گنجور

ارمغان بهار

نظم‌اندرزهای «آذرپاد مارسپندان» از پهلوی به پارسی، در تابستان ۱۳۱۲ : مقدمه آیین زرتشت : چنین گفت در گات‌ها زردهشت به نام یزدان - این (‌است) اندرز انوشک روان اتروپات مارسپندان : بخواندم زگفتار دانای راد فقرۀ ۱ : این‌پیدا (‌است‌) که‌آذرپاد را فرزند تنی‌زاد نبود، و از آن پس آیستان «‌نیاز و دعا» به یزدان کرد، دیر برنیامد که اذرپاد را فرزندی ببود، هرآینه درست خیمی زرتشت سپینمان را زرتشت نام نهاد، وکفت که برخیز پسرم تا(‌ت‌) فرهنگ برآموزم‌. فقرۀ ۲ : پسر من‌! کرفک‌اندیش بوی‌، نه گناه‌اندیش‌، چه مردم تا جاودان زمان زنده نی‌، چه چیز که آن مینوی (‌است‌)‌، بایستنی‌تر (‌پاینده‌تر) فقرۀ ۳ : آن گذشته فراموش کن‌، و ان ناامده را بیش (‌و) تیمار مبر. فقرۀ ۴ : بخدای و سردار مرد، وستار وکستاخ مباش‌. فقرۀ ۵ : هرچه به تو نه نیکواست تو نیز به دگرکس مکن‌. فقرۀ ۶ : اندر خدایان و دوستان یگانه باش. فقرۀ ۷ : خویشتن به بندگی کس مسپار.