ابن عباس گفت: سورة القصص مکّی است مگر یک آیت که بجحفه فرو آمد پیش از هجرت و هی قوله: إِنَّ الَّذِی فَرَضَ عَلَیْکَ الْقُرْآنَ لَرادُّکَ إِلی مَعادٍ مقاتل گفت مکّی است مگر چهار آیت: الَّذِینَ آتَیْناهُمُ الْکِتابَ مِنْ قَبْلِهِ هُمْ بِهِ یُؤْمِنُونَ الی قوله:... لا نَبْتَغِی الْجاهِلِینَ، این چهار آیت بمدینة فرو آمد و درین سوره ناسخ و منسوخ نیست مگر بعضی از آیتی: لَنا أَعْمالُنا وَ لَکُمْ أَعْمالُکُمْ این قدر از آیت منسوخ است بآیت سیف، و این سورة هشتاد و هشت آیت است و هزار و چهارصد و چهل و یک کلمت و پنجهزار و هشتصد حرف، و قیل هذه السورة من السّور التی نزلت متوالیة و هی ست سور، فی النصف الاوّل: یونس و هود و یوسف نزلت متوالیة، و فی النصف الثانی الشعر او النمل و القصص نزلت متوالیة. و لیس فی القران غیر هذا الّا الحوامیم فانّها ایضا نزلت متوالیة. و عن ابی بن کعب قال: قال رسول اللَّه (ص) «من قرأ طسم و القصص کان له من الاجر عشر حسنات بعدد من صدّق موسی و کذّب به و لم یبق ملک فی السّماوات و الارض الّا یشهد له یوم القیامة انه کان صادقا ان کلّ شیء هالک الّا وجهه له الحکم و الیه ترجعون.
طسم تِلْکَ آیاتُ الْکِتابِ الْمُبِینِ مضی تفسیره نَتْلُوا عَلَیْکَ مِنْ نَبَإِ مُوسی وَ فِرْعَوْنَ بِالْحَقِّ التلاوة الإتیان بالثانی بعد الاول فی القراءة، و النبأ الخبر عمّا هو عظیم الشأن، و المراد بالحقّ قول اللَّه عزّ و جلّ، لانّ قوله الحق. و المعنی نقرأ علیک ای یقرأ جبرئیل علیک بامرنا ما هو الحقّ لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ یصدّقون بهذا الکتاب فیقبلونه و یعتقدونه.
إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلا فِی الْأَرْضِ تجبّر و استکبر و طغی و بغی. و قیل عظم امره بکثرة من اطاعه وَ جَعَلَ أَهْلَها شِیَعاً، صیّر اهل مصر فرقا یکرم طائفة و یذل اخری «و یستحیی طایفة و یذبح اخری و کان القبط احدی الشّیعة، و هم شیعة الکرامة یَسْتَضْعِفُ طائِفَةً مِنْهُمْ و هم بنو اسرائیل یُذَبِّحُ أَبْناءَهُمْ وَ یَسْتَحْیِی نِساءَهُمْ ای یستبقی اناثهم للخدمة. و قیل یقتل سنة و یستحیی سنة فولد هارون فی سنة الاستحیاء و موسی فی سنة الذبح إِنَّهُ کانَ مِنَ الْمُفْسِدِینَ فی الارض بالکفر و القتل و استعباد الاحرار. و کان سبب الذّبح ان خازن فرعون قال له یولد بارضک مولود ذکر یهلک ملکک. فما سمع فرعون بمولود ذکر الّا ذبحه. و قیل انّ فرعون رأی فی منامه انّ نارا قبلت من بیت المقدس حتی اشتملت علی بیوت مصر، فاحرقت القبط و ترکت بنی اسرائیل فدعا السّحرة و القافة فسألهم عن تعبیر رؤیاه. فقالوا له یخرج من البلد الّذی جاء بنو اسرائیل منه یعنون بیت المقدس رجل یکون علی یده ذهاب ملکک و و هلاک مصر. فامر بذبح اولاد بنی اسرائیل ذکر انهم و استحیاء اناثهم حال الولادة.
وَ نُرِیدُ ای و کنّا نرید أَنْ نَمُنَّ ای نتفضّل عَلَی من استضعفهم فرعون و هم بنو اسرائیل وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً ای انبیاء، و کان بین موسی و عیسی الف نبی من بنی اسرائیل. و قیل قادة فی الخیر یقتدی بهم و قیل نجعلهم ولاة و ملوکا وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِینَ لفرعون و قومه فی دیارهم و اموالهم کقوله تعالی: کَذلِکَ وَ أَوْرَثْناها قَوْماً آخَرِینَ.
وَ نُمَکِّنَ لَهُمْ فِی الْأَرْضِ التمکین تکمیل ما یحتاج فی الفعل فیه، و المعنی نجعلهم مقتدرین فی مصر و الشام و ما ملکته بنو اسرائیل من البلاد وَ نُرِیَ فِرْعَوْنَ وَ هامانَ وَ جُنُودَهُما. قرأ حمزة و الکسائی و یری بالیاء المفتوحة، فرعون و هامان و جنودهما بالرفع ای و یعاین فرعون و حزبه مِنْهُمْ یعنی من بنی اسرائیل ما کانُوا یَحْذَرُونَ، من زوال ملکهم و استیلاء بنی اسرائیل علی بلادهم و لذلک ذبح فرعون ابناءهم. قال الزّجاج عجبا من حمق فرعون فی قتله بنی اسرائیل، ان کان الکاهن صادقا فما ینفعه القتل، و ان کان کاذبا فما معنی القتل.
وَ أَوْحَیْنا إِلی أُمِّ مُوسی اسمها یوخائذ من ولد لاوی بن یعقوب. و الوحی هاهنا وحی الهام لا وحی نبوّة و رسالة، کقوله: وَ أَوْحی رَبُّکَ إِلَی النَّحْلِ و المعنی قذفنا فی قلبها و اعلمناها. و قیل کان رؤیا فی المنام. و قیل اتاها ملک کما اتی مریم من غیر وحی نبوة حیث قال: وَ إِذْ قالَتِ الْمَلائِکَةُ یا مَرْیَمُ. قوله: أَنْ أَرْضِعِیهِ یعنی ارضعیه ما لم تخافی علیه الطّلب، فاذا خفت علیه فَأَلْقِیهِ فِی الْیَمِّ ای فی البحر.
قیل لمّا ولدته جعلته فی بستان کانت تأتیه مرّة بالنّهار و مرّة باللیل فترضعه فیکفیه ذلک. فارضعته ثمانیة اشهر و قیل اربعة اشهر و قیل ثلاثة اشهر وَ لا تَخافِی یعنی لا تخافی علیه الضیعة و الهلاک و الغرق وَ لا تَحْزَنِی لفراقه إِنَّا رَادُّوهُ، إِلَیْکِ بوجه لطیف وَ جاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلِینَ ای یبلغ مبلغ النّبوّة و یکون من المرسلین.
تضمّنت هذه الایة امرین و نهیین و خبرین و بشارتین. ابن عباس گفت: بنی اسرائیل در مصر بسیار شدند و فراوان بهم آمدند و بروزگار دراز و تنعّم بسیار سر بمعاصی و طغیان در نهادند و بر مردم افزونی جستند و امر معروف و نهی منکر بگذاشتند. این چنان است که ربّ العزة گفت جایی دیگر: مَتَّعْتَهُمْ وَ آباءَهُمْ حَتَّی نَسُوا الذِّکْرَ چون ناهمواری و نابکاری ایشان بغایت رسید ربّ العالمین قبطیان را بر ایشان مسلط کرد تا ایشان را مستضعف گرفتند و آزادان را به بندگی فرمودند تا آن گه که ربّ العالمین موسی را فرستاد به پیغامبری و ایشان بدست وی رهایی یافتند. و گفتهاند از آن روز باز که فرعون آن خواب دید و منجمان و معبّران تعبیر کردند که کودکی از بنی اسرائیل پدید آید که هلاک ملک تو بدست وی باشد و فرعون فرا کشتن اطفال و اولاد ایشان گرفت تا آن روز که ربّ العالمین ازین بلاء عظیم ایشان را خلاص داد صد سال بگذشت. و گفتهاند که درین مدّت نود هزار طفل را بکشت. زجاج گفت عجب آید مرا از نادانی و حمق فرعون که اگر منجمان و کاهنان راست گفتند، قتل اطفال چه سود داشت و اگر دروغ گفتند قتل چه معنی داشت، و قصّه ولادت موسی بشرح و بسط در سوره طه از پیش رفت.
قوله فَالْتَقَطَهُ آلُ فِرْعَوْنَ لِیَکُونَ لَهُمْ عَدُوًّا وَ حَزَناً هذه لام الصّیرورة و لیست بلام الارادة کما تقول لم تصعد هذا السّطح لتسقط، و کقول القائل: لدوا للموت و ابنوا للخراب. و الالتقاط اصابة الشّیء من غیر طلب و منه اللّقطة، و آل الرّجل شیعته و اصحابه. قرأ حمزة و الکسائی حزنا بضمّ الحاء. و هما لغتان کالبخل و البخل و السّقم و السّقم. و قیل بالضّم اسم و بالفتح مصدر. إِنَّ فِرْعَوْنَ وَ هامانَ وَ جُنُودَهُما کانُوا خاطِئِینَ، الخاطی من یأتی بالخطاء، و هو یعلم انّه خطاء. فامّا اذا لم یعلم، فانّه مخطی. یقال: اخطأ الرّجل فی کلامه و امره اذا زلّ و هفا، و خطأ الرّجل اذا ضلّ فی دینه و فعله و منه قوله: لا یَأْکُلُهُ إِلَّا الْخاطِؤُنَ.
وَ قالَتِ امْرَأَتُ فِرْعَوْنَ لزوجها اذ حصل موسی فی ایدیهم قُرَّتُ عَیْنٍ لِی وَ لَکَ ای هو قرّة عین لی و لک، الوقف ها هنا صحیح. ثمّ نهته عن قتله فقالت: لا تقتلوه، خاطبته بلفظ الجمع خطاب الاکابر. و قیل تقدیره قل للشرط، لا تَقْتُلُوهُ عَسی أَنْ یَنْفَعَنا فی بعض امورنا و خدمتنا أَوْ نَتَّخِذَهُ وَلَداً نتبنّاه لانّه لیس لنا ولد. و کانت امرأة فرعون مؤمنة فصار موسی لها قرة عین و لفرعون عدوّا و حزنا وَ هُمْ لا یَشْعُرُونَ انّ موسی هو الّذی کانوا یحذرون. و قیل انّ فرعون همّ بقتله فقالت امرأته آسیة بنت مزاحم انّه لیس من اولاد بنی اسرائیل فقیل لها: و ما یدریک فقالت انّ نساء بنی اسرائیل یشفقن علی اولادهنّ و یکتمنهم مخافة ان یقتلهم، فکیف یظنّ بالوالدة انّها تلقی الولد بیدها فی البحر.
