رَبُّ الْعالَمین است.
[أتاها ، أتی ، حرکت و بیرون آمدن ؛ نُودِیَ ، ندو ، جمع شدن ؛ شاطِئِ ، دو طرف ؛ الْأَیْمَنِ ، الطُّورِ الْأَیْمَن ؛ البُقْعَة ، منزلت و مقام در موضع خاص درک ؛ الْمُبارَکَةِ ، برک ، برکت ، ثابت ، ثبات در موضع خاص ، در آمدن به موضع خاص وحی ؛ الشَّجْرَة ، کَلِمَةً طَیِّبَة]
[وَ هَلْ أَتاکَ حَدیثُ مُوسی (طه9) إِذْ رَأی ناراً فَقالَ لِأَهْلِهِ امْکُثُوا إِنِّی آنَسْتُ ناراً لَعَلِّی آتیکُمْ مِنْها بِقَبَسٍ أَوْ أَجِدُ عَلَی النَّارِ هُدیً (طه10) فَلَمَّا أَتاها نُودِیَ یا مُوسی (طه11) إِنِّی أَنَا رَبُّکَ فَاخْلَعْ نَعْلَیْکَ إِنَّکَ بِالْوادِ الْمُقَدَّسِ طُویً (طه12) وَ أَنَا اخْتَرْتُکَ فَاسْتَمِعْ لِما یُوحی (طه13) إِنَّنی أَنَا اللَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ أَنَا فَاعْبُدْنی وَ أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِکْری (طه14) إِنَّ السَّاعَةَ آتِیَةٌ أَکادُ أُخْفیها لِتُجْزی کُلُّ نَفْسٍ بِما تَسْعی (طه15)]
[ نار و نور : فَلَمَّا قَضی مُوسَی الْأَجَلَ وَ سارَ بِأَهْلِهِ آنَسَ مِنْ جانِبِ الطُّورِ ناراً قالَ لِأَهْلِهِ امْکُثُوا إِنِّی آنَسْتُ ناراً لَعَلِّی آتیکُمْ مِنْها بِخَبَرٍ أَوْ جَذْوَةٍ مِنَ النَّارِ لَعَلَّکُمْ تَصْطَلُون – القصص/29 ؛ یَوْمَ یَقُولُ الْمُنافِقُونَ وَ الْمُنافِقاتُ لِلَّذینَ آمَنُوا انْظُرُونا نَقْتَبِسْ مِنْ نُورِکُمْ قیلَ ارْجِعُوا وَراءَکُمْ فَالْتَمِسُوا نُوراً فَضُرِبَ بَیْنَهُمْ بِسُورٍ لَهُ بابٌ باطِنُهُ فیهِ الرَّحْمَةُ وَ ظاهِرُهُ مِنْ قِبَلِهِ الْعَذاب - الحدید/ 13: روزی که مردان و زنان منافق به مومنان می گویند نظری به ما بیفکنید تا از نور شما شعله ای برگیریم به آنها گفته می شود به پشت سر خود بازگردید و کسب نور کنید در این هنگام دیواری میان آنها زده می شود که دری دارد درونش رحمت است و برونش عذاب. کلمه الله العلیا ج6 ص 438]
***
[محمدرضا آدینه وند لرستانی]
القصص : 30 - فَلَمَّا أَتاها نُودِیَ مِنْ شاطِئِ الْوادِ الْأَیْمَنِ فِی الْبُقْعَةِ الْمُبارَکَةِ مِنَ الشَّجَرَةِ أَنْ یا مُوسی إِنِّی أَنَا اللَّهُ رَبُّ الْعالَمین
هنگامی که حضرت موسی به سراغ آتش آمد ناگهان از ساحل راست وادی در آن سرزمین بلند و پربرکت از میان یک درخت ندا داده شد که ای موسی همانا من هستم خداوند پروردگار جهانیان (آدینه وند لرستانی، محمدرضا، کلمة الله العلیا، 6جلد، اسوه - ایران - تهران، چاپ: 1، 1377 ه.ش. ج4 ص819)