مناقب الصوفیه
بخش ۱ - بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ و به نَسْتَعِینُ : قال الامام ابومنصور المظفر بن اردشیر العبادی رحمة علیه. رسالته من التصوف. بخش ۲ - آغاز سخن : شکر و سپاس خداوندی را که به خداوندی سزاست، و حمد و ثنا پادشاهی را که در خداوندی سزای ثناست. خداوندی که این سقف رفیع برکشیدهٔ اوست و این فرش وضیع گستریدهٔ اوست. بخش ۳ - فصل: در بیان تصوف : مشایخ عصر را کلمات متفاوت است در معنی تصوف و درماهیت او. بر یک حقیقت متفق نشدهاند. از آنکه اتفاق در ماهیت چیزی بعد از اطلاع تواند بود بر حقیقت او که محمود بود یا موصوف. بخش ۴ - باب در فضل صوفی : بدان که فضل صوفی بر دیگر آدمیان از سه وجه تواند بود: از کتاب، و از سنت، و از عقل. و این هر سه در سه فصل یاد کنیم. بخش ۵ - فصل اول: از روی کتاب : بدان که ابتدای احوال این جماعت از عهد رسول ظاهر شده است که در روزگار او جماعتی بودهاند از متصوفه که همهٔ معانی تصوف دریشان جمع بود. این طریق از آن عهد ممهد شد، و همچنین خواهد بود الی یوم القیامة. بخش ۶ - فصل دوم: از روی سنت : رسول ‑فرموده است که بهترینخلق کسانیاند معرض باشند و از خلق دور، و به حق نزدیک. واین صفت اهل تصوف است. بخش ۷ - فصل سوم: در تفضیل ایشان از روی عقل : هر آنکه ظاهر و باطن آراستهگردانید بهترین خلق او باشد، و این معتی در ده خصلت پدید آید: بخش ۸ - اصل اول از رکن اول: در بیان احوال و اعمال ایشان در معاملات ظاهر : بدان که روزگار ایشان پیوسته مقصور باشد بر اعمال پسندیده و متابعت سنت و موافقت شریعت،و گفتهایم که معاملات ایشان بر دو قسم است: یکی ظاهر و یکی باطن. بخش ۹ - فصل اول: در زهد : بدانکه بهترین اعمال و نیکوترین افعال بنده را زهد است و زهد دور بودن است از آنچه سخط شرع بدان پیوسته باشد و احتراز گزیر بود از وی. و ابتدا قدم در اسلام ترک زیادتهاست و حقیقت زهد ترک زیادتیها است که مانع دین است. و قال «من حُسن اسلام المَرء ترکه ما لا یعنیه.» بخش ۱۰ - فصل دوم: در تقوی : بدان که هیچ قوم بر حقتعالی عزیزتر ازین قوم که اهل تقویاند نیست که «ان اکرمکم عند اللّه اتقیکم».