وَ أَصْبَحَ فُؤادُ أُمِّ مُوسی فارِغاً ای صار و حصل قلب امّ موسی فارغا من کلّ شیء الّا من ذکر موسی و التّأسف علی فراقه. و قال الاخفش فارغا لا حزن فیه ثقة بوعد اللَّه إِنَّا رَادُّوهُ إِلَیْکِ و قرئ فی الشواذّ فزعا و هو اظهر. قال الحسن لمّا سمعت بانّ التابوت صار الی دار فرعون نالها من الفزع و الجزع ما انساها وحی اللَّه و وعده ان یردّه علیها و کادَتْ تقول وا ابناه. و قیل لمّا حملت لارضاعه و حضانته کادت تقول هو ابنی من شدّة وجدها. و قیل لمّا سمعت انّ فرعون اتخذه ولدا و النّاس یقولون ابن فرعون کرهت و کادَتْ تقول هو ابنی لَتُبْدِی بِهِ، فی الباء قولان احدهما زیادة و التقدیر تبدیه و الثانی انّ المفعول مقدّر ای تبدی القول به بسبب موسی لَوْ لا أَنْ رَبَطْنا الرّبط علی القلب هو الهام الصّبر و تشدید القلب و تقویته رَبَطْنا عَلی قَلْبِها یعنی شددنا علی قلبها بالصّبر بتذکیر ما سبق من الوعد لِتَکُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ یعنی المصدّقین بما صدق من الوعد. و قیل لتکون من الصّابرین، و انما کنی بالایمان من الصبر لاختصاصه به. یدلّ علیه
قوله (ص): «الصّبر من الایمان بمنزلة الرأس من الجسد».
وَ قالَتْ امّه لِأُخْتِهِ و اسمها مریم قُصِّیهِ ای اتبعی اثره و منه القصص لانّه اتّباع اثر ما یقصّ، تقول قصّ اثره قصّا و قصصا و اقتصّه اقتصاصا. فَبَصُرَتْ بِهِ عَنْ جُنُبٍ ای عن بعد تبصره و کانت تمشی علی السّاحل محاذیة للتابوت حتّی رأت آل فرعون قد التقطوه تقول ابصرت کذا و بصرت به عن جنب، ای مکان جنب. صفة موصوف محذوف. و قیل عن جنب ای عن ناحیة لانّها کانت تمشی علی الشّط وَ هُمْ لا یَشْعُرُونَ انّها تقصّ اثره و انّها اخته. فرجعت الاخت الی امّها بخبر موسی.
وَ حَرَّمْنا عَلَیْهِ الْمَراضِعَ مِنْ قَبْلُ، المراضع جمع المرضعة و المعنی منعناه من ارضاع المرضعات، و ذلک بان لا یقبل ارضاعهن. و یجوز ان یکون جمع مرضع ای موضع الرّضاع و هو الثدی، کانّه قال حرّمنا علیه ثدی النساء ای احدثنا فیه کراهتها و النّفار عنها مِنْ قَبْلُ یعنی فی القضاء السّابق لانّا اجرینا فی القضاء بان نردّه الی امّه. و قیل مِنْ قَبْلُ یعنی من قبل مجیء امّه. خواهر موسی با زنان قوابل در خانه فرعون شد تا حال موسی باز داند و دید که زنان مرضعات را میآوردند و پستان خود بر موسی عرضه میکردند و موسی در گریستن میافزود و از همه روی میگردانید و نمیپذیرفت و همه از بهر وی اندوهگن و غمگین. خواهر موسی چون ایشان را چنان دید گفت: هَلْ أَدُلُّکُمْ عَلی أَهْلِ بَیْتٍ یَکْفُلُونَهُ لَکُمْ ای یربّونه و یقومون بارضاعه و سایر وجوه تربیته. أَدُلُّکُمْ ای من اجلکم و سببکم، یقال کفل به کفالة فهو کفیل اذا تقبّل به و ضمنه و کفله فهو کافل اذا عاله وَ هُمْ لَهُ ناصِحُونَ یبذلون النّصح فی امره، و النّصح ضدّ الغش: چون این سخن از خواهر او شنیدند او را در کار وی متّهم داشتند. هامان گفت خذوها فانّها تعرف امّه، گیرید او را که وی از قصّه این کودک خبر دارد و مادر وی را شناسد. بالهام ربّانی فرا زبان وی آمد که، انما ذکرت النّصح لفرعون لا لغیره فترکوها، پس خواهر موسی بازگشت بفرمان فرعون تا دایه آرد و مادر موسی را از حال موسی خبر کرد و او را بخانه فرعون آورد. موسی چون بوی مادر بمشام وی رسید در او آویخت و شیر از پستان وی مزیدن گرفت و آرام و سکون در وی آمد اینست که ربّ العالمین گفت: فَرَدَدْناهُ إِلی أُمِّهِ کَیْ تَقَرَّ عَیْنُها وَ لا تَحْزَنَ وَ لِتَعْلَمَ أَنَّ وَعْدَ اللَّهِ الّذی وعدها فی قوله انّا رادّوه الیک حَقٌّ وَ لکِنَّ أَکْثَرَهُمْ ای اکثر الکفّار لا یَعْلَمُونَ أَنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ لا یقع فیه خلف. و قیل لا یَعْلَمُونَ ما یراد بهم. در تفسیر آوردهاند که فرعون مادر موسی را گفت چونست که این کودک ترا پذیرفت و شیر تو خورد و هیچ دایه دیگر را نپذیرفت گفت لانّی امراة طیّبة الرّیح طیّبة اللّبن لا اوتی بصبیّ الّا ارتضع منّی. فسکت فرعون.
پس مادر موسی آسیه را گفت زن فرعون که اگر خواهی و پسندی من این کودک بخانه برم و او را تربیت نیکو کنم و شفقت درو بجای آرم، و رنه من خانه خود و فرزندان نتوانم فرو گذاشت بسبب این کودک، آسیه رضا بداد و موسی را بر گرفت و واخانه آمد. و لم یکن بین القائها ایّاه فی البحر و بین ردّه الیها الّا مقدار ما یصبر الولد فیه عن الوالدة پس موسی با مادر بود تا شیر میخورد و بعد از فطام او را با فرعون برد و در حجر فرعون و آسیه برآمد تا مترعرع شد و فرا رفتن آمد.
روزی پیش فرعون بازی میکرد و قضیبی در دست داشت. در میان بازی قضیب بر سر فرعون زد فرعون در خشم شد و همّت قتل وی کرد. آسیه گفت: صبیّ صغیر لا یعقل شیئا. آن گه او را آزمون کردند بجوهر و آتش و تمامی قصّه در سورت طه گفته آمد.
وَ لَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ الاشدّ جمع شدّة کنعمة و انعم، و بلوغ الاشدّ حصول قوة الشّباب و قوة تمام العقل و التّمیز، و جاء فی التّفسیر انّه ما بین الثلاثین الی الاربعین، وَ اسْتَوی یعنی بلغ الاربعین کما قال فی موضع آخر: بَلَغَ أَشُدَّهُ وَ بَلَغَ أَرْبَعِینَ سَنَةً قال الحسن: بلغ أشدّه أی بلغ مبلغا قامت علیه حجة اللَّه و استوی علیه قیام الحجّة آتَیْناهُ حُکْماً ای نبوّة وَ عِلْماً ای تفهّما و ذهنا قبل النبوّة. و قیل الحکمة اجتماع العلم و العمل: و العالم، الحکیم من استعمل علمه. قال اللَّه عزّ و جلّ لعلماء الیهود وَ لَبِئْسَ ما شَرَوْا بِهِ أَنْفُسَهُمْ لَوْ کانُوا یَعْلَمُونَ فعدّهم فی الجهال اذ لم یعملوا بعلمهم وَ کَذلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ ای کما فعلنا بموسی و امّه نفعل بالمؤمنین.
