هرچه باداباد [۱۰۰-۷۴]
رباعی ۷۴ : گر من ز می مُغانه مستم، هستم رباعی ۷۵ : مِی خوردن و شاد بودن آیین من است رباعی ۷۶ : من بی مِی ناب زیستن نتْوانم رباعی ۷۷ : امشب می جامِ یک مَنی خواهم کرد رباعی ۷۸ : * چون مُرده شوم، خاکِ مرا گُم سازید رباعی ۷۹ : * چون درگذرم به باده شویید مرا رباعی ۸۰ : * چندان بخورم شراب، کاین بوی شراب رباعی ۸۱ : روزی که نهالِ عمر من کنده شود، رباعی ۸۲ : * در پای اجل چو من سرافکنده شوم رباعی ۸۳ : * یاران به موافقت چو دیدار کنید

خیام