وَ دَخَلَ الْمَدِینَةَ ای دخل موسی مصر و قیل قریة علی فرسخین من مصر یقال لها جابین و قیل اسمها عین الشمس، و قیل خرج موسی من قصر فرعون و دخل مدینة مصر متنکّرا راجلا لئلا یعرف و ما کان غرضه الّا الاستخفاء و مخالفة فرعون لمّا کبر. ابن اسحاق گفت موسی چون بزرگ شد، چنان که حقّ از باطل بشناخت و بحد عقل و تمیز رسید، همواره از فرعون و قوم وی نفور بودی و جمعی بنی اسرائیل بوی گرد آمده که او را قوّت میدادند و سخن وی میشنیدند در مخالفت دین فرعون، و موسی پیوسته اظهار معادات و انکار میکرد با فرعونیان، و ایشان موسی را بیم دادند از بطش فرعون. و موسی از ایشان بترسید و خویشتن را هر وقت ازیشان پنهان میداشت و بگوشهای باز میشد تا روزی بوقت هاجره و قیلوله که اهل شهر غافل بودند از قصر فرعون بیرون آمد و در میان شهر شد و آن دو مرد را دید یکی اسرائیلی و یکی قبطی که بهم برآویخته بودند. ابن زید گفت موسی آن روز که بکودکی قضیب بر سر فرعون زد فرعون بفرمود تا او را از شارستان خویش بیرون کردند و بعد از آن فرعون را ندید تا بزرگ شد و بحدّ مردی رسید. پس بعد ما بلغ اشدّه دَخَلَ الْمَدِینَةَ عَلی حِینِ غَفْلَةٍ مِنْ أَهْلِها عن موسی. مردم آن شارستان از کار و خبر موسی غافل بودند موسی بعید العهد بود بایشان، آن وقت در مدینه شد و آن دو مرد را دید که یَقْتَتِلانِ احدهما اسرائیلی و هو الّذی من شیعته و الآخر قبطی و هو الّذی من عدوه، و قیل الّذی من شیعته هو السّامری و الذی من عدوّه طبّاخ فرعون اسمه قائیون، فاراد ان یحمل الحطب علی ظهر الاسرائیلیّ و قیل کانا یقتتلان فی الدین. ابن عباس گفت موسی چون بحدّ مردی رسید بنی اسرائیل در حمایت خود میداشت و هیچ کس را از آل فرعون و قبطیان نگذاشتی که بر ایشان ظلم کردی و زبون گرفتی تا آن روز که اسرائیلی و قبطی بهم برآویختند. موسی خشم گرفت و قبطی را گفت: خلّ سبیله، دست ازو بدار و مرنجان او را. قبطی گفت: میبرم او را تا هیزم بمطبخ پدرت برد موسی را آن روز پسر فرعون می خواندند قبطی سخن موسی نشنید و هم چنان در وی آویخته. فَوَکَزَهُ مُوسی فَقَضی عَلَیْهِ موسی مردی قوی بود و بطش وی سخت بود قبطی را مشتی بزد و او را بکشت یقال وکزته و لکزته و نکزته لغة، و هو ان یضربه بجمع کفّه. و قال ابو عبید و الفرّاء: الوکز الدّفع باطراف الاصابع و معنی فَقَضی عَلَیْهِ قتله و فرغ من امره و کلّ شیء فرغت منه فقد قضیت علیه. و قال المبرد القاضیة الموت، و قضی الرّجل مات، و قضی علیه صادف اجله. و قیل معناه قضی اللَّه علیه الموت پس موسی پشیمان گشت که از حق تعالی دستوری قتل نیافته بود و هنوز وحی بوی نیامده بود. گفت هذا مِنْ عَمَلِ الشَّیْطانِ یعنی من اغوائه کانّه اضاف هیجان غضبه الذی ادّاه الی ذلک الی الشّیطان و ان کان من فعل اللَّه الّذی یقدر علی الاحیاء و الاماتة إِنَّهُ عَدُوٌّ مُضِلٌّ مُبِینٌ ای موسوس له بالضّلالة مزیّن له ایّاها.
ثمّ استغفر فقال: رَبِّ إِنِّی ظَلَمْتُ نَفْسِی بقتله قبل ورود الاذن فیه فَاغْفِرْ لِی فَغَفَرَ لَهُ إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ.
فان قیل کان ذلک منه کبیرة او صغیرة، قلنا لا بل کانت صغیرة لانّه لم یقصد قتله و لم یعلم انّ تلک الوکزة تؤدّی الی القتل فان قیل لم استغفر و قال: ظَلَمْتُ نَفْسِی قلنا لانّه ارتکب صغیرة و یجب الاستغفار و التّوبة عن الصّغیرة لانّه اذا لم یتب صار مصرّا علیه و الاصرار علیه یصیّره کبیرة لقوله: لا صغیرة مع الاصرار و لا کبیرة مع الاستغفار.
قالَ رَبِّ بِما أَنْعَمْتَ عَلَیَّ من اعطاء العلم و النبوّة و قیل بما انعمت علیّ ای بسبب انعامک علیّ بمغفرة ذنبی فَلَنْ أَکُونَ ظَهِیراً لِلْمُجْرِمِینَ ای لا اکون معینا للکافرین یعنی لا اختلط بفرعون و آله کما کنت الی الآن. و الظهیر المعین یقال ظاهرته ای قوّیت ظهره بکونی معه و المجرم الکافر و الجرم فعل یوجب قطیعة فاعله و اصله القطع و قیل هو خبر بمعنی الدّعاء ای فلا تجعلنی ظهیرا للمجرمین. و فیها دلالة علی انّ احدا لا یتأخّر عن المعصیة الّا بعون اللَّه، و فیها دلالة علی عظم الثّواب علی ترک معاونة العصاة، فانّ موسی جعله فی مقابلة ما اعطاه اللَّه من العلم و النبوّة و المغفرة. و قیل: قوله فَلَنْ أَکُونَ ظَهِیراً لِلْمُجْرِمِینَ یدلّ علی انّ الّذی من شیعته کان کافرا و قوله بالذی هو عدوّ لهما یدلّ علی انّه کان مسلما و اللَّه اعلم بذلک. و قیل معناه لا اکون بالمغفرة و الرّحمة معینا للمجرمین فاقول لهم رحمک اللَّه او غفر اللَّه لک و هذا قول غریب ذکره القفال. قال عطیة العوفی: کان ابن عمر یدعو بها فی رکوعه و هذا الدّعاء حسن اذا وقع بین النّاس اختلاف و فرقة فی دین او ملک او غیرهما و انّما قال موسی هذا عند اقتتال الرّجلین. و دعا به ابن عمر عند اقتتال علی علیه السلام و معاویه.
فَأَصْبَحَ فِی الْمَدِینَةِ خائِفاً یعنی اصبح موسی من غد ذلک الیوم الّذی قتل فیه القبطی فی مدینة مصر خائفا من آل فرعون ان یأخذوه و یقتلوه یترقّب ای ینتظر ما یبلغه فی امر القتیل و هل عرف قاتله. و قیل خائفا من اللَّه یترقّب المغفرة «فَإِذَا الَّذِی اسْتَنْصَرَهُ بِالْأَمْسِ یَسْتَصْرِخُهُ اذ المفاجاة ای فاجاء المستغیث الامس یسأله ان یصرخه، و الاستصراخ الاستغاثة مشتق من الصّراخ، و المعنی یسأله النصرة علی قبطی آخر یقاتله قال له موسی یعنی للاسرائیلی إِنَّکَ لَغَوِیٌّ مُبِینٌ ای غوی فی تدبیرک غیر رشید فی امرک تقاتل مع عجزک و قلّة انصارک.
فَلَمَّا أَنْ أَرادَ أَنْ یَبْطِشَ ای اراد موسی ان یأخذ القبطی بیده دفعا عن الاسرائیلی توهّم الاسرائیلی انّ موسی قصده و کان قد سبق منه الیه إِنَّکَ لَغَوِیٌّ مُبِینٌ قالَ یا مُوسی أَ تُرِیدُ أَنْ تَقْتُلَنِی کَما قَتَلْتَ نَفْساً بِالْأَمْسِ یعنی القبطی المقتول إِنْ تُرِیدُ ای ما ترید إِلَّا أَنْ تَکُونَ جَبَّاراً فِی الْأَرْضِ قتّالا یقتل النّاس علی الغضب وَ ما تُرِیدُ أَنْ تَکُونَ مِنَ الْمُصْلِحِینَ فی کظم الغیظ و ترک القتل و کان حدیث القتل فشا فی المدینة و خفی القاتل، ففطن القبطیّ بذلک فذهب الی فرعون فاخبره انّ قاتله موسی. و قال الحسن هو من قول القبطی لانّه کان اشتهر انّ اسرائیلیا قتل قبطیا و الجمهور علی القول الاوّل.
وَ جاءَ رَجُلٌ مِنْ أَقْصَی الْمَدِینَةِ ای من اعلی المدینة یَسْعی علی رجلیه سریعا و ذلک انّ فرعون و اصحابه تو امروا فی امر موسی و قصدوا طلبه و کان الذّباحون اخذوا الطّرق من غیر خوف منهم ان یفوتهم. و کان هذا الرّجل و هو خزقیل مؤمن آل فرعون و هو النّجار و قیل هو الحبیب النجار و قیل هو ابن عمّ فرعون، اسمه: شمعون یَسْعی ای یمشی مسرعا و یعدو فی طریق قریب حتّی سبق الذّباحین فجاء موسی و قال له انّ الملأ یاتمرون بک لیقتلوک ای یهمّون بقتلک و یتشاورون فیک. قال الزّجاج: ای یأمر بعضهم بعضا بقتلک، نظیره: وَ أْتَمِرُوا بَیْنَکُمْ بِمَعْرُوفٍ فاخرج من المدینة انی لک من الناصحین ای ناصح لک من النّاصحین لانّه لا یتقدّم الصّلة علی الموصول.
فَخَرَجَ ای خرج موسی من المدینة خائِفاً علی نفسه من آل فرعون لا زاد معه یَتَرَقَّبُ هل یلحقه طلب فیؤخذ. و قیل یترقب ای یلتفت و کان یقول رَبِّ نَجِّنِی مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ فاجاب اللَّه دعائه و نجاه.
برگردان به زبان ساده
ابن عباس گفت: سورة القصص مکّی است مگر یک آیت که بجحفه فرو آمد پیش از هجرت و هی قوله: إِنَّ الَّذِی فَرَضَ عَلَیْکَ الْقُرْآنَ لَرادُّکَ إِلی مَعادٍ مقاتل گفت مکّی است مگر چهار آیت: الَّذِینَ آتَیْناهُمُ الْکِتابَ مِنْ قَبْلِهِ هُمْ بِهِ یُؤْمِنُونَ الی قوله:... لا نَبْتَغِی الْجاهِلِینَ، این چهار آیت بمدینة فرو آمد و درین سوره ناسخ و منسوخ نیست مگر بعضی از آیتی: لَنا أَعْمالُنا وَ لَکُمْ أَعْمالُکُمْ این قدر از آیت منسوخ است بآیت سیف، و این سورة هشتاد و هشت آیت است و هزار و چهارصد و چهل و یک کلمت و پنجهزار و هشتصد حرف، و قیل هذه السورة من السّور التی نزلت متوالیة و هی ست سور، فی النصف الاوّل: یونس و هود و یوسف نزلت متوالیة، و فی النصف الثانی الشعر او النمل و القصص نزلت متوالیة. و لیس فی القران غیر هذا الّا الحوامیم فانّها ایضا نزلت متوالیة. و عن ابی بن کعب قال: قال رسول اللَّه (ص) «من قرأ طسم و القصص کان له من الاجر عشر حسنات بعدد من صدّق موسی و کذّب به و لم یبق ملک فی السّماوات و الارض الّا یشهد له یوم القیامة انه کان صادقا ان کلّ شیء هالک الّا وجهه له الحکم و الیه ترجعون.
هوش مصنوعی: ابن عباس میگوید: سوره القصص مکی است جز یک آیه که در جحفه نازل شد پیش از هجرت، و آن آیه این است: «مسلماً کسی که قرآن را بر تو فرض کرده، تو را به مأمن باز میگرداند». مقاتل گفته است که سوره القصص مکی است جز چهار آیه: «کسانی که به آنها کتابی پیش از این دادهایم، به آن ایمان دارند» تا جمله «ما به جهل توجه نخواهیم کرد». این چهار آیه در مدینه نازل شدهاند و در این سوره، منسوخ و ناسخ چیزی جز برخی از آیات نیست، مانند این آیه: «برای ما اعمال ماست و برای شما اعمال شما». این مورد به آیهای از شمشیر مربوط میشود. این سوره هشتاد و هشت آیه، هزار و چهارصد و چهل و یک کلمه و پنج هزار و هشتصد حرف دارد. گفته شده است که این سوره از سورههایی است که متوالی نازل شده و شامل شش سوره است: در نیمه اول، یونس، هود و یوسف نازل شدهاند و در نیمه دوم، شعر، نمل و القصص نازل شدهاند. به جز این سورهها، تنها حوامیم وجود دارد که آنها نیز متوالی نازل شدهاند. همچنین، از ابی بن کعب نقل شده که پیامبر (ص) فرمودهاند: «هر کس طسم و القصص را بخواند، برایش به تعداد کسانی که موسی را تصدیق کردهاند و کسانی که او را کذب شمردهاند، ده حسنه نوشته میشود و هیچ ملک در آسمانها و زمین باقی نمیماند مگر اینکه در روز قیامت شهادت میدهد که او راستگو بوده است، زیرا هر چیزی جز او هلاک میشود و حكم از آن اوست و به سوی او بازگشت خواهید کرد».
طسم تِلْکَ آیاتُ الْکِتابِ الْمُبِینِ مضی تفسیره نَتْلُوا عَلَیْکَ مِنْ نَبَإِ مُوسی وَ فِرْعَوْنَ بِالْحَقِّ التلاوة الإتیان بالثانی بعد الاول فی القراءة، و النبأ الخبر عمّا هو عظیم الشأن، و المراد بالحقّ قول اللَّه عزّ و جلّ، لانّ قوله الحق. و المعنی نقرأ علیک ای یقرأ جبرئیل علیک بامرنا ما هو الحقّ لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ یصدّقون بهذا الکتاب فیقبلونه و یعتقدونه.
هوش مصنوعی: این آیات، نشانههای کتاب روشن هستند. ما آنها را به تو میخوانیم و از خبر موسی و فرعون به حق سخن میگوییم. در اینجا، تلاوت به معنای آوردن دوم پس از اول در خواندن است و خبر به موضوعات مهم اشاره دارد. منظور از "حق" کلام خداوند است، چرا که سخن او حقیقت دارد. بنابراین ما به تو میخوانیم که جبرییل به فرمان ما، حق را برای مردمی میخواند که به این کتاب ایمان دارند و آن را میپذیرند و باور میکنند.
إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلا فِی الْأَرْضِ تجبّر و استکبر و طغی و بغی. و قیل عظم امره بکثرة من اطاعه وَ جَعَلَ أَهْلَها شِیَعاً، صیّر اهل مصر فرقا یکرم طائفة و یذل اخری «و یستحیی طایفة و یذبح اخری و کان القبط احدی الشّیعة، و هم شیعة الکرامة یَسْتَضْعِفُ طائِفَةً مِنْهُمْ و هم بنو اسرائیل یُذَبِّحُ أَبْناءَهُمْ وَ یَسْتَحْیِی نِساءَهُمْ ای یستبقی اناثهم للخدمة. و قیل یقتل سنة و یستحیی سنة فولد هارون فی سنة الاستحیاء و موسی فی سنة الذبح إِنَّهُ کانَ مِنَ الْمُفْسِدِینَ فی الارض بالکفر و القتل و استعباد الاحرار. و کان سبب الذّبح ان خازن فرعون قال له یولد بارضک مولود ذکر یهلک ملکک. فما سمع فرعون بمولود ذکر الّا ذبحه. و قیل انّ فرعون رأی فی منامه انّ نارا قبلت من بیت المقدس حتی اشتملت علی بیوت مصر، فاحرقت القبط و ترکت بنی اسرائیل فدعا السّحرة و القافة فسألهم عن تعبیر رؤیاه. فقالوا له یخرج من البلد الّذی جاء بنو اسرائیل منه یعنون بیت المقدس رجل یکون علی یده ذهاب ملکک و و هلاک مصر. فامر بذبح اولاد بنی اسرائیل ذکر انهم و استحیاء اناثهم حال الولادة.
هوش مصنوعی: فرعون در زمین قدرتی بزرگ به دست آورد و با ظلم و ستم و طغیان بر مردم حکمفرمایی کرد. او با برقراری اطاعت و پیروی از خود میان مردم، آنها را به فرقههای مختلف تقسیم کرد و برخی را گرامی و برخی دیگر را خوار میکرد. او به طایفهای عزت میداد و دیگری را میکشت و به این وسیله، قوم قبط (مصر) را تحتفشار قرار میداد و بنیاسرائیل را مورد آزار قرار میداد. او فرمان داد که پسران بنیاسرائیل را بکشند و دخترانشان را برای خدمت نگهدارند. در این دوران، هارون در سالی که بچهها محفوظ بودند و موسی در سالی که بچهها کشته میشدند، متولد شدند. فرعون به دلیل کفر و قتل و بردگی آزادگان به فساد در زمین مشغول بود. علت اصلی قتل این بود که یکی از دُرَوزداران فرعون به او گفت اگر در سرزمین تو پسری متولد شود، سلطنت تو از بین میرود. فرعون هر بار که خبر تولد پسری به او میرسید، او را میکشت. همچنین، او در خواب دیده بود که آتش از سوی بیت المقدس به سمت مصر میآید و قبطها را میسوزاند و بنیاسرائیل را باقی میگذارد. بر این اساس، او ساحران و تعبیرکنندگان خواب را فراخواند و از آنها خواست خوابش را تعبیر کنند. آنها گفتند که مردی از سرزمینی که بنیاسرائیل از آن آمدهاند، ملک تو را خواهد گرفت و مصر را نابود خواهد کرد. در نتیجه، فرعون فرمان داد که پسران بنیاسرائیل را بکشند و دخترانشان را در حال زایمان نگه دارند.
وَ نُرِیدُ ای و کنّا نرید أَنْ نَمُنَّ ای نتفضّل عَلَی من استضعفهم فرعون و هم بنو اسرائیل وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً ای انبیاء، و کان بین موسی و عیسی الف نبی من بنی اسرائیل. و قیل قادة فی الخیر یقتدی بهم و قیل نجعلهم ولاة و ملوکا وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِینَ لفرعون و قومه فی دیارهم و اموالهم کقوله تعالی: کَذلِکَ وَ أَوْرَثْناها قَوْماً آخَرِینَ.
هوش مصنوعی: ما میخواستیم به کسانی که فرعون آنها را تحت فشار قرار داده بود، لطف کنیم و از بنیاسرائیل پیشوایانی بسازیم. بین موسی و عیسی تعداد زیادی از پیامبران از بنیاسرائیل وجود داشتند. همچنین گفته شده که ما آنها را به عنوان رهبران نیکو قرار خواهیم داد و ممکن است آنها را به عنوان والیها و پادشاهان در نظر بگیریم و آنها را وارثان فرعون و قوم او در سرزمین و اموالشان قرار دهیم، همانطور که در آیهای آمده است: «همچنین ما آن سرزمین را به قوم دیگری وراثت دادیم».
وَ نُمَکِّنَ لَهُمْ فِی الْأَرْضِ التمکین تکمیل ما یحتاج فی الفعل فیه، و المعنی نجعلهم مقتدرین فی مصر و الشام و ما ملکته بنو اسرائیل من البلاد وَ نُرِیَ فِرْعَوْنَ وَ هامانَ وَ جُنُودَهُما. قرأ حمزة و الکسائی و یری بالیاء المفتوحة، فرعون و هامان و جنودهما بالرفع ای و یعاین فرعون و حزبه مِنْهُمْ یعنی من بنی اسرائیل ما کانُوا یَحْذَرُونَ، من زوال ملکهم و استیلاء بنی اسرائیل علی بلادهم و لذلک ذبح فرعون ابناءهم. قال الزّجاج عجبا من حمق فرعون فی قتله بنی اسرائیل، ان کان الکاهن صادقا فما ینفعه القتل، و ان کان کاذبا فما معنی القتل.
هوش مصنوعی: ما به آنها در زمین قدرت میدهیم؛ معنای تمکین، فراهم کردن شرایط لازم برای عمل در آنجا است. در واقع، ما آنها را در مصر و شام و سایر مناطقی که بنیاسرائیل مالک آن شدهاند، قدرتمند خواهیم کرد. همچنین، فرعون و هامان و نظامیانشان را به آنچه که از بنیاسرائیل میگذرد، نشان خواهیم داد؛ یعنی آنچه را که آنان از زوال سلطنتشان و تسلط بنیاسرائیل بر سرزمینشان میترسیدند. به همین دلیل فرعون دستور به کشتن پسران بنیاسرائیل داده بود. زجاج میگوید که جای تعجب است که فرعون به خاطر کشتن بنیاسرائیل چنین احمقانه عمل کرد؛ اگر پیشگویی که او شنیده بود درست بود، کشتن چه سودی دارد و اگر دروغ بود، پس چرا به کشتار دست زد؟
وَ أَوْحَیْنا إِلی أُمِّ مُوسی اسمها یوخائذ من ولد لاوی بن یعقوب. و الوحی هاهنا وحی الهام لا وحی نبوّة و رسالة، کقوله: وَ أَوْحی رَبُّکَ إِلَی النَّحْلِ و المعنی قذفنا فی قلبها و اعلمناها. و قیل کان رؤیا فی المنام. و قیل اتاها ملک کما اتی مریم من غیر وحی نبوة حیث قال: وَ إِذْ قالَتِ الْمَلائِکَةُ یا مَرْیَمُ. قوله: أَنْ أَرْضِعِیهِ یعنی ارضعیه ما لم تخافی علیه الطّلب، فاذا خفت علیه فَأَلْقِیهِ فِی الْیَمِّ ای فی البحر.
هوش مصنوعی: به مادر موسی وحی کردیم که او را به دنیا بیاورد. این وحی الهامی بود، نه وحی نبوتی یا رسالتی. مانند وقتی که خداوند به زنبورها الهام کرد. به این معنا است که ما در دل او انداختیم و او را آگاه کردیم. برخی گفتهاند که این وحی در خواب به او رسید، و برخی بر این عقیدهاند که فرشتهای به او مراجعه کرد، همانطور که به مریم آمد، بدون اینکه وحی نبوتی باشد. در مورد این که باید فرزندش را شیر دهد، به او گفتیم که وقتی نمیترسد باید او را شیر دهد و اگر ترسید، او را در دریا بیندازد.
قیل لمّا ولدته جعلته فی بستان کانت تأتیه مرّة بالنّهار و مرّة باللیل فترضعه فیکفیه ذلک. فارضعته ثمانیة اشهر و قیل اربعة اشهر و قیل ثلاثة اشهر وَ لا تَخافِی یعنی لا تخافی علیه الضیعة و الهلاک و الغرق وَ لا تَحْزَنِی لفراقه إِنَّا رَادُّوهُ، إِلَیْکِ بوجه لطیف وَ جاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلِینَ ای یبلغ مبلغ النّبوّة و یکون من المرسلین.
هوش مصنوعی: هنگامی که او متولد شد، او را در باغی گذاشتند که روزها و شبها به سراغش میآمدند و به او شیر میدادند و همین برایش کافی بود. او را به مدت هشت ماه شیر دادند و برخی گفتهاند چهار ماه و برخی سه ماه. تو نباید نگران از دست دادن او یا هلاکت و غرق شدنش باشی و نبایستی به خاطر جداییاش غمگین شوی. ما او را به تو برمیگردانیم به شیوهای زیبا و او را از پیامبران قرار خواهیم داد تا به مقام نبوت برسد و جزء فرستادگان الهی باشد.
تضمّنت هذه الایة امرین و نهیین و خبرین و بشارتین. ابن عباس گفت: بنی اسرائیل در مصر بسیار شدند و فراوان بهم آمدند و بروزگار دراز و تنعّم بسیار سر بمعاصی و طغیان در نهادند و بر مردم افزونی جستند و امر معروف و نهی منکر بگذاشتند. این چنان است که ربّ العزة گفت جایی دیگر: مَتَّعْتَهُمْ وَ آباءَهُمْ حَتَّی نَسُوا الذِّکْرَ چون ناهمواری و نابکاری ایشان بغایت رسید ربّ العالمین قبطیان را بر ایشان مسلط کرد تا ایشان را مستضعف گرفتند و آزادان را به بندگی فرمودند تا آن گه که ربّ العالمین موسی را فرستاد به پیغامبری و ایشان بدست وی رهایی یافتند. و گفتهاند از آن روز باز که فرعون آن خواب دید و منجمان و معبّران تعبیر کردند که کودکی از بنی اسرائیل پدید آید که هلاک ملک تو بدست وی باشد و فرعون فرا کشتن اطفال و اولاد ایشان گرفت تا آن روز که ربّ العالمین ازین بلاء عظیم ایشان را خلاص داد صد سال بگذشت. و گفتهاند که درین مدّت نود هزار طفل را بکشت. زجاج گفت عجب آید مرا از نادانی و حمق فرعون که اگر منجمان و کاهنان راست گفتند، قتل اطفال چه سود داشت و اگر دروغ گفتند قتل چه معنی داشت، و قصّه ولادت موسی بشرح و بسط در سوره طه از پیش رفت.
هوش مصنوعی: این آیه به دو کار واجب و دو کار منع و همچنین به دو خبر و دو بشارت اشاره میکند. ابن عباس میگوید: بنیاسرائیل در مصر بسیار زیاد شدند و به زندگی راحتی دست یافتند، اما در این شرایط به معاصی و طغیان گرایش پیدا کردند و از امر به معروف و نهی از منکر غافل شدند. به گونهای که خداوند در جایی دیگر میفرماید که آنها و پدرانشان را تا وقتی که یاد خدا را فراموش کردند، بهرهمند ساخته بود. وقتی که فساد و ناپاکی آنها به اوج رسید، خداوند قبطیان را بر آنها مسلط کرد تا بنیاسرائیل را در دچار ضعف و بندگی کنند و تا زمانی که خداوند موسی را به عنوان پیامبر فرستاد و او توانست آنها را نجات دهد. گفته شده است که از زمانی که فرعون خواب خود را دید و معبران پیشبینی کردند که کودکی از بنیاسرائیل خواهد آمد و سلطنت او را نابود خواهد کرد، فرعون به کشتار کودکان بنیاسرائیل پرداخت و این وضعیت تا زمانی ادامه داشت که خداوند آنها را از این بلا نجات داد و صد سال به طول انجامید. در این مدت گفته شده که نود هزار کودک کشته شدند. زجاج اظهار تعجب میکند از نادانی فرعون که اگر تعبیر خوابها راست بود، کشتن کودکان چه فایدهای داشت و اگر دروغ بوده، باز هم کشتن چه دلیلی داشت. داستان ولادت موسی در سوره طه به تفصیل بیان شده است.
قوله فَالْتَقَطَهُ آلُ فِرْعَوْنَ لِیَکُونَ لَهُمْ عَدُوًّا وَ حَزَناً هذه لام الصّیرورة و لیست بلام الارادة کما تقول لم تصعد هذا السّطح لتسقط، و کقول القائل: لدوا للموت و ابنوا للخراب. و الالتقاط اصابة الشّیء من غیر طلب و منه اللّقطة، و آل الرّجل شیعته و اصحابه. قرأ حمزة و الکسائی حزنا بضمّ الحاء. و هما لغتان کالبخل و البخل و السّقم و السّقم. و قیل بالضّم اسم و بالفتح مصدر. إِنَّ فِرْعَوْنَ وَ هامانَ وَ جُنُودَهُما کانُوا خاطِئِینَ، الخاطی من یأتی بالخطاء، و هو یعلم انّه خطاء. فامّا اذا لم یعلم، فانّه مخطی. یقال: اخطأ الرّجل فی کلامه و امره اذا زلّ و هفا، و خطأ الرّجل اذا ضلّ فی دینه و فعله و منه قوله: لا یَأْکُلُهُ إِلَّا الْخاطِؤُنَ.
هوش مصنوعی: آل فرعون این کودک را برداشتند تا برایشان دشمن و غمی باشد. در اینجا به معنای «تحول» اشاره شده و نه «ارادة» مانند این مثالها: «تو این سطح را نپیمودی که بیفتی» یا «برای مرگ آماده شو و برای ویرانی بساز». اصطلاح «التقاط» به معنای برداشتن چیزی بدون خواستن آن است و به همین دلیل به آن «لقطه» میگویند. «آل» به معنای پیروان و یاران یک شخص است. در اینجا دو قرائت برای کلمه «حزناً» وجود دارد: یکی با ضم حاء و دیگری با فتح آن که هردو درست هستند و مشابه کلماتی مانند «بخل» و «بخل» هستند. در مورد فرعون و هامان و سپاهیانشان گفته شده که آنها گمراه بودند. گمراه کسی است که به اشتباه خود آگاه است، اما اگر ناآگاه باشد، به او میگویند که اشتباه کرده است. مثلاً اگر کسی در گفتار یا کارش دچار لغزش شود، گفته میشود که در کلامش اشتباه کرده است، و خطای کسی به معنای اشتباه در دین و اعمالش به کار میرود.
وَ قالَتِ امْرَأَتُ فِرْعَوْنَ لزوجها اذ حصل موسی فی ایدیهم قُرَّتُ عَیْنٍ لِی وَ لَکَ ای هو قرّة عین لی و لک، الوقف ها هنا صحیح. ثمّ نهته عن قتله فقالت: لا تقتلوه، خاطبته بلفظ الجمع خطاب الاکابر. و قیل تقدیره قل للشرط، لا تَقْتُلُوهُ عَسی أَنْ یَنْفَعَنا فی بعض امورنا و خدمتنا أَوْ نَتَّخِذَهُ وَلَداً نتبنّاه لانّه لیس لنا ولد. و کانت امرأة فرعون مؤمنة فصار موسی لها قرة عین و لفرعون عدوّا و حزنا وَ هُمْ لا یَشْعُرُونَ انّ موسی هو الّذی کانوا یحذرون. و قیل انّ فرعون همّ بقتله فقالت امرأته آسیة بنت مزاحم انّه لیس من اولاد بنی اسرائیل فقیل لها: و ما یدریک فقالت انّ نساء بنی اسرائیل یشفقن علی اولادهنّ و یکتمنهم مخافة ان یقتلهم، فکیف یظنّ بالوالدة انّها تلقی الولد بیدها فی البحر.
هوش مصنوعی: زن فرعون به شوهرش گفت زمانی که موسی در دست آنها بود: "برای من و تو مایه روشنی چشم است." سپس او را از کشتن موسی نهی کرد و گفت: "او را نقتلوید." او با لفظ جمع با شوهرش صحبت کرد که نشان دهنده احترامی است که برای بزرگان قائل بود. برخی گفتهاند که منظور او این بود که: "شاید او در برخی امور به ما کمک کند یا اینکه او را به عنوان فرزند خود قبول کنیم چون ما فرزندی نداریم." همسر فرعون مؤمن بود و موسی برای او مایه امید و برای فرعون دشمن و غم شد، در حالی که آنها نمیدانستند موسی همان کسی است که از او میترسیدند. همچنین گفته شده که فرعون تصمیم به کشتن او گرفته بود، ولی همسرش آسیه بنت مزاحم گفت که او از فرزندان بنیاسرائیل نیست. وقتی از او پرسیده شد که چگونه میداند، او پاسخ داد که زنان بنیاسرائیل بسیار به فرزندانشان محبت دارند و آنها را پنهان میکنند تا مبادا کشته شوند. بنابراین چطور میشود که یک مادر فرزندش را به دست خود در دریا بیفکند؟
وَ أَصْبَحَ فُؤادُ أُمِّ مُوسی فارِغاً ای صار و حصل قلب امّ موسی فارغا من کلّ شیء الّا من ذکر موسی و التّأسف علی فراقه. و قال الاخفش فارغا لا حزن فیه ثقة بوعد اللَّه إِنَّا رَادُّوهُ إِلَیْکِ و قرئ فی الشواذّ فزعا و هو اظهر. قال الحسن لمّا سمعت بانّ التابوت صار الی دار فرعون نالها من الفزع و الجزع ما انساها وحی اللَّه و وعده ان یردّه علیها و کادَتْ تقول وا ابناه. و قیل لمّا حملت لارضاعه و حضانته کادت تقول هو ابنی من شدّة وجدها. و قیل لمّا سمعت انّ فرعون اتخذه ولدا و النّاس یقولون ابن فرعون کرهت و کادَتْ تقول هو ابنی لَتُبْدِی بِهِ، فی الباء قولان احدهما زیادة و التقدیر تبدیه و الثانی انّ المفعول مقدّر ای تبدی القول به بسبب موسی لَوْ لا أَنْ رَبَطْنا الرّبط علی القلب هو الهام الصّبر و تشدید القلب و تقویته رَبَطْنا عَلی قَلْبِها یعنی شددنا علی قلبها بالصّبر بتذکیر ما سبق من الوعد لِتَکُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ یعنی المصدّقین بما صدق من الوعد. و قیل لتکون من الصّابرین، و انما کنی بالایمان من الصبر لاختصاصه به. یدلّ علیه
هوش مصنوعی: دل مادر موسی کاملاً خالی از هر چیزی بود، جز یاد موسی و حسرت بر جدایی او. برخی گفتهاند که این دل خالی، حاکی از عدم حزن او بود، زیرا به وعده خداوند اعتماد داشت که میفرماید: «ما او را به تو برمیگردانیم». در برخی قرائتهای غیررسمی آمده است که مادر موسی به شدت ترسیده و اضطراب داشت، به گونهای که این احساسات او را از یاد آوری وحی خداوند و وعدهاش غافل کرده بود و نمیتوانست بهحالت روحیاش تسلط داشته باشد. همچنین گفته شده که وقتی تابوت موسی به خانه فرعون رسید و او از این خبر آگاه شد، به شدت مضطرب شد و به یاد او افتاد. در زمان شیردهی و مراقبت از موسی، با وجود همه این احساسات، علاقهاش به او به حدی بود که میخواست او را به عنوان فرزند خود معرفی کند. وقتی شنید که فرعون او را به عنوان پسر خوانده تعریف کرده، احساس خشم و ناراحتی بیشتری کرد و نزدیک بود بگوید که او پسر من است و باید انتشار دهد. اما خداوند قلب او را با یادآوری وعدهاش تقویت کرد تا از مومنان باشد، یعنی کسانی که به وعدهاش ایمان دارند. اینگونه گفته شده که در اینجا ایمان به صبر اشاره دارد، چون صبر ویژگی خاصی است که با ایمان در ارتباط است.
قوله (ص): «الصّبر من الایمان بمنزلة الرأس من الجسد».
هوش مصنوعی: پیام این جمله این است که صبر در ایمان همانند نقش سر در بدن است. یعنی همانطور که سر برای بدن اهمیت دارد و به آن شکل میدهد، صبر نیز برای ایمان اساسی و حیاتی است. بدون صبر، ایمان نمیتواند به درستی عمل کند و به ثبات برسد.
وَ قالَتْ امّه لِأُخْتِهِ و اسمها مریم قُصِّیهِ ای اتبعی اثره و منه القصص لانّه اتّباع اثر ما یقصّ، تقول قصّ اثره قصّا و قصصا و اقتصّه اقتصاصا. فَبَصُرَتْ بِهِ عَنْ جُنُبٍ ای عن بعد تبصره و کانت تمشی علی السّاحل محاذیة للتابوت حتّی رأت آل فرعون قد التقطوه تقول ابصرت کذا و بصرت به عن جنب، ای مکان جنب. صفة موصوف محذوف. و قیل عن جنب ای عن ناحیة لانّها کانت تمشی علی الشّط وَ هُمْ لا یَشْعُرُونَ انّها تقصّ اثره و انّها اخته. فرجعت الاخت الی امّها بخبر موسی.
هوش مصنوعی: مادر موسی به خواهرش مریم گفت: «دنبال او برو و آثار او را پیدا کن؛ زیرا پیروی از آثار چیزی، به معنای قصهگویی درباره آن است.» مریم در حالیکه به طور غیرمستقیم و از فاصله به تابوت موسی نگاه میکرد، در کنار ساحل در حال حرکت بود و ناگهان دید که آل فرعون تابوت را پیدا کردهاند. او به مادرش خبر داد که چیزی را دیده و درباره موسی اطلاعاتی پیدا کرده است. در این میان، آل فرعون متوجه نبودند که او در حال پیگیری آثار موسی و اینکه خواهرش است، میباشد.
وَ حَرَّمْنا عَلَیْهِ الْمَراضِعَ مِنْ قَبْلُ، المراضع جمع المرضعة و المعنی منعناه من ارضاع المرضعات، و ذلک بان لا یقبل ارضاعهن. و یجوز ان یکون جمع مرضع ای موضع الرّضاع و هو الثدی، کانّه قال حرّمنا علیه ثدی النساء ای احدثنا فیه کراهتها و النّفار عنها مِنْ قَبْلُ یعنی فی القضاء السّابق لانّا اجرینا فی القضاء بان نردّه الی امّه. و قیل مِنْ قَبْلُ یعنی من قبل مجیء امّه. خواهر موسی با زنان قوابل در خانه فرعون شد تا حال موسی باز داند و دید که زنان مرضعات را میآوردند و پستان خود بر موسی عرضه میکردند و موسی در گریستن میافزود و از همه روی میگردانید و نمیپذیرفت و همه از بهر وی اندوهگن و غمگین. خواهر موسی چون ایشان را چنان دید گفت: هَلْ أَدُلُّکُمْ عَلی أَهْلِ بَیْتٍ یَکْفُلُونَهُ لَکُمْ ای یربّونه و یقومون بارضاعه و سایر وجوه تربیته. أَدُلُّکُمْ ای من اجلکم و سببکم، یقال کفل به کفالة فهو کفیل اذا تقبّل به و ضمنه و کفله فهو کافل اذا عاله وَ هُمْ لَهُ ناصِحُونَ یبذلون النّصح فی امره، و النّصح ضدّ الغش: چون این سخن از خواهر او شنیدند او را در کار وی متّهم داشتند. هامان گفت خذوها فانّها تعرف امّه، گیرید او را که وی از قصّه این کودک خبر دارد و مادر وی را شناسد. بالهام ربّانی فرا زبان وی آمد که، انما ذکرت النّصح لفرعون لا لغیره فترکوها، پس خواهر موسی بازگشت بفرمان فرعون تا دایه آرد و مادر موسی را از حال موسی خبر کرد و او را بخانه فرعون آورد. موسی چون بوی مادر بمشام وی رسید در او آویخت و شیر از پستان وی مزیدن گرفت و آرام و سکون در وی آمد اینست که ربّ العالمین گفت: فَرَدَدْناهُ إِلی أُمِّهِ کَیْ تَقَرَّ عَیْنُها وَ لا تَحْزَنَ وَ لِتَعْلَمَ أَنَّ وَعْدَ اللَّهِ الّذی وعدها فی قوله انّا رادّوه الیک حَقٌّ وَ لکِنَّ أَکْثَرَهُمْ ای اکثر الکفّار لا یَعْلَمُونَ أَنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ لا یقع فیه خلف. و قیل لا یَعْلَمُونَ ما یراد بهم. در تفسیر آوردهاند که فرعون مادر موسی را گفت چونست که این کودک ترا پذیرفت و شیر تو خورد و هیچ دایه دیگر را نپذیرفت گفت لانّی امراة طیّبة الرّیح طیّبة اللّبن لا اوتی بصبیّ الّا ارتضع منّی. فسکت فرعون.
هوش مصنوعی: ما از قبل، شیر دادن را بر موسی حرام کرده بودیم، به این معنا که او نمیتوانست از هیچ یک از زنان شیردهنده شیر بخورد. ممکن است منظور این باشد که ما او را نگران و بیمیل به گرفتن شیر از زنان کردیم، یعنی پیشتر در حکم الهی به این وضعیت دچار شده بود. خواهر موسی در خانه فرعون با زنانی که شیر میدادند، مشغول شد تا بداند حال موسی چه میگذرد. او دید که زنان به موسی شیر میدهند و او از شیر گرفتن امتناع میکند و این باعث ناراحتی و اندوه همه میشود. خواهر موسی به آنها گفت: آیا میخواهید مرا به خانوادهای معرفی کنم که از او مراقبت کرده و به او شیر بدهند؟ هنگامی که این سخن را از خواهر موسی شنیدند، او را متهم کردند که از وضع کودک اطلاع دارد. فرعون به او دستور داد تا او را بگیرند، زیرا او مادر موسی را میشناسد. اما خواهر موسی با الهام الهی گفت که او تنها برای فرعون صحبت کرده و دیگران را در نظر ندارد، بنابراین او را رها کردند. در نهایت، خواهر موسی مادرش را به خانه فرعون آورد و وقتی موسی بوی مادرش را حس کرد، به او چسبید و از شیر او نوشید و آرام شد. این همان چیزی است که خداوند گفته: «ما او را به مادرش برگرداندیم تا چشمانش روشن شود و غمگین نشود و بداند که وعده خداوند حقیقت دارد و اکثر مردم این را نمیدانند.» در تفاسیر آمده است که فرعون از مادر موسی پرسید چرا کودک او را پذیرفته و از شیر او خورده، در حالی که هیچ دایه دیگری را نپذیرفته و او پاسخ داد که چون من زنی با بوی خوش و شیر پاک هستم و هر کودکی به من داده شود از شیر من مینوشد. فرعون در برابر این پاسخ سکوت کرد.
پس مادر موسی آسیه را گفت زن فرعون که اگر خواهی و پسندی من این کودک بخانه برم و او را تربیت نیکو کنم و شفقت درو بجای آرم، و رنه من خانه خود و فرزندان نتوانم فرو گذاشت بسبب این کودک، آسیه رضا بداد و موسی را بر گرفت و واخانه آمد. و لم یکن بین القائها ایّاه فی البحر و بین ردّه الیها الّا مقدار ما یصبر الولد فیه عن الوالدة پس موسی با مادر بود تا شیر میخورد و بعد از فطام او را با فرعون برد و در حجر فرعون و آسیه برآمد تا مترعرع شد و فرا رفتن آمد.
هوش مصنوعی: آسیه، همسر فرعون، به مادر موسی گفت که اگر دوست داری، میتوانم این کودک را به خانه ببرم و به خوبی از او نگهداری کنم و محبت و نوازش را به او هدیه دهم. او همچنین افزود که نمیتواند به خاطر این کودک، خانه و خانوادهاش را ترک کند. آسیه این درخواست را پذیرفت و موسی را به آغوش گرفت و به خانهاش برد. فاصله زمانی بین اینکه موسی را در دریا انداخت و اینکه دوباره او را به مادرش برگرداند، تنها مقداری بود که کودک میتوانست بدون مادرش دوام بیاورد. موسی در کنار مادرش بود تا زمانی که شیر میخورد، و بعد از اینکه بزرگتر شد، او را به فرعون سپردند و در کنار فرعون و آسیه بزرگ شد تا به سن و سالی رسید که بتواند به درستی رشد کند.
روزی پیش فرعون بازی میکرد و قضیبی در دست داشت. در میان بازی قضیب بر سر فرعون زد فرعون در خشم شد و همّت قتل وی کرد. آسیه گفت: صبیّ صغیر لا یعقل شیئا. آن گه او را آزمون کردند بجوهر و آتش و تمامی قصّه در سورت طه گفته آمد.
هوش مصنوعی: روزی کودکی در حضور فرعون بازی میکرد و در دستش شیئی به نام قضیب بود. در حین بازی، این قضیب به سر فرعون برخورد کرد و فرعون از شدت خشم تصمیم به کشتن او گرفت. آسیه، همسر فرعون، گفت: "این کودک کوچک است و چیزی نمیفهمد." سپس آن کودک را مورد آزمایش قرار دادند و داستان تماماً در سوره طه آمده است.
وَ لَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ الاشدّ جمع شدّة کنعمة و انعم، و بلوغ الاشدّ حصول قوة الشّباب و قوة تمام العقل و التّمیز، و جاء فی التّفسیر انّه ما بین الثلاثین الی الاربعین، وَ اسْتَوی یعنی بلغ الاربعین کما قال فی موضع آخر: بَلَغَ أَشُدَّهُ وَ بَلَغَ أَرْبَعِینَ سَنَةً قال الحسن: بلغ أشدّه أی بلغ مبلغا قامت علیه حجة اللَّه و استوی علیه قیام الحجّة آتَیْناهُ حُکْماً ای نبوّة وَ عِلْماً ای تفهّما و ذهنا قبل النبوّة. و قیل الحکمة اجتماع العلم و العمل: و العالم، الحکیم من استعمل علمه. قال اللَّه عزّ و جلّ لعلماء الیهود وَ لَبِئْسَ ما شَرَوْا بِهِ أَنْفُسَهُمْ لَوْ کانُوا یَعْلَمُونَ فعدّهم فی الجهال اذ لم یعملوا بعلمهم وَ کَذلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ ای کما فعلنا بموسی و امّه نفعل بالمؤمنین.
هوش مصنوعی: زمانی که او به سن جوانی رسید، به قوت کامل عقل و تمایز دست یافت. این مدت معمولاً بین سی تا چهل سالگی تعریف شده و به سن کامل شدن میگویند. در برخی تفاسیر آمده که این سن به معنی رسیدن به چهل سالگی است. همچنین، در آیات دیگر به عنوان نشانهای از رسیدن به سن بلوغ و قدرت نمایان شدهاست. درباره حکمت اینگونه گفته شده که ترکیبی از علم و عمل است و بهترین دانشمندان آنهایی هستند که علم خود را به کار میگیرند. خداوند به علمای یهود اشاره کرده و آنها را به خاطر عدم عمل بر اساس علمشان مورد سرزنش قرار داده است. همچنین وعده داده شده که احسانکنندگان را به همان گونه که با موسی و قومش رفتار کرده است پاداش خواهد داد.
وَ دَخَلَ الْمَدِینَةَ ای دخل موسی مصر و قیل قریة علی فرسخین من مصر یقال لها جابین و قیل اسمها عین الشمس، و قیل خرج موسی من قصر فرعون و دخل مدینة مصر متنکّرا راجلا لئلا یعرف و ما کان غرضه الّا الاستخفاء و مخالفة فرعون لمّا کبر. ابن اسحاق گفت موسی چون بزرگ شد، چنان که حقّ از باطل بشناخت و بحد عقل و تمیز رسید، همواره از فرعون و قوم وی نفور بودی و جمعی بنی اسرائیل بوی گرد آمده که او را قوّت میدادند و سخن وی میشنیدند در مخالفت دین فرعون، و موسی پیوسته اظهار معادات و انکار میکرد با فرعونیان، و ایشان موسی را بیم دادند از بطش فرعون. و موسی از ایشان بترسید و خویشتن را هر وقت ازیشان پنهان میداشت و بگوشهای باز میشد تا روزی بوقت هاجره و قیلوله که اهل شهر غافل بودند از قصر فرعون بیرون آمد و در میان شهر شد و آن دو مرد را دید یکی اسرائیلی و یکی قبطی که بهم برآویخته بودند. ابن زید گفت موسی آن روز که بکودکی قضیب بر سر فرعون زد فرعون بفرمود تا او را از شارستان خویش بیرون کردند و بعد از آن فرعون را ندید تا بزرگ شد و بحدّ مردی رسید. پس بعد ما بلغ اشدّه دَخَلَ الْمَدِینَةَ عَلی حِینِ غَفْلَةٍ مِنْ أَهْلِها عن موسی. مردم آن شارستان از کار و خبر موسی غافل بودند موسی بعید العهد بود بایشان، آن وقت در مدینه شد و آن دو مرد را دید که یَقْتَتِلانِ احدهما اسرائیلی و هو الّذی من شیعته و الآخر قبطی و هو الّذی من عدوه، و قیل الّذی من شیعته هو السّامری و الذی من عدوّه طبّاخ فرعون اسمه قائیون، فاراد ان یحمل الحطب علی ظهر الاسرائیلیّ و قیل کانا یقتتلان فی الدین. ابن عباس گفت موسی چون بحدّ مردی رسید بنی اسرائیل در حمایت خود میداشت و هیچ کس را از آل فرعون و قبطیان نگذاشتی که بر ایشان ظلم کردی و زبون گرفتی تا آن روز که اسرائیلی و قبطی بهم برآویختند. موسی خشم گرفت و قبطی را گفت: خلّ سبیله، دست ازو بدار و مرنجان او را. قبطی گفت: میبرم او را تا هیزم بمطبخ پدرت برد موسی را آن روز پسر فرعون می خواندند قبطی سخن موسی نشنید و هم چنان در وی آویخته. فَوَکَزَهُ مُوسی فَقَضی عَلَیْهِ موسی مردی قوی بود و بطش وی سخت بود قبطی را مشتی بزد و او را بکشت یقال وکزته و لکزته و نکزته لغة، و هو ان یضربه بجمع کفّه. و قال ابو عبید و الفرّاء: الوکز الدّفع باطراف الاصابع و معنی فَقَضی عَلَیْهِ قتله و فرغ من امره و کلّ شیء فرغت منه فقد قضیت علیه. و قال المبرد القاضیة الموت، و قضی الرّجل مات، و قضی علیه صادف اجله. و قیل معناه قضی اللَّه علیه الموت پس موسی پشیمان گشت که از حق تعالی دستوری قتل نیافته بود و هنوز وحی بوی نیامده بود. گفت هذا مِنْ عَمَلِ الشَّیْطانِ یعنی من اغوائه کانّه اضاف هیجان غضبه الذی ادّاه الی ذلک الی الشّیطان و ان کان من فعل اللَّه الّذی یقدر علی الاحیاء و الاماتة إِنَّهُ عَدُوٌّ مُضِلٌّ مُبِینٌ ای موسوس له بالضّلالة مزیّن له ایّاها.
هوش مصنوعی: موسی به شهری وارد شد که گفته میشود در نزدیکی مصر قرار داشته و نامش یا جابین بوده یا عین الشمس. او به منظور ناشناس ماندن و جلوگیری از شناساییاش توسط فرعون، به گونهای پنهانی و بهصورت پیاده به این شهر رفت. موسی از زمان کودکی نفور از فرعون و قوم او بود و جمعی از بنی اسرائیل به او نزدیک شده و از او حمایت میکردند. آنها در حال تحریک او به مخالفت با دین فرعون بودند، اما فرعونیان به موسی هشدار داده بودند که از عواقب خشم فرعون بترسد. بنابراین، او سعی میکرد خودش را از آنها پنهان کند.
روزی، در زمان قیلوله که مردم غافل بودند، موسی از قصر فرعون خارج شد و در شهر قدم زد و دو مرد را دید که در حال دعوا بودند؛ یکی از آنها از بنی اسرائیل و دیگری از قبطیان بود. گفته شده موسی با مشاهده این درگیری خشمگین شد و به قبطی گفت که دست از اسرائیلی بردارد. قبطی بیتوجه به سخنان موسی، به کار خود ادامه داد و موسی در نهایت او را با یک ضربه کشت. پس از این حادثه، موسی متوجه شد که این فعل ناشی از تحریکات شیطانی بوده و او از اقدام خود پشیمان شد و آن را به عنوان گناهی بزرگ برشمرد.
ثمّ استغفر فقال: رَبِّ إِنِّی ظَلَمْتُ نَفْسِی بقتله قبل ورود الاذن فیه فَاغْفِرْ لِی فَغَفَرَ لَهُ إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ.
هوش مصنوعی: سپس از خداوند آمرزش طلبید و گفت: "پروردگارا، من به خودم ظلم کردم و این کار را قبل از اجازه تو انجام دادم. پس مرا ببخش." و خداوند او را بخشید، زیرا او بخشنده و مهربان است.
فان قیل کان ذلک منه کبیرة او صغیرة، قلنا لا بل کانت صغیرة لانّه لم یقصد قتله و لم یعلم انّ تلک الوکزة تؤدّی الی القتل فان قیل لم استغفر و قال: ظَلَمْتُ نَفْسِی قلنا لانّه ارتکب صغیرة و یجب الاستغفار و التّوبة عن الصّغیرة لانّه اذا لم یتب صار مصرّا علیه و الاصرار علیه یصیّره کبیرة لقوله: لا صغیرة مع الاصرار و لا کبیرة مع الاستغفار.
هوش مصنوعی: اگر گفته شود که این عمل بزرگ یا کوچک بوده است، ما میگوییم که در واقع کوچک بوده، زیرا او عملاً قصد کشتن نداشته و نمیدانسته که آن ضربه میتواند منجر به مرگ شود. اگر گفته شود که او استغفار نکرده و گفته است: «به خود ظلم کردم»، ما میگوییم که او مرتکب خطای کوچکی شده و لازم است برای آن استغفار کند و توبه نماید. چرا که اگر توبه نکند، در واقع بر آن اصرار ورزیده و اصرار بر گناه کوچک، آن را تبدیل به گناه بزرگ میکند، چرا که گفته شده: «هیچ گناه کوچکی وجود ندارد که با اصرار بزرگ شود و هیچ گناه بزرگی نیست که با استغفار کوچک نشود».
قالَ رَبِّ بِما أَنْعَمْتَ عَلَیَّ من اعطاء العلم و النبوّة و قیل بما انعمت علیّ ای بسبب انعامک علیّ بمغفرة ذنبی فَلَنْ أَکُونَ ظَهِیراً لِلْمُجْرِمِینَ ای لا اکون معینا للکافرین یعنی لا اختلط بفرعون و آله کما کنت الی الآن. و الظهیر المعین یقال ظاهرته ای قوّیت ظهره بکونی معه و المجرم الکافر و الجرم فعل یوجب قطیعة فاعله و اصله القطع و قیل هو خبر بمعنی الدّعاء ای فلا تجعلنی ظهیرا للمجرمین. و فیها دلالة علی انّ احدا لا یتأخّر عن المعصیة الّا بعون اللَّه، و فیها دلالة علی عظم الثّواب علی ترک معاونة العصاة، فانّ موسی جعله فی مقابلة ما اعطاه اللَّه من العلم و النبوّة و المغفرة. و قیل: قوله فَلَنْ أَکُونَ ظَهِیراً لِلْمُجْرِمِینَ یدلّ علی انّ الّذی من شیعته کان کافرا و قوله بالذی هو عدوّ لهما یدلّ علی انّه کان مسلما و اللَّه اعلم بذلک. و قیل معناه لا اکون بالمغفرة و الرّحمة معینا للمجرمین فاقول لهم رحمک اللَّه او غفر اللَّه لک و هذا قول غریب ذکره القفال. قال عطیة العوفی: کان ابن عمر یدعو بها فی رکوعه و هذا الدّعاء حسن اذا وقع بین النّاس اختلاف و فرقة فی دین او ملک او غیرهما و انّما قال موسی هذا عند اقتتال الرّجلین. و دعا به ابن عمر عند اقتتال علی علیه السلام و معاویه.
هوش مصنوعی: موسی از خداوند خواسته است که به خاطر نعمتهایی که به او بخشیده، از جمله علم و نبوّت و همچنین بخاطر بخشش گناهانش، او را یاریکنندهای برای مجرمان نکند. او نمیخواهد که با کافران و ستمگران، همچون فرعون و پیروانش، همراهی کند. واژه "ظهیر" به معنای یاریدهنده است و موسی به این معنا میگوید که او نمیخواهد در گفتهها و رفتار خود حامی آنها باشد. این موضوع نشاندهنده این است که هیچکس نمیتواند از معصیت دوری کند مگر با کمک خداوند و همچنین نشاندهنده این است که ترک همکاری با گناهکاران پاداش عظیمی دارد. موسی این درخواست را در شرایطی مطرح کرد که دو نفر در حال درگیری بودند. ابن عمر نیز در مواقعی که فساد و اختلاف در دین یا امور دیگر در میان مردم مشاهده میشد، به این دعا پناه میبرد.
فَأَصْبَحَ فِی الْمَدِینَةِ خائِفاً یعنی اصبح موسی من غد ذلک الیوم الّذی قتل فیه القبطی فی مدینة مصر خائفا من آل فرعون ان یأخذوه و یقتلوه یترقّب ای ینتظر ما یبلغه فی امر القتیل و هل عرف قاتله. و قیل خائفا من اللَّه یترقّب المغفرة «فَإِذَا الَّذِی اسْتَنْصَرَهُ بِالْأَمْسِ یَسْتَصْرِخُهُ اذ المفاجاة ای فاجاء المستغیث الامس یسأله ان یصرخه، و الاستصراخ الاستغاثة مشتق من الصّراخ، و المعنی یسأله النصرة علی قبطی آخر یقاتله قال له موسی یعنی للاسرائیلی إِنَّکَ لَغَوِیٌّ مُبِینٌ ای غوی فی تدبیرک غیر رشید فی امرک تقاتل مع عجزک و قلّة انصارک.
هوش مصنوعی: موسی در آن روز در شهر ترسیده بود، زیرا از ترس این که خانواده فرعون او را بکشند و انتقام قبطی کشته شده را بگیرند، نگران بود و منتظر بود ببیند آیا قاتل شناخته میشود یا نه. همچنین گفته شده که او از خداوند نیز میترسید و در جستجوی بخشایش بود. ناگهان همان کسی که دیروز از او کمک خواسته بود، به او درخواست یاری میکند. فردی که دیروز به او پناه آورده بود، اکنون از او میخواهد که به او کمک کند. موسی به او پاسخ میدهد که تو در کارهایت بسیار نادان هستی و با این حال علیه قبطی دیگری میجنگی در حالی که خود را ناتوان و بدون یاری میبینی.
فَلَمَّا أَنْ أَرادَ أَنْ یَبْطِشَ ای اراد موسی ان یأخذ القبطی بیده دفعا عن الاسرائیلی توهّم الاسرائیلی انّ موسی قصده و کان قد سبق منه الیه إِنَّکَ لَغَوِیٌّ مُبِینٌ قالَ یا مُوسی أَ تُرِیدُ أَنْ تَقْتُلَنِی کَما قَتَلْتَ نَفْساً بِالْأَمْسِ یعنی القبطی المقتول إِنْ تُرِیدُ ای ما ترید إِلَّا أَنْ تَکُونَ جَبَّاراً فِی الْأَرْضِ قتّالا یقتل النّاس علی الغضب وَ ما تُرِیدُ أَنْ تَکُونَ مِنَ الْمُصْلِحِینَ فی کظم الغیظ و ترک القتل و کان حدیث القتل فشا فی المدینة و خفی القاتل، ففطن القبطیّ بذلک فذهب الی فرعون فاخبره انّ قاتله موسی. و قال الحسن هو من قول القبطی لانّه کان اشتهر انّ اسرائیلیا قتل قبطیا و الجمهور علی القول الاوّل.
هوش مصنوعی: زمانی که موسی خواست قبطی را به خاطر دفاع از یک اسرائیلی به شدت بگیرد، آن اسرائیلی فکر کرد که موسی قصد آسیب رساندن به او را دارد و به او گفت: "آیا تو میخواهی مرا بکشی، همانطور که دیروز کسی را کشتی؟" یعنی به قبطیای که قبلاً کشته شده بود اشاره داشت. او ادامه داد: "اگر تو میخواهی، تنها قصد تو این است که در زمین جبار و ستمگری باشی که مردم را به خاطر خشم میکشد و نمیخواهی از اصلاحکنندگان باشی که خشم خود را کنترل میکنند و از کشتن پرهیز میکنند." خبر قتل در شهر پیچیده بود و قاتل پنهان مانده بود. قبطی به این موضوع پی برد و به نزد فرعون رفت و به او گفت که قاتل کسی جز موسی نیست. برخی از مفسران گفتهاند که این سخنان از طرف قبطی بود، زیرا همگان میدانستند که یک اسرائیلی قبطی را کشته است، ولی اکثر مفسران بر این باورند که این گفتار از طرف اسرائیلی است.
وَ جاءَ رَجُلٌ مِنْ أَقْصَی الْمَدِینَةِ ای من اعلی المدینة یَسْعی علی رجلیه سریعا و ذلک انّ فرعون و اصحابه تو امروا فی امر موسی و قصدوا طلبه و کان الذّباحون اخذوا الطّرق من غیر خوف منهم ان یفوتهم. و کان هذا الرّجل و هو خزقیل مؤمن آل فرعون و هو النّجار و قیل هو الحبیب النجار و قیل هو ابن عمّ فرعون، اسمه: شمعون یَسْعی ای یمشی مسرعا و یعدو فی طریق قریب حتّی سبق الذّباحین فجاء موسی و قال له انّ الملأ یاتمرون بک لیقتلوک ای یهمّون بقتلک و یتشاورون فیک. قال الزّجاج: ای یأمر بعضهم بعضا بقتلک، نظیره: وَ أْتَمِرُوا بَیْنَکُمْ بِمَعْرُوفٍ فاخرج من المدینة انی لک من الناصحین ای ناصح لک من النّاصحین لانّه لا یتقدّم الصّلة علی الموصول.
هوش مصنوعی: مردی از دورترین نقطه شهر به سرعت به سمت موسی میدوید. علت این کار این بود که فرعون و همراهانش تصمیم گرفته بودند موسی را دستگیر کنند و شکارچیان بدون هیچ ترسی به مسیرها رفته بودند. این مرد که فردی مؤمن از خانواده فرعون بود و به عنوان نجار شناخته میشد، شمعون نام داشت. او به سرعت به سمت موسی حرکت کرد و به او گفت که رهبران فرعون برای کشتن او مشغول نقشهکشی هستند. او به موسی توصیه کرد که از شهر فرار کند، زیرا او واقعاً نیکخواه او بود و در نوجوانی، پیوند و ارتباط درست میان انسانها از اهمیت ویژهای برخوردار است.
فَخَرَجَ ای خرج موسی من المدینة خائِفاً علی نفسه من آل فرعون لا زاد معه یَتَرَقَّبُ هل یلحقه طلب فیؤخذ. و قیل یترقب ای یلتفت و کان یقول رَبِّ نَجِّنِی مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ فاجاب اللَّه دعائه و نجاه.
هوش مصنوعی: موسی از شهر بیرون رفت و به دلیل ترس از فرعونیان، نگران امنیت خود بود. او هیچ توشهای با خود نداشت و در انتظار بود که نکند کسی دنبالش بیفتد و او را بگیرد. همچنین گفته شده که او به اطراف نگاه میکرد و دعا میکرد: "پروردگارا، مرا از جمعیت ستمگران نجات بده." خداوند دعای او را مستجاب کرد و او را نجات داد.